Usage for hash tag: الهه_کریمی

ساعت تک رمان

  1. الهه کریمی

    کامل شده رمان خیا‌نت جالبی بود | الهه‌کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...چندبار بهت زنگ زدم جواب ندادی خونه‌تون هم اومدیم نبودین. خاله چی شده؟ من دارم دق میکنم از نگرانی! - دخترم تصادف کرده الان هم عین یه تیکه گوشت بی‌جون توی کماست. https://dls.music-fa.com/tagdl/downloads/Amir%20Abbas%20Golab%20-%20Setayesh%20(320).mp3 #خیا‌نت_جالبی_بود #الهه_کریمی...
  2. الهه کریمی

    کامل شده رمان خیا‌نت جالبی بود | الهه‌کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...شده بودم از این‌که آرزو رو به معراج نزدیک کردم با اون تصمیمم. آرزو به هیچ‌کس نگفته بود کجا با معراج قرار داره، واسه همین کل امروز رو جلو خونه‌شون منتظرش بودم، از وقتی با تاکسی حرکت کرد تعقیبش کردم وقتی رسید تو خیابون با سرعت بهش زدم و از اون‌جا دور شدم. #خیانت_جالبی_بود #الهه_کریمی...
  3. الهه کریمی

    کامل شده رمان خیا‌نت جالبی بود | الهه‌کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...مثل من با کوچک‌ترین رفتار آدم‌ها بفهمی حرکت بعدیشون چیه، فقط حسابی حواست به خودت و معراج، جمع باشه. تا خواستم چیزی بگم که بنفشه صدامون زد گفت خاطره حالش بهتر شده و همگی رفتیم سر میز شام‌. ولی از دلشوره و حال بدی که داشتم دلم می‌خواست بالا بیارم. #خیا‌نت_جالبی_بود #الهه_کریمی #انجمن_تک_رمان
  4. الهه کریمی

    کامل شده رمان خیا‌نت جالبی بود | الهه‌کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...کنم آرایشگاه رفته بود. مینا با دیدنش خندید و با طعنه گفت: - اوه خاطره، چه حسابی به خودت رسیدی. - بعد از چند وقت یه مهمونی دعوت شدم گفتم به خودم برسم. - تا باشه از این مهمونی‌ها. خاطره کنارمون نشست و نگاهش رو داد به معراج. که ناخواسته بدجوری حسودیم شد. #خیا‌نت_جالبی_بود #الهه_کریمی...
  5. الهه کریمی

    کامل شده رمان خیا‌نت جالبی بود | الهه‌کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...ها، مامان یه لیوان آب سرد به اون دختره داد و وقتی حالش خوب شد فرستاش بره خونه‌شون. دیگه نموندم پیش مامان و بابا چون خودشون به قدر کافی شرمنده‌ام بودن، حوصله هیچ بحثی باهاشون نداشتم، پس رفتم تو اتاقم و زنگ زدم به شیوا و مینا، حسابی ازشون تشکر کردم. #خیانت_جالبی_بود #الهه_کریمی #انجمن_تک_رمان
  6. الهه کریمی

    کامل شده رمان خیا‌نت جالبی بود | الهه‌کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...خانوم اومد زودی بغلم کرد گونه‌م رو بو‌سید و گفت: - قربونت برم عروسم، امشب مثل یه تیکه ماه شدی. - شما لطف دارین نیلا خانوم. - از این به بعد منو همون نیلا صدا بزن عزیزم. تو دلم گفتم " از این به بعدی در کار نیست، امشب یه جوری فراری تون بدم کیف کنید." #خیانت_جالبی_بود #الهه_کریمی #انجمن_تک_رمان
  7. الهه کریمی

    کامل شده رمان خیا‌نت جالبی بود | الهه‌کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...گفتی که به خاک رفتم. خزان بدجوری خنده‌ش گرفته بود، منم پوف کلافه‌ای کشیدم و سرم رو چرخوندم یعنی مثلا به حرفاشون گوش نمی‌دادم. اون پسره، باربد هم زل زده بود به من دیگه بیشتر داشت کلافه‌ام میکرد. با بلند شدن صدای زنگ گوشیم ببخشیدی گفتم و رفتم بیرون. #خیا‌نت_جالبی_بود #الهه_کریمی #انجمن_تک_رمان
  8. الهه کریمی

    کامل شده رمان خیا‌نت جالبی بود | الهه‌کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...فقط... - هیس هیچی نگو. تو حق انتخاب داشتی انتخابتم معراج بود! با تعجب نگاهش کردم که گفت: - نمی‌خواد تعجب کنی، این رو از همون اول می‌دونستم فقط هی خودم رو گول میزدم، الان هم اومدم واسه بار آخر ببینمت و برای همیشه برم. دیگه نمی‌بینی منو. این رو گفت و رفت. #خیا‌نت_جالبی_بود #الهه_کریمی...
  9. الهه کریمی

    کامل شده رمان خیا‌نت جالبی بود | الهه‌کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...کار من نیست مطمئن باش. - واقعا؟ - آره به جون مادرم کار من نیست، باور کن همش همون چندبار بود. خب الان کی بهت میزنه چی میگه؟ - نمی‌دونم آراز، نمی‌دونم، گیجم. کاری نداری؟ - صبر کن. زنگ زده بودم بگم میای بریم بیرون؟ - نه امشب حسش نیست باشه یه وقت دیگه. #خیا‌نت_جالبی_بود #الهه_کریمی #انجمن_تک_رمان
  10. الهه کریمی

    کامل شده رمان خیا‌نت جالبی بود | الهه‌کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...خودت رو یه نفر دیگه معرفی کن. من مطمئنم اگه به معراج نزدیک بشی و بهش زنگ بزنی اونم کم کم یخش آب میشه و بهت وابسته میشه. سعی کن احساساتش رو دستت بگیری و اون رو عاشق خودت کنی، همون نوع عشقایی که منجر به ازدواج میشه. دیگه اون موقع بهش بگو کی هستی. #رمان_خیا‌نت_جالبی_بود #الهه_کریمی...
بالا