#پارت_۲
نگاه پر از اشک فرنوش و نگاهِ مات؛ ولی نگرانِ ثریا هر دو به او دوخته شدهاند. به اویی که واقعاً کم آورده است و هیچ توانی برای جنگیدن ندارد! روناک همچون ماهی که از آب بیرون اُفتاده باشد، د*ه*ان باز و بسته میکند؛ اما نمیتواند چیزی بگوید و غدهی لعنتی در گلویش، هر لحظه بیشتر عود کرده و...