#پارت۸۶
درحالی که داشت جرعهجرعه نوشیدنیش رو مینوشید گفت:
- میدونم بعد از سالها دیدارمون یهویی شد، اما...
پوزخندی زد و گفت:
- خیلی دوست داشتم دوباره ببینمت.
لعنتی، پس برای همین جلال میگفت میخوام با یه نفر آشنات کنم، پس بگو با این حرومزاده میخواسته من و رو به رو کنه.
همین چند سال پیش،...