...همانند او که درمانده و دلشکسته میانهی راه ایستاده بود، میدانستی که این آخرین شبگیر است. آخرین صبح زودی که با او آغاز میشد؛ اما نگاه منتظرش که قاب پنجره را شکار کرد، تاب نیاوردی و مقابل غرور مردانهات ایستادی و برای رسیدن به آن چشمهای زیبا دویدی!
#آخرین_شبگیر
#مهدیه_سیف_الهی
#انجمن_تک_رمان