پادشاه کلاغ:
ـ جناب انسان حرف های ما را شنیدید؟ فکر میکنم در فکر فرو رفته اید.
سعی کردم حواسم را جمع کنم و پاسخی بدهم اما حرف هایش را کامل گوش نداده بودم با این حال حسی در من گفت که بایستم و چند کلمه ای از خود دفاع کنم:
ـ من کمی در فکر فرو رفتم اما می دانم که نمی خواهم جنگ شکل بگیرد. اگر نیاز...
فکر میکردم خدای انسانیت باشم؛ اما پروردگار عالم مرا همچون انسانها به دنیا بازگرداند تا بتوانم تنها بودن آدم و حتی بیشتر از آن تنها بودن خودش را ببینم که میدانم طاقت نمیآورم. هنوز خیلی مانده تا تمام این سرزمین را بگردم ، از اینجا زمین خیلی دور است؛ اما تمام ارواح روی زمین را حس میکنم. میبینم...