#پست10
#منهوک
اینکه کِی قرار است کلاغ سیاهِ موهایت را با لبانم آذوقه بدهم را نمیدانم!
حتی نمیدانم چرا قهوهی گرم چشمانت، به من که میرسد سرد و زهرِمار میشود؟
لبانت!
از آنها بگویم.
پنبههای نرمی هستند که به نسیمی برای دِگران شعله میشوند و آتش میگیرند؛ اما به من که میرسند، چون کویر لوت...