Usage for hash tag: امیروالاع

ساعت تک رمان

  1. .zeynab.

    کامل شده رمان کوتاه سناريوی جایگزین | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    #پارت3 لیوان آب را یک نفس سر می‌کشم. هنوز هم شوکه‌ام! دیاکو مقابلم روی مبل نشسته و با پاهای دراز شده با لبخند کجی خیره‌ام مانده. بزاقم را به سختی فرو می‌دهم و به لوستر خیره می‌شوم: - حالم ازت بهم می‌خوره! آرام و ته گلو می‌خندد. دست در جیب می‌برد و شانه بالا می‌اندازد: - اما من عاشقتم، باور کن...
  2. .zeynab.

    کامل شده رمان کوتاه سناريوی جایگزین | امـیر والا؏ کاربر انجمن تک رمان

    ...مرد؟ مگر می‌شود؟ چه‌گونه به این راحتی آدم می‌کشند؟ دیاکو کلتش را به جیبش می‌فرستد و با لبخند خاص کجش نگاهم می‌کند: - سلام خانم کوچولو. هنوز در شوک فرو رفته‌ام. به دو فرد مسلحه کنار دَستش خیره می‌شوم و آهسته به صورت کج شده از لبخندش بر می‌گردم. #انجمن_تک_رمان #امیروالاع...
بالا