Usage for hash tag: پارت_بیست_پنج

ساعت تک رمان

  1. شکوفه فدیعمی☆

    کامل شده رمان جانان من باش| شکوفه فدیعمی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت_هفتاد_پنج مامان با چشم‌های التماس‌وار نگاهم کرد و گفت: - باشه دخترم؟ - امّا مامان اگر اون حرفی ز... . مامان با حرفم اخمی کرد و با تشر وسط حرفم پرید، گفت: - دختر خنگم! امیرحسین دیگه اون‌قدرها احمق نیست که بخواد جرمش رو سنگین‌تر از این بکنه. سرم رو به نشونه‌ی باشه تکون دادم که مامانم لبخندی...
  2. شکوفه فدیعمی☆

    کامل شده رمان جانان من باش| شکوفه فدیعمی کاربر انجمن تک رمان

    #پارت_بیست_پنج و رو به‌ روی سالن هم سه تا‌ اتاق بودند. که مختص کارمندان شرکت بود. گوشه‌ی سالن هم یک آبدارخونه‌ی کوچیکی بود که مش‌علی یک پیرمرد مهربونی اون‌‌‌جا کار می‌کرد؛ اما سمت راست سالن دو تا اتاق بودند که یکی اتاق مدیر و دومی اتاق معاون بود. با وارد شدن ما به سالن منشی با دیدن ما از جاش...
بالا