Usage for hash tag: ققنوس_نحس

ساعت تک رمان

  1. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...نوشته شده بود: « بزرگترین جانی دنیا "سیروس صامت" که با اعضای ب*دن انسان تجارت می‌کرد دیروز در ترکیه هنگام فرار با هلیکوپترِ شخصی اش در کوه آتشفشان فعال افتاد و جان باخت» *** پِی نوشت: به نظرتون اون دوتا جسد سوخته ملودی و تیرداد بودن یا کامران و جاوید؟! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک‌_رمان
  2. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...رو ول کرد و از پشت صندلی بلند شد و لبه در ایستاد. در حالی که هلیکوپتر داشت سقوط می‌کرد، سرشو رو به آسمون گرفت و گفت: - محاله به کسی باخت بدم، مرگم نزدیکه اما من هرگز نمیگم پشیمونم! از این آخر خط هم رد میشم. چون همیشه گفتم گذشتن از آخر خط ها تو خونِ منه! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  3. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...اجازه نمی‌دادم حال و روز عماد این بشه حتما اون رو با خودم میاوردم. من همون‌قدر که هاتف رو دوست دارم عماد رو بیشتر دوست دارم هرچی هم که باشه اون یادگار از روزهای عاشقانه ایه که با مادرش ریحانه داشتم! عماد یک تیکه از وجودمه اگه پلیس دستگیرم نکرد حتما نجاتش میدم! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  4. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...اومده! وقتی ماشین مادرتون رو پرت کردم تو دره تیرداد از شیشه پرت شد پایین و فقط دست و پا و سرش شکست ملودی هم پرت شده بود توی رودخونه کم عمقی که ته اون دره بود، مادرتون هم توی اون ماشینش که بر اثر پرت شدن تو دره باک بنزینش سوراخ شده بود، آتیش گرفت و کاملا سوخت! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  5. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...نزدیک شد و بالشت رو برداشت گذاشت جلو دهانش چند ثانیه به تیرداد خیره شد و یک آن از ته دل جیغ کشید! جیغ های بلندی می‌کشید که اگه بالشت جلو دهانش نذاشته بود پرده گوشامون پاره می‌شد! انگارحرصِ صد ساله تو دلش جمع شده بود. این‌قدر جیغ کشید که اشکاش روونه‌ی صورتش شد. #ققنوس_نحس #الهه_کریمی...
  6. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...- یعنی الان همه‌ی مسافرها خوابیدن؟! شونه ای بالا انداختم و گفتم: - نمی‌دونم شایدم رفتن بیرون بگردن! حنا کلید اتاق رو از کیفش در آورد و در اتاق‌مون رو باز کرد، با وارد شدن به اتاق با دیدن مردی که روی صندلی نشسته بود و ققنوس رو لمس می‌کرد مغزمون رگ به رگ شد! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  7. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...کنار خیابون ایستاده بودیم که همین لحظه یک تاکسی جلوی پامون ترمز زد! رو به حنا گفتم: - از قدیم گفتن مال بد بیخ ریش صاحبش، پس دیگه تا آخرش بیخ ریش خودمی. حنا درحالی که اعتراض میکرد، خندید! منم خندیدم و هر دو سوار تاکسی شدیم و به راننده گفتم بره سرای اسحاق پاشا! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  8. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...مثل من که نیاز به یک دلِ سنگ داره عالیه. من اون شبی که با تو از اون خونه اومدم بیرون اون ملودی رو کشتم و هنون‌جا چالش کردم و حالا هم قسم می‌خورم اگه سیروس بمیره و بکشنش دیگه نبش قبر ملودی رو نکنم! وگرنه مجبور میشم بشم ملودی و دستام به خون کثیفِ سیروس آلوده شه! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌...
  9. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...- آره حالا بذار ببینم اسمش چیه! همین لحظه در اتاق چندبار کوبیده شد و تیرداد به طرف در رفت و منم چشم از لپ‌تاپ برداشتم، صدای صحبت تیرداد و شخص پشت در بلند شد فکر کنم خدمه بود که تیرداد باهاش به ز*ب*ون ترکیه‌ای صحبت می‌کرد! بیشعور به من نگفته بود ترکی بلده! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
  10. الهه کریمی

    کامل شده رمان ققنوس نحس|الهه کریمی کاربر انجمن تک رمان

    ...کردی! به احتمال زیاد الان گوشی هردومون شنود باشه با اولین تماس ردمون رو میزنن، خط هامون خاموش بمونه بهتره! بذار خودم بعدش یک جوری با بابا تماس می‌گیرم و از نگرانی درش میارم! ما که تا ابد نمی‌خواییم خارج از ایران بمونیم به بابا هم گفتم زود برمی‌گردم پیشش! #ققنوس_نحس #الهه_کریمی‌ #انجمن_تک_رمان
بالا