Usage for hash tag: پارت_بیست_هشت

ساعت تک رمان

  1. شکوفه فدیعمی☆

    کامل شده رمان جانان من باش| شکوفه فدیعمی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت_هفتاد_هشت با عصبانیت دست‌هام رو از دست‌هاش بیرون کشیدم و با خشم توی چشم‌هاش نگاه کردم، گفتم: - دادگاه می‌بینمتون. بعد با قدم‌های تند از خونه بیرون زدم که صدای فریاد زن عموم بلند شد که با گریه می‌گفت‌: - جانان! بدون اهمیّت دادن به حرفش به سمت ماشینم رفتم که با نبود ماشینم زیر ل*ب توپیدم: -...
  2. شکوفه فدیعمی☆

    کامل شده رمان جانان من باش| شکوفه فدیعمی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت_بیست_هشت همگی با حرف خانوم فرزادی از جاشون بلند شدن. حسابی با من خوش‌‌ و بِش، خوش‌آمد گویی کردند که من‌ هم‌ با مهربونی جوابشون رو دادم. خانوم فرزادی رو به دو کارمند دختری که نزدیک به ما بودند کرد و گفت: - ایشون خانوم آیدا بهزادی و تینا مرادپور هستند. بهتره بگم یکی از بهترین کارمندهای شرکت...
بالا