#پارت۱۸
پوف کلافه ای کشید و همزمان که به بیرون اشاره میکرد، گفت:
_ خب دیگه، بسه هر چی وقت شریف ما رو گرفتی. پاشو برو پِی کارت بزار ما هم به کارمون برسیم.
_ چی چیو پاشم برم؟ ماشینم دستت مونده ها.
_ خیله خب، الان با هم میریم ماشینت رو بهت میدم تو هم بیسروصدا میزنی به چاک.
_ ترمز کن با هم...