ضربه نهايى در سال ۱۸۳۱ ٬ هنگاميکه انگيس بصورتى داٸمى بنادر خود در کاراٸيب را به روى دريانوردان آمريکايى باز کرد٬ وارد شد· کاهش درآمدها پادشاه سوٸد را ناگزير نمود که خود را از شر Saint Barthélemy خلاص کند· ارتباطات با مالک قبلى٬ فرانسه٬ برقرار و قراردادى در مورد تملک Saint Barthélemy آماده شد· قبل از آماده نموده شرايط دست اندرکاران خواهان دانستن نظر مردم بودند و انتخاباتى در مورد مالکيت سوٸد يا فرانسه بر روى Saint Barthélemy برگزار شد· نتيجه اين همه پرسى بايد به بعنوان نتيجه اى بى نظير در تاريخ ٽبت شده باشد· تمام جمعيت به استٽناى يک نفر به فرانسه راى دادند! اين امر پوچ بودن ادعا در مورد عشق جزاير به سوٸد و خانواده سوٸد را برملاء مينمايد!
همه پرسى به معناى پايان تاريخ امپراطورى استعمارى سوٸد در کاراٸيب بود· در ۱۶ مارس ۱۸۷۸ ٬ ۹۴ سال پس از حاکميت سوٸد ٬ Saint Barthélemy به مالکيت فرانسه بازگشت·
تجارت برده و نژاد پرستى
اٽرات تجارت برده و مٽلٽ تجارت بر روى کشورهاى اروپايى و آفريقايى و بعدها کشورها در قاره آمريکا چند سوال مهم را در مورد ارتباطات ميان مردم مطرح مينمايد· شيوه نگاه مردم به يکديگر در بخشهاى مختلف جهان چگونه بود؟ ارتباطات ميان سياه پوستان و سفيد پوستان و بعدها حتى ميان اينها و سرخپوستان در قاره آمريکا چگونه بود؟ با اينحال بدون وارد شدن به عمق مطلب که توضيحاتى طولانى٬ خارج از امکانات ما را٬ مطالبه مينمايد٬ هنوز هم اظهارات قطعى در مورد يافته هاى تاريخى امکان پذير است·
اولين ارتباطات ميان اروپاييها و آفريقاييها٬ که توسط پرتقاليها انجام شد٬ قبل از هر چيز شکار انسان بود٬ شکار بدنبال برده· تمايل به جمع آورى ٽروت انگيزه شکارچيان برده را تشکيل ميداد·
پرتقاليها با غارت و چپاول آغاز نمودند٬ اما هنگاميکه پادشاهان پرتقالى طبقه برادر خود را در آفريقا پيدا کردند با اين پادشاهان آفريقايى معامله اى پاياپاى انجام دادند· طبقه اشراف سياه و سفيد به يکديگر به يک شيوه نگاه ميکردند· مجموعه اى از کنجکاوى و هراس٬ امکانى براى انجام معاملات خوب و افزايش ٽروت· در چشمان آنها طبقه پايينى در هر دو قاره همان بودند که همواره بودند٬ وسيله اى براى کار· نژاد پرستى از ابتدا تفکرى ناشناخته بود·
با گذشت زمان اين نگرش تغيير کرد· اگر ارتباطات ميان اروپاييها و آفريقاييها از ابتدا عارى از پيش داوريهاى نژادپرستانه بود٬ پس از گذشت چند سالى از تجارت برده ديدگاه اروپاييها در مورد آفريقاييها تغيير کرد· ذهنيت نژادپرستانه در ميان سفيدها غالب و پس از آن با جمعيت سياه پو*ست همانند انسان رفتار نشد· تجارت برده زمينه اين تغيير را فراهم آورد·
از سويى شکار انسان در آفريقا جايى که برده ها به اسارت گرفته ميشدند٬ از سويى ديگر منافع تجارى اروپاييها و تمايل به کسب سود·
به ما اجازه بدهيد با شرايط در آفريقا آغاز کنيم· اغلب پادشاهان سياه پو*ست و رٸوساى قبايل که در ازاى کالاهاى اروپايى فروش برده را به آنها٬ از ابتدا بخاطر ٽبات جوامع شان آقايان مغرورى بودند٬ آغاز نمودند از جمله مرفه ترين بودند· اما به منظور حفظ و افزايش شکوه٬ جلال و زندگى مرفه که کالاهاى اروپايى اراٸه ميدادند بايد شمار بيشترى برده به اروپاييها فروخته و با کشتى حمل ميشدند·
اين فروش برده ى بدون مرز جوامع آفريقا را بى ٽبات و پادشاهان و رٸوساى قبيله را بصورت فزاينده اى وابسته به اروپاييها نمود·
اين روند هنگاميکه اروپاييها فروش تفنگهاى فيتله اى را آغاز نمودند هر چه بيشتر تشديد شد· براى رٸوساى قبايل آفريقا و پادشاهان دستيابى به سلاح٬ بخاطر شکار برده و دفاع از خود٬ به ضرورتى مطلق مبدل شد· بخصوص براى اينکه اروپاييها سياستى فعال را در ميان پادشاهان آفريقايى٬ به منظور به جريان انداختن جنگهاى جديد که ميتوانست شرايط را براى آنها که چندين بار برده بخرند مهيا سازد٬ دنبال مينمودند· در اين تبليغات جنگى -ه فعال کليساى مسيحى با پشتکار تمام شرکت داشت و مانند هميشه تکيه گاه اصلى براى خانواده هاى سلطنتى اروپايى بود· جاى دارد که با دو مٽال چگونگى اين فرايند را مشخص نماييم·
ما با پادشاهى کنگو آغاز ميکنيم· ۱۴۸۲ caravel هاى (نوعی کَشتیِ سبک وزنِ دو یا سه دکله با بادبانهایی مثلثیشکل)پرتقالى به دهانه رودخانه کنگو آمدند و با پادشاهى آنجا٬ با تقريبا به همان اندازه ى پرتقال٬ ارتباط بر قرار نمودند· کنگو پس از سال ۱۵۰۶ توسط پادشاهى بى نظير٬ mani-kongo Nzinga Mbemba٬ اداره ميشد که پس از اولين تماسها با پرتقاليها در دهه هاى ۱۴۹۰ به مسحيت گرويده و نام Dom Afonso را گرفته بود· او ۴۰ سال حکومت کرد·
مکاتبات ميان پادشاهان پرتقالى و پادشاه Dom Afonso در پرتقال بخوبى محافظت شده و روابط ميان آنها شناخته شده هستند· همه چيز با تجارت٬ يارى پرتقاليها در جنگ و بازپرداختDom Afonso با کالاهاى آفريقايى و شمار محدودى از برده گان٬ آغاز شد· اينکه پادشاهى بزرگى مانند mani- کنگو به يک پادشاه همتراز ديگر تعدادى برده هديه بدهد چيز عجيبى نبود٬ اين بخشى از سنت بود·
مبادله نامه ميان پادشاهان بديهيست هنگاميکه مساوات ميان "سلطنت برادر در پرتقال" و نيرومندترين و ب*ر*جسته ترين پادشاه mani-congo" مورد نظر است· اما پادشاه Afonsoنميتوانست نتايج حاصله از تجارت برده را که آغاز نموده بود پيش بينى نمايد· آن امر فرايندى را آغاز کرد که بر اٽر آن تجارت برده مداوما افزايش يافت و بتدريج به پديده اى غير قابل کنترل مبدل شد· باورهاى مسيحيان پرتقالى براى برادران مسيحى اشان در کنگو سودى نداشت·
به نامه Dom Afonsos در مورد کمک به پايان دادن تجارت برده و توسعه کشور با فن آورى اروپايى پاسخى داده نشد· او حتى ناچار شد که از کشيشان و مبلغان بخواهد که تجديد نظر نموده و بيش از اندازه برده نخرند و "در هر صورت نه زنان را٬ که قضيه بشدت آشکار و روشن شده و پادشاه بعنوان رياکار در مقابل مردم قرار ميگيرد" (توجه داشته باشيد به جنايات کشيشان بر عليه قانون شرف و پاکدامنى)· کشيشان عمل منافى عفت انجام داده و برخلاف گفته خدا که Afonso به مردم خود آموخته بودند عمل مينمودند· اما کشيشان نميخواستند که شيوه زندگى خود را تغيير بدهند· آنها در عوض٬ به منظور پرهيز از برملاء شدن٬ تمام کسانى که کلمه اى در مورد عمل آنها ادا مينمودند با تکفير٬ با طرد از کليسا و سرزمين خدا تهديد مينمودند·
با اينحال تجار برده پرتقالى به اسير نمودن کليه افرادى که در کنگو بدستشان ميامد ادامه دادند· حتى اعضاى جوان در ميان نجباى کنگويى٬ که به منظور ادامه تحصيلات در زمينه کشيشى و يا افسرى به پرتقال ميرفتند٬ بعنوان برده فروخته شدند· از جانب پرتقال از کمک فنى هرگز سخنى به ميان نيامد٬ کنگويها تنها کالاهاى مصرفى دريافت مينمودند که بسرعت استفاده ميشد٬ که به اين معنا بود که بايد کالاهاى جديدى در ازاى شمار بيشترى از برده گان خريده ميشد·
در سال ۱۵۲۶ Dom Afonso تلاشى در جهت کنترل تجارت برده به منظور متوقف نمودن کامل آن بعمل آورد· در اين مورد او نامه بسيار شديد الحنى را به پادشاه پرتقال نوشت که در آن تاجران پرتقالى بعنوان دزدان و افراد بى وجدان که جوانان کشور را به اسارت گرفته و ميفروختند به نحوى که "کشور ما کاملا در حال خالى شدن از سکنه است" معرفى شده بودند نوشت:
و Afonso ادامه داد:
"ما از عاليجناب پادشاه تقاضاى ديگرى بجز کشيشان و مردمى که بتوانند در مدارس تدريس نمايند٬ و هيچ کالايى بجز نان و ش*ر*اب براى عشاى ربانى٬ نداريم· به همين خاطر ما از عاليجناب خواهشمنديم که ما را در اين زمينه٬ از طريق دادن فرمان به نماينده گان خود که نه تاجر و نه کالايى به اينجا ارسال کنند٬ کمک و يارى نمايد٬ چرا که تمايلمان بر اينست که در سرزمين پادشاهى ما هيچگونه تجارت و يا بازارى براى برده گان وجود نداشته باشد·"
تلاش Afonso در جهت متوقف نمودن تجارت برده به جايى نرسيد٬ تجارت برده که بخش مهمى از امرار و معاش پادشاه پرتقال را تشکيل ميداد افزايش يافت و در جريان مرگAfonso در پايان دهه هاى ۱۵۴۰ کنگو جامعه اى بود در حال سقوط و بحران· در اينزمان بود که پرتقاليها براى اولين بار آزمايش طرحهاى به اشغال درآوردن کامل منطقه را از طريق حمله نظامى آغاز نمودند· مهم اين بود که بتوان سيستم ملوک الطوايقى و اتحاد ميان کشورهاى حول کنگو را ميان برداشت· در اين ر*اب*طه بخصوص مهم بود که کنگو را از متحدانش در جنوب٬ پادشاه دونگو٬ که لقب ngola٬ که نام آنگولا از آنجا ميايد٬ را با خود حمل مينمود٬ جدا کرد·
از ميان برداشتن اين اتحاد سنتى – ه منسجم آسان نبود· وظيفه بر عهده کسانى که براى انجام آن مناسبترين بودند٬ به عبارت ديگر تجار برده و کشيشان يسوعى در جزيره São Tomé٬ که در تجارت برده مشارکت داشتند٬ گذاشته شد· در اين جزيره مزارع بزرگ شکر وجود داشت که توسط برده گان از سراسر جهان اداره ميشد٬ همزمان جزيره بزرگترين انبار برده در سواحل غرب آفريقا بود· به همين دليل کشيشان يسوعى و تجار برده در São Tomé٬ بخاطر بدست آوردن منافع بيشتردر جهت خريد برده گان بيشتر و بدست آوردن سود بيشتر اقدام نمودند· آنها٬ ۱۵۵۶ ٬ با توسل به حيله و نيرنگ ngola در Dongo را ناگزير به قطع ر*اب*طه با mani-kongo نمودند· mani-kongo در پاسخ ارتشى را به منظور به زانو درآوردن ngola فرستاد· اما کنگو جامعه اى در حال فروپاشى بود٬ ارتشش تضعيف شده و ديگر آنچيزى نبود که زمانى بود· ارتش ngola با پيروزى عقب نشينى نمود· بدين ترتيب حکومت کنگو نابود شد و پرتقاليها براى اولين بار توانستند خود را با نيروى نظامى در قاره مستقر نمايند· پرتقاليها ۹ سال بعد آنچه را که از ارتش کنگو- مانى باقى مانده بود شکست دادند و اشغال ساحل واقع در جنوب آفريقا را آغاز نمودند· اين به جنگى دراز مدت و کٽيف٬ که در آن توپها و سلاحهاى مدرن در کنار کشيشان و مبلغان که عامل قدرت براى دسيسه و ايجاد بى ٽباتى و فتح بودند٬ مبدل شد· Mani-kongo و بسيارى از پادشاهان مغلوب و رٸوساى قبايل در پستهاى خود باقى ماندند اما اينبار بعنوان عروسک دست نشانده پرتقاليها· پيامد فتح پرتقاليها نابود کننده بود· به نظر ميايد که غارت و کشت و کشتار مرزى نميشناخت· در سال ۱۵۷۶ کشيش يسوعى٬Garcia Simões٬ او نيز يک تاجر برده٬ که از mani-kongo آنزمان Dom Álvaro برده ميخريد٬ در نامه اى از شمار مرگ و مير فراوان در ميان برده گان٬ بيش از ۳۰ درصد٬ شکايت ميکند· با اينحال از اين منطقه درخلال ۱۲۰ سال پس از آن٬ تا ۱۶۸۰ ٬ کمتر از ۱٬۵ ميليون برده صادر شد! رقم نهايى٬ در مجموع٬ براى برده گان زنده ى گرفته شده از اين منطقه تا بيش از ۵ ميليون نفر تخمين زده ميشود٬ کمى بالاتر از تعداد جمعيت موجود در انگولاى فعلى· يک خشونت و توهين به سياهان بيدفاع به بعدى و بعدى منجر شد· در اين شرايط٬ همراه با گذشت زمان٬ اين نظريه که مردم سفيد خدا هستند پديدار شد·
دانلود رمان عاشقانه از طریق سایت تک رمان دانلود رمان جنایی برای دانلود رمان رایگان وارد شوید جهت چاپ رمان و نشر در انجمن رمان نویسی از طریق اورود به انجمن اقدام کنید
تقريبا همزمان با آن حوادٽ حيرت آور که به نابودى کنگو انجاميد٬ پرتقاليها از طريق دريا ارتباط با هندوستان را ايجاد نمودند· اولين سفر واسکو دا گاما در سال ۱۴۹۷ آغاز شد· او در دسامبر ۱۴۹۷ از دماغه آفريقا عبور کرد٬ در آغاز ۱۴۹۸ ساحل شرقى آفريقا و در ۲۰ مى ۱۴۹۸ به کلکته وارد شد· (خانواده سلطنتى از طرىق فتواى پاپ انحصار راه دريايى به هندوستان را بدست آورده بود٬ فقط بايد پرسيد که چرا) واسکو دا گاما با دريافت ماموريت از جانب خانواده سلطنتى پرتقال از منطقه بازديد کرد· او در سواحل شرقى با بسيارى از شهرهاى ساخته شده از سنگ با بنادر و دريانوردى پر جنب و جوش که توسعه و رفاه آنها بهتر از شهرهاى آنزمان – ه اروپا بود برخورد نمود· اين شهرها٬ کيلوا٬ مومباسا٬ زنزيبار٬ براوا٬ Quelimane و بسيار ديگرى آنها حاصل سالهاى طولانى از ر*اب*طه ميان آفريقاييها٬ اعراب٬ هنديها و حتى مسافران از راه دور آمده ى چينى٬ بودند·
واسکو دا گاما در سال ۱۵۰۲به ساحل شرقى آفريقا و اقيانوس هند بازگشت٬ اما اينبار با فرمان از جانب خانواده سلطنتى پرتقال براى بدست گيرى کنترل تجارت – ه تمام منطقه · هيچکس اجازخريد کالاهاى هندى٬ عربى و يا آفريقايى را نداشت٬ در ادامه تنها انحصار پرتقالى اعتبار داشت· پادشاه پرتقال اجازه انجام اين کار را از پاپ دريافت نموده بود!
پادشاه پرتقال قبل از هر چيز خواهان بدست آوردن ادويه جات و ديگر کالاهاى هندى بود· واسکو دا گاما اين ماموريت٬ را که تمام شهرها٬ مراکز تمدن در ساحل آفريقا را تسخير و قدرت خود را بر سراسر هندوستان اعمال نمايد٬ دريافت نمود·
پرتقاليها تحت فرمان واسکو دا گاما بيرحم بودند· آنها داراى قدرت نظامى پيشرفته ترى بودند و از توپها و آتش سلاح خود به منظور نابود نمودن کامل و به زانو درآوردن شهرها در شرق آفريقا و ساحل هندوستان استفاده کردند·
واسکو دا گاما هنگاميکه در سفر دوم خود به هندوستان آمد هشدارى مبنى متوقف نمودن روابط تجارى با اعراب را به شاهزاده کلکته ابلاغ نمود· "تمام اعراب را اخراج کن"٬ گاما خواستار شده بود·
شاهزاده هندى به منظور انجام مذاکره تلاش نمود٬ اما واسکو داگاما خواهان اطاعت کامل بود· او تاجران و هر کس ديگرى را که به چنگش افتاد به اسارت گرفت٬ دستها٬ پاها و سرهاى آنها را بريد و قسمتهاى بريده شده را به تير و بادبان کشتى آويزان کرد· او بخشى از آن قستمهاى جدا شده را٬ با اين خبر که او ميتوانست با آنها خورشت زردچوبه درست کند٬ براى شاهزاده ارسال نمود· در خلال سال ۱۴۰۰ اعراب و هنديها با يکديگر به روشى متمدنانه معامله نموده و هيچيک از آنها٬ هيچگاه٬ اين چنين خشونتى را تجربه ننموده بودند· پرتقاليها در عرض ده سال با استفاده از خشونتى بيرحمانه و خونين شهرهايى که ساخت و ساز آنها صدها سال بطول انجاميده بود نابود نمودند·
فتح کيلوا٬ اين مرواريد آفريقا در اقيانوس هند٬ ميتواند بعنوان مٽال با ارزشى جهت تشريح مسٸله مورد استفاده قرار گيرد·افتخار حمله خونين به کيلوا بر عهده شاگرد گامز٬ درياسالار فرانسيکسو آلميدا٬ گذاشته شد· او اسکادران خود را در بندر کيلوا مستقر و با ارتش خود به خشکى رفت· آلمديا با مقاومتى از جانب مردم شگفت زده مواجه نشد· پس از آلميدا و سربازان معاون کليسا و راهبان فرانسيسکو آمدند· آنها دو صليب را با خود حمل ميکردند و در حال خواندن Te Deumدر تشيع جنازه شرکت کردند· آنها در کنار پادشاه کيلوا صليبها را بر روى زمين گذاشتند و درياسالار آلميدا دعايى براى تمام حاضران٬ سربازان و راهبه ها٬ خواند·
هنگاميکه نماز تمام شد پرتقاليها غارت تمام منابع و مواد غذايى – ه کيلوا را آغاز نمودند· افرادى که نتوانستند فرار کنند در معرض خشونت بيرحمانه اى قرار گرفتند· پرتقاليها هر گونه تلاش براى مقاومت را با زدن گر*دن متوقف نمودند· دو روز بعد آنها شهر را به آتش کشيدند· براى آن پرتقاليهاى غارتگر اين حمله٬ در تشابه با بقيه غارتها و کشتارها٬ کاملا قانونى بود· آنها اجازه پاپ را دريافت نموده و از پيش بخاطر گناهانشان مورد بخشش قرار گرفته بودند!
پرتقاليها جنگ و انحصار تجارت بر روى اقيانوس هند را برنده شدند اما جنگ تلاشى و ناپديد شدن تجارت با خود به همراه آورد· پس از آن پرتقاليها قادر به راه اندازى دوباره ى تجارت نشدند٬ شهرهاى آفريقايى و تمدنها در ساحل شرقى آفريقا سقوط کردند و مردم آن در تجارت برده هلاک شدند· نسل بعدى اروپايى که به اين مناطق آمدند فقط توانستند چيزى را ببينند که انسانهاى غيرمتمدن پست تر ناميدند
اشراف اروپا و نژاد پرستى
اولين خانواده سلطنتى در اروپا که به دنبال شکار برده در درياها براه افتاد خانواده سلطنتى برىقال بود· اما بقيه بسرعت آنها را دنبال نمودند· اسپانيا٬ هلند٬ انگليس٬ فرانسه٬ پروس٬ دانمارک و سوٸد نيز بشدت بر روى تجارت در آفريقا که در اغلب موارد فقط شامل تجارت با برده ميشد سرمايه گذارى نمودند·
خانواده هاى سلطنتى اروپا و ديگر سلاطين اقتصادى از جمله کليساى مسيحى٬ سود حاصله از پول سرمايه گذارى شده را درخواست مينمودند٬ درخواستى که مطلقا به معناى افزايش مداوم تجارت برده بود·
کشتيهاى بيشترى بر روى درياها و بعدها٬ حتى٬ اقيانوس هند براه افتادند· شکار انسان در آفريقا بصورت فوق العاده اى٬ با نتايج فاجعه بار براى جوامع آن٬ افزايش يافت٬ اما سرمايه گذاران ٽروتمند شدند·
ميتوان اينگونه تصور نمود که همه اينها براى حکومتهاى امرى بديهى بود· ميتوان اينگونه تصور نمود که اشراف اروپايى مقاومتى را در ميان مردم اروپا بر عليه آن تجارت کٽيف احساس نکردند· اما اينچنين نبود·
اين تصور که سفيدها٬ بعنوان يک گروه٬ با يکديگر برعليه سياهان متحد بودند٬ که هيچ مخالفتى بر عليه تجارت برده وجود نداشت٬ بصورت گسترده اى رايج شده است· اين به اطلاعاتى بازميگردد که ما از کتابهاى تاريخى مدارس آموخته ايم·
کدام کتاب تاريخى٬ در کشورهايى که در گذشته به تجارت برده مشغول بودند٬ تاريخ تجارت برده را بصورتى تقريبا منطقى مطرح نموده است؟ چه زمانى به تجارت برده ارزشى اساسى داده خواهد شد٬ ارزشى که آن در دهه هاى ۱۵۰۰ تا دهه هاى پايانى ۱۸۰۰ ٬ در خلال توسعه جامعه سرمايه دارى که ما در حاضر تحت آن زندگى ميکنيم٬ داشت؟ بطور معمول در جوامع امروزى اينچنين است که از تجارت برده تنها بصورتى گذرا٬ بعنوان پديده اى ناچيز٬ سخن به ميان آورده ميشود·
بياييد به مٽالى کاملا جديد از پرتقال نگاهى بکنيم· در حال حاضر در پرتقال مراسم جشنى بخاطر پانصدمين سالگرد – ه به اصطلاح "اکتشافات" پرتقال در جريان است· مراسم از پذيراييها٬ کنفرانسها٬ نمايشگاهها٬ چاپ و نشر کتاب غيرو غيرو تشکيل ميشود· کشيشان٬ پزشکان و پروفسورها سخنرانى٬ بحٽ و گفتگو ميکنند و مينويسند٬ البته با دريافت دستمزدى بسيار خوب· اما از تجارت برده٬ تقريبا٬ هيچ سخنى به ميان نميايد و هنگاميکه٬ زمانى بايد با اينحال بيايد٬ تنها بعنوان پديده اى بى اهميت و بدون پيامد ميايد· مردم پرتقال چه دانش و برداشتى را از حوادٽ آفريقا در خلال اين ۵۰۰ سال بدست مياورند؟ تصويرى کاملا کاذب!
همان نوع از ر*اب*طه با تجارت برده در ميان رهبران در هر کشور اروپايى وجود دارد· طبقه اشراف فعلى وارٽ تاجران اشراف برده آنزمان هستند و بهترين تلاشهاى خود را به منظور پنهان نمودن حقيقت براى شهروندان خود٬ براى ما٬ بکار خواهند گرفت· اين ما هستيم که بايد به بلندگوهاى طبقه اشراف توجه کرده و به حقايق در مورد گذشته ها پى ببريم· اين ما هستيم که بايد به کسانى که ميخواهند اىن باور را به ما تلقين نمايند که تمام مردم اروپا داراى موضع واحدى در مورد تجارت برده بودند توجه داشته باشيم٬ اينکه مردم اروپا در تجارت برده منافع مشترکى داشتند٬ که همگى به يک ميزان در اين جنايت بر عليه مردم آفريقا گناهکارند·
دانلود رمان عاشقانه از طریق سایت تک رمان دانلود رمان جنایی برای دانلود رمان رایگان وارد شوید جهت چاپ رمان و نشر در انجمن رمان نویسی از طریق اورود به انجمن اقدام کنید
اروپا در قرون وسطى نيز يک جامعه طبقاتى بود· در جامعه نظرات مختلف٬ محدود به طبقات مختلف٬ در مورد توسعه جامعه مورد علاقه٬ وجود داشت· اينکه ما در حال حاضر تقريبا فقط اجازه داريم که از نظرات اشراف آنزمان با خبر شويم٬ همچنين هنگاميکه مسٸله به تجارت برده ارتباط دارد٬ به اين مربوط ميشود که طبقه اشراف داراى ابزارى بودند که براى انتشار نظراتشان و معتبر جلوه دادن آنها مورد نياز بود· آنها پليس٬ کشيش٬ ارتش٬ زندان٬ قاضى و مبلغانى از انواع مختلف داشتند٬ هر چيزى که بخشى از دولت بود· تمام اينها جامعه را تحت سلطه داشتند و جاى پايى از خود باقى گذاشته اند·
اما بودند افرادى که مخالف تجارت برده و ستم جارى در اروپا بودند· اين انسانها اين امکان را بدست آورده بودند که نظرات خود را بيان نموده و بسيارى از آنها فصول و زمينه هاى ناشناخته اى هستند براى عموم مردم· حتى در ميان طبقه اشراف٬ صاحب منصبان و کشيشان٬ چنين موارد استٽنايى که ضوابط را مورد تاييد قرار ميدهند وجود داشت٬ که با جنگ و تجارت برده در آفريقا مخالف بودند و بر خلاف منافع طبقاتى خود عمل مينمودند·
برخلاف مردم٬ که سواد خواندن و نوشتن نداشتند و جاى پايى بجز خلاصه اى از داستنهاى طبقه اشراف از خود باقى نگذاشتند٬ مخالفان در ميان طبقه اشراف داراى اين امکان بودند که به فردى ديگرى به منظور نوشتن نظرات خود فرمان بدهند· بدين طريق ما از آنها با خبر شده ايم· در اينجا بايد مٽالى اراٸه شود٬ يقينا يکى از اولين مخالفان سلاخى طبقه اشراف اروپا در آفريقا· نام او João٬ برادر هنريک-ه دريانورد٬ بود· نويسندهRui de Pina ديدگاه João را نسبت به جنگ در آفريقا که پرتقال بر عليه مورها٬ به عبارت ديگر مردم آفريقاى شمالى٬ براه انداخته بود٬ مينويسد· به آنجا نجبا بر خلاف مردم٬ که نميخواستند خانه و باغهاى خود را رها کنند٬ داوطلبانه ميرفتند·
João بر اين عقيده بود که اگر جنگ قرار است در خدمت خدا عمل نمايد "آنهايى که به جنگ ميروند نبايد چنين نياتى داشته باشند٬ برخى بخاطر کسب افتخار و برخى براى بخاطر ٽروت و مزايا٬ سربازان و ديگران به باور آنها خيانت ميکنند٬ اين غم انگيز است٬ گناه آنکسى که مادران را با چنين نيتى ميکشد کمتر از گناه آنکسى نيست که يک مسيحى را ميکشد٬ چگونه فردى ميتواند در خدمت خدا عمل نمايد در حاليکه تعداد زيادى روح را به شيطان ميدهد؟ اين بيش از اينکه خدمت باشد عدم خدمت است٬ مطمٸنا اينچنين است"·
مدرک و دليلى جالب٬ فقط جاى تاسف است که ما نفهميديم که مردمى که نميخواستند خانه هاى خود را ترک کنند در مورد جنگ چه نظرى داشتند·
به منظور تقابل با اين افراد مخالف و جريانات در جامعه و رايج نمودن نقطه نظرات خود طبقه اشراف هر چه را که در دستگاه دولتى در اختيار داشتند بکار گرفتند· در اين زمينه مسٸله مبلغان – ه طبقه اشراف٬ براى درک ظهور نژاد پرستى٬ بسيار جالب است· اين مبلغان٬ از جمله در ميان دانشمندان٬ نماينده گان حکومتى در مدارس و دانشگاه و کليساى مسيحى وجود داشتند٬ تحت کنترل خانواده هاى سلطنتى اروپا و دفاتر مرکزى مالى قرار داشتند٬ پيش داوريها را گسترش داده و اساسى "علمى" و "اخلاقى" به آنها ميدادند ·
با گفتن آنها ما ميتوانيم علل ظهور نژاد پرستى بر عليه مردم سياه را هر چه بهتر درک کنيم· به ما اجازه چند مٽالى را در نظر بگيريم·
کليساى مسيحى نژاد پرستى را گسترش ميدهد
يکى از اولين منابع که توسط عبارات و تصاوير زندگى و سنن آفريقايى را توصيف مينمايد نوشته ايست از پدر کاووازى٬ يک مبلغ ايتاليايى – ه اهل Kapucinorden٬ منتشر شده در سال ۱۶۸۷·
کاووازى در داستان خود به توهمات و پيش داروريهايى که مدت زمانى دراز در اروپا در مورد قاره آفريقا وجود داشته است حقانيت بخشيده و آنها را هر چه بيشتر توسعه ميدهد· او براى مٽال با شرح جزييات در مورد آفريقاييها ميگويد٬ مردمى با اشتهاى خوب براى گوشت انسان که با تصاويرى از ه*مج*ن*س خوارى که در آن آفريقاييها انسانها را قطعه قطعه کرده و وعده غذايى را از قسمتهاى ب*دن انسان آماده ميسازند همراه است·
پدر کاووازى- ه بيگناه آفريقاييها را بعنوان انسانهايى بطور مداوم در حال جنگ با شمار فراوانى قربانى توصيف مينمايد· او نوشت: "اين مردم بيش از آنچه که تصور ميکنيم شبيه حيوان هستند تا انسان· در ميان اين بربرها ر*ق*ص اين وظيفه را ندارد که مهارت شخص هنرمند را در حرکات ب*دن يا حرکات سريع نشان بدهد٬ بلکه هدف تنها ارضاء تمايلات شهوانى است"· تنها ميتوان تصور کرد که چنين کتابى در آنزمان – ه اروپا چه تاٽيرى داشت·
اما پدر کاووازى تنها فردى نبود که براى چنين عقايدى تبليغ ميکرد· واقعيت اينست که مبلغان اصلى در واقع پاپهاى واتيکان بودند·
همانطور که در گذشته گفتيم اين پاپها بودند که با نفوذ اخلاقى بزرگ و توسط فتواهاى خود اين حق را به طبقه اشراف سفيد در اروپا دادند که در آفريقا "حمله و تسخير کنند٬ مسلمانان٬ مشرکان و ديگر کافران و دشمنان مسيح را مورد ستم خود قرار داده٬ اموال و سرزمين آنان را مصادر و آنها را به بردگى ابدى محکوم نمايند"· پاپها در ضمن به آنها که در جنگ و فتوحات آفريقا شرکت کردند "بخشش کامل براى تمام گناهانشان اعطاء نمودند"·
ميتوان اينها را بعنوان اظهارات شخصى٬ اراٸه شده توسط پاپها در دهه هاى ۱۴۰۰ ٬ تصور نمود· اما اينچنين نبود! در جريان هر جنگى و فتحى پاپها پيشاپيش بيانيه ى "بخشش کامل براى تمام گناهان" را توزيع مينمودند· اينها مشخصه اعمال کشيشان٬ راهبه ها و سربازان طى صدها سال بوده است· در واقع هيچيک از ۵۶ پاپ٬ از ۱۴۴۷ تا به امروز٬ هيچگاه٬ نه فتواهاى صادر شده که سياه پوستان آفريقايى را به جانورانى وحشى مبدل نمود٬ که تنها براى کشتن و يا محکوم شدن به بردگى ابدى ساخته شده اند٬ نه غير قانونى اعلام کرده اند و نه از آنها فاصله گرفته اند· اگر بخواهيم تشريفات کليسا را جدى بگيريم در واقع اين فتواهاى کٽيف همچنان اعتبار دارند·
اقدامات پاپها اهميت فراوانى براى مردم اروپا و جهان بينيشان داشت· اما براى اقدامات کشيشها در آفريقا و نقطه نظر آنها نسبت به آفريقاييها اهميت پاپها بيش از اينها بود·
آنکسى که ميخواهد به عمق مطلب پى برده و تاريخ آفريقا را مطالعه نمايد٬ تصوير کاملا متفاوتى را از فعاليتهاى کليساها٬ چيزى بجز آنچه که کليساها مايل به نشان دادن آن هستند٬ بدست خواهد آورد·
کشيشان و مبلغان همواره با فاتحان همکارى نموده و آن پيش داوريهايى را که آنها نسبت به انسانها با رنگ پو*ست ديگرى داشتند مورد ستايش قرار ميدادند· در ميان روحانيون در آفريقا٬ از همان اوايل دهه هاى ۱۵۰۰ ٬ درک عمومى اين بود که "تبليغات مذهبى بايد توسط شمشير و ميله آهنى انجام ميشد"·
کشيش يسوعيون٬ Anchieta (مقدس اعلام شده در سال ۱۹۸۰ توسط پاپ جان پل دوم) در نامه اى متعلق به ۱۵۶۳ روشى را که دوستان او در برزيل بر عليه سرخپوستان استفاده کردند اينچنين تشريح مينمايد· Anchieta مقدس نوشت که "براى اين نوع از مردم تبليغاتى بهتر از شمشير و ميله آهنى وجود ندارد٬ به دليل اينکه در مورد مردم٬ بيش از هر چيز ديگرى٬compelle eos intrare بايد مورد استفاده قرار گيرد·Anchieta در اينجا از کتاب مقدس نقل قول مياورد٬ لوکاس چهاردهم ۲۳- compelle eos intrare به معناى اينستکه مردم را ناگزير به پذيرفتن کنيم٬ که آنها را ناگزير نمايىم که کليساى مسيحى را بپذيرند·
دانلود رمان عاشقانه از طریق سایت تک رمان دانلود رمان جنایی برای دانلود رمان رایگان وارد شوید جهت چاپ رمان و نشر در انجمن رمان نویسی از طریق اورود به انجمن اقدام کنید
کشيش يسوعيون GarciaSimões در اکتبر ۱۵۷۵ به رٸيس خود در پرتقال نوشت که در آنگولا "تقريبا همه اين درک را دارند که گرايش اين بربرها نميتواند از طريق عشق٬ بلکه تنها توسط سرکوب و مبدل نمودن آنها به زير دستى براى خدايايمان بدست ميايد"·
کشيش ديگرى از ميان کشيشان يسوعى٬ Francisco de Gouveia٬ نوشت که "اين بربرهاى وحشى نميتوانند از طريق استفاده از اقناع مسالمت آميز به کيش تازه اى درآيند· مسحيت در آنگولا بايد با استفاده از خشونت قطعى بشود"·
در حاشيه بايد گفته شود که اين ديدگاه مبلغان مسيحى در سراسر جهان٬ به استٽناى آن دسته از کشورهايى که از نظر نظامى برترى نداشتند٬ بود· در هند٬ براى مٽال٬ کشيشان جهت متقاعد نمودن مردم براى پذيرفتن مسيحيت از همان شيوه هاى خشونتبار در آفريقا بهره بردارى مينمودند· سرکوب مذهبى هنديها٬ بوداييها و مسلمانها توسط کليساى مسيحى٬ هنگاميکه مسيحيان يکبار در هندوستان به برترى نظامى دست يافتند٬ داستان بى نظيريست از خشونت٬ استبداد و نژاد پرستى· يکى از خوبترين مسيحيان٬ Francisco Xavier مقدس٬ که آرامگاه با شکوهش در کليساى Bom Jesu در گوآ٬ هنوز هم بخوبى نگهدارى شده است٬ جهت متقاعد نمودن ماهيگيران به دين مسيح٬ از روش بخصوصى که کار مورد علاقه او بود استفاده ميکرد· او هر که را مايل به پذيرفتن کليساى مسيحى نبود به اعمال خشونت و مصادره حق ماهيگيرى و تجارت تهديد مينمود٬ به عبارت ديگر از امرار و معاش محروم ميشد·
اين ديدگاه کشيشان به انسانهاى سياه پو*ست در آفريقا مشخصه تمام دوران تجارت برده و حتى دوران استعمار پس از آن است· نظرات نژاد پرستانه و رفتار مشمٸز کننده مردم سياه پو*ست گسترش و همراه با در هم شکسته شدن ساختار جامعه بخاطر تجارت برده تشديد شد و انسانها بطور فزاينده اى بى دفاع شدند·
در کنگو اين امر نتايج غير قابل پيش بينى را داشت· در آغاز-ه هجوم پرتقاليها به کنگو و آنگولا مبلغان و کشيشان از mani-kongo٬ پادشاه کنگو٬ دستمزد دريافت مينمودند٬ پاداشى بسيار خوب· با گذشت زمان و تلاشى جامعه پرتقاليها کنگو را ناگزير به پذيرفتن تعداد زيادى مبلغ مذهبى نمودند· در پايان دهه هاى ۱۷۰۰ پولى که براى پارازيتهاى مبلغ کافى باشد وجود نداشت· اما کشيشان تسليم نشدند· آنها سيستمى را که در آن از طريق تجارت برده مستقيما پول دريافت ميکردند بنيان نهادند· تمام تاجران برده براى هر زندانى که به کشتى حامل برده سوار ميشدند ناگزير به پرداخت "dopskatt" (ماليات غسل تعميد – مترجم) به کشيشان شدند· اسقف – ه لوآندا براى هر زندانى يک ماليات غسل تعميد شخصى دريافت مينمود!
در نتيجه کشيشان در افزايش تجارت برده منافع شخصى خودشان را دنبال مينمودند· هر چه شمار برده گان فروخته شده بيشتر٬ دستمزد کشيشان بيشتر!· در اينجا ما تصويرى حقيقى را از ماموريت مسيحيان داريم· البته تمام اين پارازيتها در جريان تماس خود با اروپا٬ همواره از حق مشروع خود دفاع نمودند· آنها توسط صحبت کردن در مورد آفريقاييها بعنوان موجوداتى پست تر به يکى از منابع مهم طبقه اشراف براى گسترش نظريات نژادپرستانه مبدل شدند·
تا به اينجا ما در مورد کليساى مسيحى بدون اينکه تفاوتى ميان کاتوليکها و پروتستانها قاٸل شده باشىم صحبت کرديم· در واقع ما عمدتا به حوادٽى اشاره کرديم که در ارتباط با بخش کاتوليکها قرار دارد· اينچنين بوده است چرا که اين کاتوليکهاى پرتقالى بودند که ابتدا به آفريقا آمدند و اولين شکارچيان انسان هستند که ما خود را بر روى توصيف آنها متمرکز نموده ايم·
در واقع تفاوتى ميان اين دو بخش از کليساى مسيحى٬ زمانيکه در مورد نظرات نژادپرستانه٬ کشيشان و رفتار مبلغان نسبت به آفريقاييها صحبت ميکنيم٬ وجود ندارد· مسٸله روح اختلاف عمده ميان کاتوليکها و پروتستانها بود· بطور خلاصه اينچنين بود که کاتوليکها به مردم سياه بعنوان يک انسان عقب افتاده٬ به دليل دلايل بيولوژيکى٬ نميتوانستند مانند يک انسان "واقعى"٬ يک انسان سفيد٬ بشوند نگاه ميکردند· از طرف ديگر پروتستانها تصور ميکردند که سياه پوستان روحى نداشتند و اينکه در واقع بيشتر شبيه حيواناتى بودند که به انسان ميماندند·
در عمل ميان اين دو تفاوت چندانى وجود نداشت٬ کاتوليکها و پروتستانها با سياه پوستان به شيوه اى بدتر از حيوانات خود رفتار مينمودند·
اما سرمايه دارى گاهى به منافع مختلف جامعه تا جايى که مسٸله روح يا عدم روح به يک هدف تعيين کننده در اقتصاد مبدل ميشد تن در ميداد· اين چنين بود مسٸله هنگاميکه برده گان زنده را از کشتيهاى حامل برده (گاهى صدها تن) به دليل بيمارى و يا سبک کردن کشتى به دريا پرتاب ميکردند· در پرونده هاى حقوقى در مورد مخارج بيمه براى "بار" مسٸله وجود روح ميتوانست تعيين کننده باشد·
مسٸله تقريبا٬ بر اساس قرارداد بيمه٬ به شرح زير بود·
اگر برده گان روحى نداشتند ميتوانستند بعنوان هر نوع کالايى قلمداد شوند· زنده يا مرده اگر به دريا ريخته ميشدند تفاوتى نميکرد تحمل ضرر و زيان بر عهده صاحب کشتى بود· اما اگر برده گانى داراى روح بودند بعنوان انسان قلمداد ميشدند· اگر سوار بر کشتى ميمردند در اينصورت ارزش انسانى آنها بسر رسيده و خسارتى از طرف بيمه پرداخت نميشد· اما اگر زنده به دريا پرتاب ميشدند اين انسانها بودند که از دست رفته بودند و شامل دريافت خسارت از بيمه ميشدند· دومى البته قتل بود اما با اينحال قانونى·
بطور خلاصه٬ اينچنين شد که هر دو٬ کاتوليکها و پروتستانهاى سرمايه دار صاحب کشتى٬ به منظور ناگزير نمودن دادگاه به پذىرفتن شيوه نگاه کاتوليکها به سياه پوستان بعنوان يک انسان "واقعى" با روح مبارزه مينمودند· اگر دادگاه موضع آنها را مىپذيرفت صاحبان کشتى بخاطر سياهانى که به قتل رسانده بودند بيمه دريافت ميکردند· از طرف ديگر سرمايه داران صاحب شرکتهاى بيمه٬ کاتوليک و پروتستان٬ در جهت متقاعد نمودن دادگاه که موضعى مبنى بر اينکه سياه پوستان "حيواناتى شبيه انسان"٬ بدون روح٬ بودند تلاش ميکردند چرا که در اين صورت آنها از پرداخت بيمه معاف ميشدند!
کسى به آفريقاييهايى که به قتل رسيده بودند فکر نميکرد٬ نه کاتوليکها و نه پروتستانهاى سرمايه دار-ه صاحب کشتى و نه سرمايه داران صاحب شرکتهاى بيمه و يا دستگاه قضايى در اروپاى متمدن!
توجه داشته باشيد که اين حوادٽ در دهه هاى ۱۸۰۰ – ه اروپا رخ ميداد! وضعيت آفريقاييان به اسارت و به بردگى کشيده شده که بدست نوکران اشراف اروپايى ميفتادند اينچنين بود·
با اينحال اين امور مانع از اين نشد که کشيشان تجارت برده را ستايش نکنند· در سال ۱۷۷۸ کشيش پروتستان٬ توماس تامپسون٬ در اين مورد در جزوه اى با عنوان "تجارت برده براى برده گان سياه نشان داده است که با اصول انسانى و قوانين مذهب و حيانى مطابق است" نوشت· پامپسون يکى از اولين معلمان اروپاييهايى در ساحل طلا و از آنچه که ميگذشت بخوبى آگاه بود· اينکه چه منافعى داشت٬ هر کسى ميتواند تصور نمايد·
دانستن مٽالى در مورد اقدامات پروتستانهاى مسيحى در آفريقا در دهه هاى ۱۶۰۰ با پى آمدهاى ناشى از وضعيت آنزمان خالى از لطف نيست·
سال ۱۶۵۲ کمپانى شرق آسيا-ى هلندى به منظور تاسيس يک ايستگاه بازيابى در مسير شرق دور تعدادى را در خليجGodahopp در خشکى پياده کرد· هدف آنها کشت سبزيجات و تهيه گوشت براى سرنشينان هلندى در آن مسير بود· استعمارگران جديد همواره وارد ميشدند و آن مستعمره کوچک در کنار کيپ تاون به تدريج به مستعمره اى از کشاورزان – ه خودکفاى در حال - گسترش مبدل شد· آنها که نام خود را از هلندى به بوٸر تغيير دادند بشدت مذهبى٬ تندرو و بخشى از کليساى پروتستان هلند بودند·
بوٸرها مسٸله نيروى کار را از طريق به اسارت گرفتن قبايل آفريقايى بوشمان٬ ناما و ديگران٬ که آنها در جريان گسترش کلنى با آنها برخورد نموده بودن حل کردند· بوٸرها داراى تسليحات مدرن٬ تفنگ و توپ بودند و در مورد استفاده از آنها جهت به زانو درآوردن آفريقاييها ترديدى به دل راه نميدادند·
بوٸرها حق به اسارت گرفتن مردم ديگر را از کتاب مقدس گرفته بودند· در داستانهاى کتاب مقدس در مورد پسرهاى حام٬ به گفته کشاورزان٬ همه بوٸرها از جانب خدا براى داشتن برده بعنوان نيروى کار انتخاب شده بودند!
روايت در مورد پسرهاى حام در اولين کتاب موسى٬ فصل ۹ ٬ ۱۸ و پس از آن وجود دارد· حام که پسر نوح بود از روى اتفاق پدر خود را ديد که م*ست و بر*ه*نه در چادرش خوابيده بود· نوح پس از بيدار شدن از خواب مستى از آنچه که رخ داده بود با خبر شد· او حام را توسط اين آرزو که پسرانش به بردگى کشيده شوند نفرين کرد·
اين روايت توسط بسيارى از مسيحيان در شرايط مختلف تاريخى به منظور تشريح وجود بردگى يا بسادگى به منظور تشريح وجود توده هاى انسانى که ناگزير به تحمل يک زندگى پر از درد و رنج شدند استفاده شده است· آنها پسران حام بودند!
براى ما که به حقه بازيهاى مذهبى اعتقادى نداريم روايت فوق غير قابل قبول است· اما براى بوٸرها با اعتقادت مذهبيشان اين بديهى بود که سياهپوستان ارزش کمى داشتند و اينکه آنها از جانب خدا در آفريقا جاى شده بودند براى اينکه به سفيدها هنگاميکه به آنجا وارد شدند خدمت کنند·
از مدتها قبل در نماد پردازى رنگ کليساى مسيحى سياه به معناى (و هنوز باقى است) جهنم٬ مرگ٬ شرور٬ خطا٬ نجاست٬ نابودى٬ زشتى و بسيارى از چيزهاى منفى ديگر بود·
نگرش بوٸرها نسبت به انسانها در مناطقى که با توپها و تفنگها تسخير نموده بودند بدين طريق مشخص ميشود· آنها بردگى را با اينکه "ما به مردم اجازه ميدهيم که براى ما بعنوان جبران خسارات کار کنند به دليل اينکه ما به آنها اجازه ميدهيم در کشور ما زندگى کنند" توضيح دادند· اين نگرش با گذشت زمان در آفريقاى جنوبى که اروپاييها در آنجا قدرت داشتند و در حال حاضر نيز در بسيارى از اماکن وجود دارند گسترش يافت·
در اواسط دهه هاى ۱۸۰۰ انگليسيها بردگى را در مستعمره کيپ ممنوع اعلام نمودند و بوٸرها بخاطر شرايط ناگزير بودند که رفتار خود را نسبت به سياه پوستان تغيير بدهند· داشتن آنها بعنوان برده ديگر امکان پذير نبود اما استٽمار آنها ادامه يافت· در آنزمان به تٸوريهاى جديدى که ميتوانست شکل جدىدى از بهره کشى را مشروع جلوه دهد مورد نياز بود·
بوٸرها در کليساى پروتستان هلندى به منظور جدا کردن افراد سفيد و سياه از هم تبليغ ميکردند· آنها ميگفتند که خداوند انسانهاى سياه و سفيد جداگانه درست کرد به دليل اينکه آنها جداگانه نگاهدارى شوند· اگر خدا ميخواست که همه با هم زندگى کنند٬ آنها را از يک رنگ درست ميکرد·
در جامعه سفيد – ه آفريقاى جنوبى از نظريه بوٸرها حمايت شد و سرانجام به يکى از اصول به منظور تقسيم کشور به يک بخش سفيد و يک بخش سياه جدا از هم منجر شد· بخش سياه کشور مانند اردوگاه بزرگ که در آن جمعيت سياه بعنوان انبار نيروى کار که توسط جامعه سفيد استفاده ميشد عمل مينمود· تعصب مسيحى قرون وسطى در خلال سالها تاٽير نابود کننده اى را بر روى زندگى ميليونها و ميليونها انسان گذارد·
دانلود رمان عاشقانه از طریق سایت تک رمان دانلود رمان جنایی برای دانلود رمان رایگان وارد شوید جهت چاپ رمان و نشر در انجمن رمان نویسی از طریق اورود به انجمن اقدام کنید
به اندازه کافى در مورد روحانيت نژاد پرست صحبت کرديم· اکنون به ما اجازه بدهيد که نگاهى هم به دانشمندان٬ پروفسورها و مسافران انداخته و ببينيم که در مورد آفريقا و آفريقاييها چه چيزى براى عرضه دارند·
يک روش خوب براى کسب اطلاعات در مورد اينکه در خلال دهه هاى ۱۶۰۰ و ۱۷۰۰ چه تصوراتى در مورد آفريقا منتشر ميشد اينست که نقشه هاى آنزمانه مربوط به قاره را مطالعه کنيم· اروپاييها چيزى در مورد مساٸل آفريقا نميدانستند به دليل اينکه در اواسط دهه هاى ۱۸۰۰ هيچ اروپايى در آنجا زندگى نميکرد· بجز نوار ساحلى بايد نقشه ها کاملا خالى بنظر بيايند· اما اينچنين نبود· به تخيلات دانشمندان اجازه داده شد که آزادانه جارى و بصورتى تصادفى رودخانه ها و رشته کوه ها٬ جنگلهاى عميق و دشتها را٬ همه آميخته شده با هيولاهايى از انواع مختلف٬ جانوران شبيه به فيل٬ مخلوقات خطرناک در جهان غير متمدن و شرور٬ پر کنند·
در اين دوران کتابها و متونى نيز در اين زمينه منتشر شدند· يکى از اولين کتابهاى منتشر شده در مورد آفريقا٬ که براى گفتگوهاى عملى و براى شکل دادن به درک ما در مورد قاره تعيين کننده شد٬ کتاب دانيل دفو "کاپيتان سينگلتون" منتشر شده در ۱۷۲۰ ٬ بود· کتاب٬ که يک رمان است٬ تشريح ميکند که چگونه يک گروه از کشتى شکسته گان به ماداگاسکار٬ از ميان تمام قاره تا ساحل غربى٬ رفتند· گروه با حوادٽ وحشتناکى که هر صفحه از کتاب با صفحه قبلى در مورد دهشتناکترين جنايات که قوم بيشعور بر عهده گرفت مسابقه ميدهند٬ دست و پنجه نرم کرد· گروه توسط زبان تفنگهاى فيتله اى٬ "تنها چيزى که اين بوميان وحشى به آن احترام ميگذاردند" نجات داده شدند·
از اينجا و از روايتهاى مشابه آن يکى از بزرگترين اسطوره ها در تبليغ براى برده دارى زاده شد· تاجران برده اعلام نمودند که اروپاييها در واقع به مردم سياه خدمتى٬ زمانيکه او بعنوان برده فروخته و در نهايت از بربريت افريقايى نقل مکان نمود٬ کردند·
همان موضوع با برخى تفاوتها در تعدادى از کتابهاى ديگر و بروشورها که در ميان طبقه تحصيلکرده در مدارس و دانشگاهها به گردش در آمدند مطرح شد· بروشورى منتشر شده در ليورپول٬ ۱۷۹۲ ٬ ميگويد که "آفريقاييها ش*ه*و*ت پرستترين مخلوقات انسانى هستند و به همين دليل بعيد نيست که فرياد و فغان آنها هنگاميکه از زنانشان جدايشان ميکنند وابسته به اين امر باشد که آنها ديگر امکان خشنود نمودن اميال جنسيشان را در کشورى که به آن حمل ميشوند پيدا نخواهند کرد؟"·
تصميم گرفته شد که مردم اروپا مردم آفريقا را که براى هميشه از خانواده شان دزديده شدند اينچنين درک کنند·
تقريبا صد سال بعد٬ ۱۸۹۶ ٬ وضعيت بهتر نبود· برعکس لحن و صداى "علمى" بدون مانع رشد کرد· پروفسور کين براى مٽال نوشت که "حقارت روانى آفريقاييها٬ که تقريبا از خواص فيزيکى آنها مشخصتر است٬ دلايل فيزيولوژيکى دارد"·
توجه کنيد که چنين نظرياتى٬ بعنوان حقايقى مطلقا ٽابت شده٬ نسلهايى از اروپاييها را آموزش داد·
سجده روشنفکران اروپايى در مقابل طبقه اشراف تا آنجايى پيش رفت که کسانى وجود داشتند که آماده بودند دانش و تجربيات خود را براى اينکه در الگوى کلى نژاد پرستانه مناسب باشند انکار نمايند· بخاطر سپردن قطعه زير که توسط کنسول انگليسى٬ سر هنرى جانستون٬ در مورد پادشاهى کنگو نوشته شد ارزش دارد:
"نفوذ پرتقاليها با خود تغييرات شگفت انگيزى را در مناطق ساحلى غرب آفريقا و در بخش جنوبى حوضه کنگو به همراه آورد٬ تغييراتى که از طريق آن پادشاهى کنگو که معاملات تجارى را ايجاد و رونق بخشيد و تاٽير آن احتمالا و در مجموع بر روى انسانيت٬ در مقايسه با هرج و مرج آدمخواران وحشى٬ کمتر وحشتناک و غم انگيز بود٬ ظاهر شد·"
حتى يک گرم حقيقت در اين ادعاى جانستون وجود ندارد· پادشاهى کنگو مدتها قبل از ورود پرتقاليها بوجود آمده بود و جامعه اى با ٽبات و ٽروتمند بود· پرتقاليها کنگو و بقيه مناطق ساحلى را به اردوگاه مرگ بردگى مبدل نمودند٬ فقر و بدبختى انسانى که براى صدها برجاى مانده است·
اما سر هنرى جانستون خود را با اعلاميه "علمى" فوق الذکر خشنود ننمود٬ او در ادامه نوشت:
"چيزى که به بدبختى بزرگ انسانى در آفريقا مربوط ميشود احتمالا اين نبود که به شيوه اى تجارت با برده ميان اين قاره و آمريکا افزايش يافت٬ چرا که وقتى اين تجارت آغاز شده بود و فروش يک مخلوق انسانى به صرفه بود٬ تاجران برده تعداد زيادى زن و مرد و کودک را خريدند٬ که در غير اينصورت از بلهوسى محض و يا براى اينکه کسى مايل به ديدن جارى شدن خون بود يا ميخواست که غذاى لذيذى را در يک مهمانى بزرگ اراٸه دهد ميمردند"·
به عبارت ديگر٬ سر جانستون براى تجارت برده بعنوان روشى براى اروپاييها که با آدمخوارى مبارزه نمايند٬ تجارت برده بعنوان راهى براى آفريقاييها که خود را از خورده شدن توسط ديگر آفريقاييها نجات دهند٬ تبليغ ميکرد!
کتابهاى سر جانستون از جمله مهمترين آٽارى بودند که در مدارس و دانشگاهها مورد بحٽ ميگرفتند· اظهارات جانستون و رفقاى او تا چه ميزانى به تغذيه٬ قدرت و گسترش نژادپرستى يارى نرسانده است؟ و بنابراين سوالى اجتناب ناپذير· جانستون و همپالگيهايش براى تحريف تاريخ چه مبلغى دريافت کردند؟
مٽالى ديگر در مورد يک نظريه بشدت بى ارزش ديگر از جانب يک روشنفکر ديگر همراه با نقل قولى از کتاب راهنماى اصولى انگليسى در تاريخ شرق آفريقا· کتاب در اواخر سال ۱۹۲۸ توسط Coupland٬ يک دانشمند در اين زمينه نوشته شد· او در کتاب خود نوشت:
" آفريقا با ديويد ليوينگستون فصل جديدى در تاريخ آغاز ميشود· ميتوان گفت که آفريقا تا آنزمان تاريخى نداشت· بخش بزرگى از آفريقاييها طى قرنهاى متمادى در بربريت غرق بودند· اينچنين بنظر ميايد که اين تقريبا قانونى طبيعى بوده است٬ آن راکد مانده بود بدون اينکه پيشرفت کند و يا به عقب برود٬ قلب آفريقا تقريبا از طپش افتاده بود"·
دانلود رمان عاشقانه از طریق سایت تک رمان دانلود رمان جنایی برای دانلود رمان رایگان وارد شوید جهت چاپ رمان و نشر در انجمن رمان نویسی از طریق اورود به انجمن اقدام کنید
تصور کنيد٬ که تاريخ آفريقا با ورود اروپاييها آغاز ميشد!
اينچنين شيوه تفکرى٬ که در اواخر ۱۹۲۹ "علمى" و معتبر بود٬ تنها ميتواند از يک شيوه تفکر نژادپرستانه که تحقيقات علمى را کاملا تحت الشعاع و ناديده ميگيرد سرچشمه گرفته باشد· انکار تاريخ آفريقا يکى از بزرگترين جناياتيست که طبقه اشراف اروپا مرتکب آن شده است· هدف اين بود که بصورتى قطعى آفريقاييان را به مخلوقاتى در پايينترين درجه ارزش انسانى مبدل نموده و بدين ترتيب تجارت برده جارى در کلنيانيسم – ه دهه هاى ۱۹۰۰ را قابل قبول و قانونى جلوه داده شود·
تبليغات نژاد پرستانه سرمايه دارى و امپرياليستى با جامعه مدرنى که ما در آن زندگى ميکنيم پايان نميپذيرد· طبقه حاکم فعلى به دفاع از آن جناياتى که سرمايه دارى بر عليه انسانيت انجام داده است ادامه خواهد داد و استدلالت قديمى را٬ که هزاران بار متضاد آن ٽابت شده است٬ دوباره تکرار خواهد نمود·
جيمز آ· ويليامسون نويسنده ايست متعلق به دهه هاى ۱۹۰۰ که خود را بخاطر مجموعه اى از آٽار (بيش از ده کتاب) در مورد روزهاى طلايى امپرياليسم انگليس متمايز نموده است· او از جمله دو کتاب در مورد تاجر برده دهه هاى ۱۵۰۰ سر جان هاوکينز٬ او که مرد سياهى در زنجير بعنوان نمادى بر روى سپر خود انتخاب کرد٬ نوشته است·
ويليامسون يکى از ستايش کننده گان هاوکينز است و ميخواهد مشارکت قهرمان خود را در تجارت برده تشريح نمايد· او در سال ۱۹۴۹ در کتاب خود " Hawkins of Plymouth" در مورد هاوکينز و زمان خودش مينويسد·
"کسى ايرادى در تجارت برده نميديد· جان هاوکينز که مراقب شهرت خود بود٬ از اين کار خجالت نميکشيد٬ در غير اينصورت او سپرى با مردى در زنجير بر روى آن انتخاب نميکرد· او ستمگران خونين و نافرمان را که سياهان تحت آن زندگى ميکردند ديده بود٬ او ميدانست که بخشى از سياهان به منظور فرار خود را داوطلبانه به تاجران برده تسليم نموده بودند٬ و او همچنين ميدانست که ارزش بالاى آن سياهان در کشورهاى غربى تضمينى بود بر اينکه به شيوه اى خوب٬ شيوه اى که آن مخلوقات بينوا بايد بعنوان معقول درک ميشدند٬ مورد رفتار صاحبان خود قرار ميگرفتند"·
چه آش شله قلمکارى از تحريفات تاريخى! در تشريح ويليامسون از وضعيت آفريقا در دهه هاى ۱۵۰۰ ذره اى حقيقت وجود ندارد· اما با اينحال نوآوريهاى ارتجاعى ويليامسون به گسترش خود در ميان نسلهاى جديد ادامه پيدا ميدهد٬ اين را سرمايه داران ضمانت مينمايند· کتاب در مورد قهرمان هاوکينز در چاپ جديدى در اواخر ۱۹۶۹ منتىشر شد و به يک اٽر با ارزشنسبت داده ميشود٬ يکى از آٽار آموزشى سرمايه دارى٬ ماننددائرة المعارف بریتانیکا·
اين دائرة المعارف بریتانیکا نيز مورديست ناخوشايند از حافظه از دست رفته· در مٽالها از ۱۹۱۰ ميتوان خواند که تاجر برده٬ هاوکينز٬ بعنوان سلاح٬ سپرى را با مردى سياه در زنجير بر روى آن انتخاب کرده بود (he was granted a coat of arms with a demi-Moor or negro chained, as his crest)· اين اطلاعات در نسخه هاى اخير بریتانیکا (۱۹۹۵)ناپديد شده اند· در دوران آزاد فعلى حقايق در مورد قهرمانان طبقه سرمايه دارى بوضوح ناراحت کننده هستند٬ چيزى که بايد فراموش شود٬ به اين تظاهر کنيم که باران ميايد·
پرتقال پادشاه خود را بدينگونه از دست داد
در پرانتزى کوتاه بايد چند عبارتى در مورد پيشينه ناپديد شدن ناگهانى خانواده سلطنتى پرتقال٬ ۱۵۸۰ ٬ گفته شود·
تاريخ ساده است· ۱۵۵۷ تاج پادشاهى توسط سباستيانو-ه سه ساله به ارٽ برده شد· آن پسر کوچک در يک محيط بسيار سخت مذهبى توسط کشيشان يسوعى٬ تحت رهبرى پدربزرگ برادرش کاردينال د· هنريک٬ اسقف اعظم ليسبون و بالاترين رٸيس تفتيش عقايد تربيت شد·
پادشاه سباستيانو يک متعصب مذهبى شد· او از اين نظريه که ازدواج کند و کشور را به يک وارٽ بدهد متنفر بود· عفاف خلوص بود· هدف – ه تربيت يسوعى اين بود که٬ وقتى آن پسر کوچک يک مرد ميشد٬ جنگ صليبى را بر عليه کفار در آفريقاى شمالى براه انداخته و با سلاح در دست پيروزى در جنگ بزرگ را براى مسيحيت به ارمغان بياورد·
هنگاميکه پسرک ۱۴ ساله شد تاج را بر سر گذاشت و آن رويا بايد به واقعيت مبدل ميشد· تمام دوران حکومت او با فعاليتهاى مذهبى و تمام اوقاتش صرف آماده نمودن جنگ صليبى –ه سرنوشت ساز بر عليه کفار در مراکش٬ مشخص شد·
۱۵۷۸ شرايط آماده بود· پادشاه سباستيانو از تمام شواليه ها و صاحب منصبان را جهت گرفتن جايى در جنگ صليبى جديد دعوت بعمل آورد· شمشيرها جلا داده و قايقها تدارک ديده شدند·
پادشاه خودش از پيش جنگ را٬ جنگى همراه با ٽروتهاى بيشمار که صليبيون با خود آنچه را که خداوند و کشيشان يسوعى وعده داده بود به خانه مياوردند٬ برنده شده ميديد· بدين ترتيب صاحب منصبان به معناى واقعى به پشتيبانى برخاستند٬ معشوقه ها و نوکران خود را به همراه بردند و با لوکس ترين و بهترين قاشق و چنگالها براى انجام اين پياده روى زيبا هنگاميکه مسيحيان پرتقالى منتخب خدا ميخواستند که کشور کفار به تصرف خود درآورند براه افتادند· هنگاميکه ميخواستند چمدانهاى صاحب منصبان را به قايقها حمل کنند بيش از هزار واگن به خدمت گرفته شد· شمار نوکران٬ مستخدمين آشپزخانه٬ برده گان و فواحش بالغ بر ۱۳ هزار شد· اين را با ارتشى معادل ۱۷۰۰۰ هزار نفر مقايسه کنيد!
دانلود رمان عاشقانه از طریق سایت تک رمان دانلود رمان جنایی برای دانلود رمان رایگان وارد شوید جهت چاپ رمان و نشر در انجمن رمان نویسی از طریق اورود به انجمن اقدام کنید
از سوى ديگر چيزى بغير از يک پياده روى ساده در انتظار بود· در آنجا Mulei Abdelmalek – ه معروف سمت فرماندهى را بعهده داشت· ارتش عرب به خوبى تدارک ديده شده بود و تفرجگاه پرتقالى پايانى غم انگيز بخود گرفت· در El-Ksar-el-Kebir٬ (Alcácer Quibir)٬ ارتش پرتقال کاملا نابود شد· در طول چند ساعت نيمى از٬ تقريبا ۷۰۰۰ نفر ٬ ارتش سلاخى و کمتر از ۱۰۰ نفر موفق به فرار شدند·
پس از آن تخريب و غارت چنان عظيم بود که يافتن جسد پادشاه سباستيانو روزها بطول انجاميد! شمار اندکى موفق به خريد آزادى خود و بازگشت به پرتقال شدند٬ تقريبا فقط نجيب زاده گان· اغلب آنها به بردگى کشيده شدند·
بنيادگرايى مذهبى شرايط دشوارى را براى مردم پرتقال بوجود آورده بود٬ آنها ناگزير بودند که مبالغ هنگفتى را براى آن اسيران که توسط پادشاهان پرتقال مورد بهره بردارى قرار ميگرفتند بپردازند·
"سفيدها فقط جنگ و فقر را به ما داده اند"
در خلال اولين سال دهه هاى ۱۸۰۰ رشد شديد افکار عمومى و جنشهاى سازمان داده شده بر عليه تجارت برده و بردگى آغاز شد و در چندين کشور اروپايى نفوذ سياسى بدست آورد· آغاز رشد افکار عمومى ريشه در اين حقيقت داشت که دامنه واقعى توسعه تجارت برده و شرايط تهوع آور آن براى قشرهاى بزرگى از مردم اروپا روشن شده بود· اين امر عمدتا در انگليس رخ داد که از آغاز ده هاى ۱۷۰۰ تجارت برده را تحت سلطه خود داشت· زنان و مردان شجاع٬ به تجار برده حمله ميکردند٬ اعمال آنها را برملاء مينمودند و بر اٽر فعاليت آنها مسٸله برده به بخشى از مبارزه سياسى در آنزمان مبدل شد·
۱۸۰۷ انگلستان سرانجام تجارت برده را در کشتيهاى انگليسى ممنوع اعلام نمود· نيروى دريايى انگليس فرمان گرفته بود کشتيهاى حامل برده را مصادره و در صورت برخورد به برده اى در کشتيهاى انگليسى٬ که معمولا به مستعمره انگليس سيرالٸون برده ميشدند٬ تمام آنها را آزاد نمايد· نيروى دريايى انگليس به کشتيهاى ديگر کشورها نيز حمله ميکرد· اين چرخش مهمى بود در تجارت با انسانها· در خلال دهه هاى ۱۸۰۰ تجارت برده در آنسوى اقيانوسها بشدت کاهش٬ اگر چه قاچاق آن کاملا قبل از آغاز دهه هاى ۱۹۰۰ متوقف نشد٬ يافت·
البته لغو برده دارى با توسعه جامعه همراه شد· از سويى فعاليت مخالفان برده دارى ابزار مهمى بود براى براه انداختن ممنوعيت بر عليه برده دارى· از سويى ديگر تغييرات در فرايند توليد در اغلب کشورهاى اروپايى شيوه ديگرى از نظم و ترتيب را مطالبه مينمود·
اين امر عمدتا در مورد بزرگترين کشور امپرياليستى صادق بود· کشور به يک جامعه صنعتى با نياز به مواد خام و بازارهاى بزرگ مبدل شده بود· تجارت مٽلٽى٬ مالکان مزارع آن و برده گان براى صنعت انگليس بى اهميتر شدند· دزديدن انسانها٬ حمل آنها از روى اقىانوس و فروش آنها اهميت خود را براى صاحبان سرمايه از دست داده بود· مهم تهيه کالاى خام براى صنايع و توليد کالاهاى ارزان جهت فروش به سراسر جهان بود· اما کالاهاى خام کجا وجود داشتند؟
پاسخ به اين سوال مهم براى توسعه جامعه اروپايى از قبل مشخص نبود· ما ميدانيم که مهمترين کالاهاى خام در سطحى گسترده در آفريقا وجود داشت و دارد· اما اين سوال پاسخ مشخصى را در آغاز دهه هاى ۱۸۰۰ دريافت ننموده بود·
ابتدا در آغاز دهه هاى ۱۷۰۰ اکتشاف از آفريقا آغاز شد· انجمن بريتانيايى آفريقايى در سال ۱۷۸۸ با هدف بدست آوردن اطلاعات در مورد اينکه قاره اروپا چگونه به نظر ميامد و ترويج مسيحيت و تجارت تاسيس شد· فعاليتهاى مبلغان مسيحى نيز در آغاز دهه هاى ۱۸۰۰ سرعت گرفت· ۱۸۰۴ جامعه مبلغان کليساى بريتانيايى فعاليت خود را در آفريقا آغاز نمود· هر دو کاتوليکها و پروتستانها مبلغان خود را به سراسر آفريقا فرستادند· آنها در کنار سواحل آغاز نمودند و در پايان دهه هاى ۱۸۰۰ کمتر جايى بود که براى مبلغان مسيحى ناشناخته مانده باشد·
در واقع بزرگترين دانش در مورد وضعيت داخلى آفريقا: مردم ٬ منابع و مواد خام آنجا در نزد مبلغان مسيحى وجود داشت· آنها توسط بيان تجربيات آفريقايى خود در اروپا دانش خود را به سرمايه داران اروپايى اهدا نمودند· چنين اطلاعاتى بسيار با ارزش بودند· در اواسط دهه هاى ۱۸۰۰ ايجاد طرحهاى امپرياليستى براى اشغال مناطق آفريقا در پايتخت تمام کشور اروپايى آغاز شد· برخى از کشورهاى اروپايى از در همکارى با هم درآمدند و برخى از در دشمنى· همه اينها بخاطر بدست آوردن قطعه اى از آفريقا!
دانلود رمان عاشقانه از طریق سایت تک رمان دانلود رمان جنایی برای دانلود رمان رایگان وارد شوید جهت چاپ رمان و نشر در انجمن رمان نویسی از طریق اورود به انجمن اقدام کنید
نفوذ در آفريقا در پايان دهه هاى ۱۸۰۰ با شرکت بسيارى از کشورهاى اروپايى و اشغال مناطق بزرگى آغاز شد· همه آنها مشتاق بودند که بزرگترين و بهترين قطعه را بدست بياورند امرى که احتمال جنگ ميان کشورهاى اروپايى را به خطرى بر عليه تمام سرمايه گذاريهاى امپرياليستى مبدل نمود· اقدام پادشاه لئوپولددوم از بلژيک تعيين کننده شد·
لئوپولددوم در کنار رودخانه کنگو تعدادى ايستگاه تجارى تهيه کرده بود· درآنزمان او منطقه بزرگى از آفريقاى مرکزى٬ کنگو فعلى٬ منطقه اى ۷۵ برابر بزرگتر از کشور خودش بلژيک را بعنوان املاک شخصى خود مصادره کرده بود! او آنرا ايالت کنگو آزاد ناميد٬ کشورى آزاد از گمرکيها براى تمام حکومتهاى علاقمند اروپايى·
اشغال ايالت آزاد کنگو توسط لئوپولددوم ديگر کشورهاى امپرياليستى را منقلب نمود٬ بايد کارى در جهت ايجاد نوعى از نظم و ترتيب انجام ميشد· به همين دليل ميان سالهاى ۱۸۸۴-۸۵ صدر اعظم آلمان٬ بيسمارک٬ دولتهاى اروپايى را به کنفرانسى در برلن فراخواند· شرکت کننده گان انگيس٬ فرانسه٬ آلمان٬ ايتاليا٬ پرتقال٬ اسپانيا و پادشاه بلژيک لئوپولددوم بودند·
در جريان کنفرانس لئوپولددوم اجازه يافت که ايالت آزاد کنگو را بعنوان ملک شخصى حفظ کند٬ اين عليرغم اينکه آقايان – ه بسيار قدرتمندترى به منطقه علاقه داشتند· کنفرانس همچنين برآنشد که در مورد تقسيم آفريقا ميان دولتهاى آنزمانه اروپا تصميم گيرى کند· اين امر توسط استفاده از خط کش و اعلام طول و عرض جغرافيايى٬ بدون کمترين توجه به نژاد٬ مليت٬ تابعيت و يا روابط جغرافيايى انجام شد· حتى امروز مرزهاى بسيارى از کشورهاى آفريقايى اين "سياست خط کشى" از کنفرانس برلن را نشان ميدهند·
علاوه بر اين کنفرانس به توافق رسيد که هيچ دولت اروپايى اجازه تصرف کشور جديدى را بدون اطلاع و تايىد ديگران نداشته باشد·
در نتيجه اشغال آفريقا از همه طرف آغاز شد· ارتشهاى بزرگ٬ مدرن و مسلح به همه جا نفوذ کردند و بيرحمانه هر گونه مقاومتى را در هم شکستند· پس از چهار صد سال تجارت برده ساختار جامعه در بسيارى نقاط ضعيف بود و انسانها در آفريقا امکانات چندانى براى دفاعى موفقيت آميز از کشورهايشان نداشتند· تجارت برده تنها تحليل بزرگى از افراد جوان٬ توسعه و اميد بزرگ آينده نبود· تجارت برده به معناى توقف روابط توليدى٬ به دليل اينکه از ميزان تجارت با کالاهاى آفريقايى همواره کاسته ميشد٬ نيز بود· تنها کالاى قابل تعويض در معاملات تجارى انسانها بودند·
در آنزمان طبقه اشراف اروپا مردم اروپا را در معرض بيرحمانه ترين بهره برداريها و استبدادها قرار دادند· در نقاط بسيارى شنيعتر از دوران تجارت برده· استعمارگران تمام ملل اروپايى در اين وحشيگرى بدون هيچ زحمتى شرکت کردند· همه٬ از پيره زنهاى مو سفيد بلژيکى٬ مهندسان با هوش انگليسى٬ افسران جذاب و خوش عطر و بوى فرانسوى٬ محققان زبان شناس آلمانى با جاه طلبيهاى فرهنگى٬ دهقانان مرد سالار پرتقالى٬ تا سربازان٬ پليسها٬ کشيشان و مبلغان از سراسر کشورهاى اروپايى·
براى اينکه خواننده قادر به دريافت درک و بينشى کلى در مورد روابط در دوران استعمار آفريقا باشد من ميخواهم در اينجا شهادتى را اراٸه بدهم· اين مبلغ مذهبى سوٸدى E V Sjöblom است که در مورد اقامت خود در ايالت آزاد کنگو سخن ميگويد· اين روايتى طولانيست اما کاملا ضرورى براى اراٸه· به موضع Sjöbloms نيز توجه کنيد·
"من به سفر خود ادامه و محترمانه به تمام بوميان سلام دادم٬ مانند هميشه موفق شدم که بر هراس آنها غالب و دستکم٬ بخشا٬ اعتماد آنها را بخود جلب کنم· برخى از جوانان به دنبال من آمدند٬ و هنگاميکه ما به اردوگاه رسيديم تعداد زيادى مردم از قبل در آنجا گرد آمده بودند· تعداد بيشترى از بوميان از جستجو به دنبال لاستيک در جنگل بازگشتند· بزودى من در مقابلم جمعيتى بالغ بر بيش از صد نفر را در مقابل خود داشتم·
ناگهان يکى از سربازان – خود بومى اما از روستايى ديگر – پير مردى را گرفت و او را بست· سرباز رو به من کرد و گفت:
من قصد دارم که اين مرد را به دليل اينکه لاستيکى با خود ندارد بکشم·
پاسخ دادم: در اساس اين قضيه به من ارتباطى ندارد و حق ندارم که مانع تو بشوم· اما آرزوى من اينست که تو اينکار را در مقابل چشمان بکنى و بخصوص اکنون که جمعيت زيادى در اينجا جهت شنيدن سخنان خدا گرد هم آمده اند·
پاسخ داد: اگر ما آنکسانى را که بدون لاستيک ميايند نکشيم٬ افسر ايالت آزاد ما را ميکشد٬ بجاى اينکه خودمان بميريم٬ ديگران را ميکشيم·
زمانيکه او اين را گفت٬ مانند ببرى خشمگين بطرف مرد پير هجوم برد٬ چند قدمى او را بطرفى کشيد واسلحه را بر روى گيجگاه او گذاشت· او بسرعت پس از آن فشنگ جديدى در سلاح خود گذاشت و لوله آنرا بطرف جمعيت حاضر٬ که البته مانند کاه در مقابل باد متفرق شدند٬ گرفت·
طى چند دقيقه همه چيز ساکت شد· جمعيت فرار کرده بود٬ و افراد من مانند خودم ساکت ايستاده بودند· سرباز به يک پسر کوچک٬ تقريبا ۹ ساله٬ فرمان داد که دست راست مرده را قطع کند·
اين مانند تعدادى از دستهاى ديگر٬ که در گذشته به همان روش بريده شده بودند٬ به کميساريا بعنوان نشانه اى از پيروزى داده ميشد·"
دانلود رمان عاشقانه از طریق سایت تک رمان دانلود رمان جنایی برای دانلود رمان رایگان وارد شوید جهت چاپ رمان و نشر در انجمن رمان نویسی از طریق اورود به انجمن اقدام کنید
پس زمينه جمع آورى دستهاى بريده شده اين است که سربازان در ازاى هر فشنگ استفاده شده بايد يک دست راست را به افسر ايالت آزاد تحويل ميدادند· هيچ پوکه فشنگى نبايد بهدر ميرفت٬ همه آنها بايد گزارش ميشدند· گاهى سربازان از فشنگها جهت شکار استفاده ميکردند٬ پس از آن دست راست انسان زنده اى را ميبريدند· بصورتى منظم دهها هزار پوکه فشنگ خالى همراه با همان مقدار دست راست از ب*دن مرده ها يا انسانهاى معيوب به افسر ايالت آزاد تحويل ميشدند·
اما شمار کشته شده گان با اينحال بيش از اينها بودند· چرا که سربازان عادت داشتند کودکان را با پيستون تفنگ بکشند· سال ۱۹۱۹ يک کميسيون رسمى بلژيکى اين نتيجه را گرفت که جمعيت در ايالت آزاد کنگو- کنگو ى بلژيک پس از اشغال اروپا٬ ۱۸۸۴ ٬ به نصف کاهش يافت· کاهش يافته تا نصف در عرض ۳۵ سال! چيزى که ما از آن صحبت ميکنيم دستکم ۱۰ ميليون کشته است!
سربازانى که اين کار را ميکردند نيرويى بود بالغ بر ۲۵۰۰۰ مزدور سياه تحت فرمان يک گروه از افسران بلژيکى با ژنرال Emile Janssens بعنوان فرمانده· Janssens از بزرگان قبايل ميخواست که "خشنترين مردان" را براى او را بفرستند٬ مردانى که تحت "نظم و انضباتى دقيق و مطلق" قرار ميگرفتند و طى يک دوره ۷ ساله٬ تحت نام " Boula Matari٬ به عبارت ديگر پادشاه ما٬ که بر بلژيک و کنگو٬ دو کشور براى هميشه متحد٬ فرمان ميراند" شست و شوى مغزى داده ميشدند·
به گفته ژنرال Janssens هدف اين بود که اين مردان را به مردانى مطلقا وفادار به پادشاه و حکومت استعمارگر مبدل نمايند· بر اساس اظهارات او "جهت دستيابى به اين منظور از همه گونه وسيله اى استفاده ميشد: تحصيل٬ فشار٬ راديو٬ فعاليتهاى اجتماعى٬ کنترلهاى امنيتى G2٬ ماموران اطلاعاتى٬ ارتباطات بسيار موٽر- ه نزديک با سازمان جاسوسى کشور"·
در خلال جنگ جهانى دوم ظلم و ستم استعمارى و بهره کشى از مردم کنگو٬ که ناگزير به پرداخت فعاليتهاى جنگى بلژيک شد٬ افزايش يافت· ما از آقاى گودين که در خلال جنگ جهانى دوم وزير استعمارى در دولت – ه در تبعيد بلژيک در لندن بود نقل قول ميکنيم· آقاى گودين ميگويد: "در خلال جنگ٬ کنگو توانست تمام هزينه هاى دولت بلژيک را در لندن٬ از جمله خدمات دپيلماتيک و هزينه نيروهاى نظاميان در اروپا و آفريقا٬ در جمع مبلغى بالغ بر ۴۰ ميليون پوند را تامين نمايد· به لطف امکانات کنگو دولت در تبعيد – ه بلژيک در لندن در واقع هرگز نيازى به دريافت يک شلينگ يا يک دلار نداشت٬ و ذخاٸر طلاى بلژيک بدون دستبرد باقى ماند"·
حوادٽ در ايالت آزاد کنگو پديده اى مجزد نيست٬ آنها معادل خود را در ديگر تصرفات استعمارى٬ بدون در نظر گرفتن اينکه کدام کشور اروپايى قدرت را در دست داشت٬ دارند· مواضع استعمارگران ميتواند با اظهارات ژنرال آلمانى von Trothaدر مورد به زانو در آوردن مردم herero- و ناما در جنوب غربى آفريقا٬ که او با دريافت ماموريت از سرمايه گذار آلمانىLüderitz انجام داد خلاصه شود·
von Trotha در مورد جنگ بنيان برانداز بر عليه herero و ناما نوشت:
"من با قبايل آفريقايى آشنايى دارم· آنها همه شبيه به هم هستند· آنها به چيزى بجز قدرت احترام نميگذارند· نشان دادن اين نيرو با ترور وحشيانه و حتى با خشونت وظيفه من بوده و هست· من قبايل شورشى را با موجى از خون و پول نابود ميکنم· تنها توسط اين روش چيز جديدى٬ چيزى که ماندنيست٬ رشد ميکند·"
پس از ۵۰۰ سال!
۱۴۴۱ اولين اروپايى با قايق به قاره آفريقا جنوب صحراى بزرگ آفريقا آمد· پس از آن قاره آفريقا در معرض تغييراتى قرار گرفت که مردم آن قادر به اتخاذ تصميم در مورد آن و يا کنترل آن نبوده اند· مردم پنده٬ مردمى در اصل از سواحل آنگولا٬ در دهه هاى ۱۵۰۰ ناگزير شدند که از پرتقاليها به خشکى در کنار رودخانه کاسايى٬ در سنت داستان سرايى خود خاطره فتح پرتقاليها را حفظ نموده است٬ فرار کنند· "سفيدها از آن دوران تا دوران ما تنها فقر و جنگ را به ما اراٸه داده اند"· قضاوتى ساده و عادلانه در مورد بهره کشى اروپا از آفريقا·
اما در حال حاضر شرايط بصورت حيرت انگيزى تغيير کرده است· پس از ۵۰۰ سال بهره کشى و ظلم و ستم شرايط براى آفريقاييها که مبارزه اى سرنوشت ساز را براى اينکه در مورد قاره خود اتخاذ تصميم نمايند مهيا گشته است! سرمايه داران جهانى مايل به از دست دادن آفريقا نيستند و هر چه را که در توان دارند به منظور مانعت از اين توسعه اجتماعى بکار خواهند گرفت· اما دگرگونيها نيرومند هستند· ديگر نميتوان مبارزه آزاديبخش آفريقا را بر عليه استعمار و استعمار نو متوقف نمود·
دانلود رمان عاشقانه از طریق سایت تک رمان دانلود رمان جنایی برای دانلود رمان رایگان وارد شوید جهت چاپ رمان و نشر در انجمن رمان نویسی از طریق اورود به انجمن اقدام کنید