#پست_نودوشش
#آخرین_شبگیر
#مهدیه_سیفالهی
و چشمانم را بالا کشیدم و با نگاهی به سان گربه، به صورت رنگ گرفتهاش خیره شدم. دستش را بالا آورد و گرمای ل*ذتبخشش را بیتعارف مهمان گونهام کرد و شصتش را به نوازش، امر داد. ناخواسته صورتم را به سمت انگشتانش سوق دادم و به معنای واقعی پو*ست و گوشتم را با...