" تاپیک جامع طنز "

  • نویسنده موضوع queen lovely
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 480
  • بازدیدها 14K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

queen lovely

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-28
نوشته‌ها
484
لایک‌ها
2,174
امتیازها
63
کیف پول من
-39
Points
0
پیر زنی رفت داروخانه تا برای درد مفاصلش دارو بخره. . .

.

.

صندوق دار داروخانه بهش گفت:

خوشکل خانم امر بفرمایید...

پیزنه فوری کمرشو راست کرد گفت:

رژ ل*ب میخواستم عزیزم....

این است قدرت کلمات
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

queen lovely

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-28
نوشته‌ها
484
لایک‌ها
2,174
امتیازها
63
کیف پول من
-39
Points
0
ﺷﺎﻡ ﻣﻬﻤﻮﻥ ﺑﻮﺩﯾﻢ، ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﺑﻪ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﻣﯿﮕﻢ، ﺍﻭﻥ

ﭘﺎﺭﭺ ﺁﺏ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﯼ؟

.

.

ﺯﺩ ﭘﺲ ﮐﻠﻪ ﺍﻡ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺑﻮﺩ ﺳﺮﻡ ﺑﺮﻩ ﺗﻮ ﺑﺸﻘﺎﺏ !!

ﻣﯿﮕﻢ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ؟

ﻣﯿﮕﻪ:ﺧﺎﮎ ﺑﺮ ﺳﺮِ ﺧﺮﺕ ﮐﻨﻦ !

ﺁﺏ ﮐﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺩﻣﻮﻧﻢ ﻫﺴﺖ ... ﺟﻮﺟﻪ ﺑﺨﻮﺭ بدبخت!!!!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

queen lovely

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-28
نوشته‌ها
484
لایک‌ها
2,174
امتیازها
63
کیف پول من
-39
Points
0
با شوهرم بحثم شد

قهر کرد رفت خونه بغلی که

خونه مامانشه

منم نه گذاشتم ، نه ور داشتم

نت رو خاموش کردم

به همین برکت

با یه دسته گل برگشت

والا این دیگه سوسول بازیه

از قدیم قهر مال خانمها بوده

لطف کنن آقایون و داداشام

محدوده رو رعایت کنن
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

queen lovely

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-28
نوشته‌ها
484
لایک‌ها
2,174
امتیازها
63
کیف پول من
-39
Points
0
ﺩﺧﺘﺮﺍﯼ ﻣﺠﺮﺩ ﺗﻮﺟﻪ ﮐﻨﻦ...!!!!!!

.

.

150 ﺗﻮﻣﻦ ﻣﯿﮕﯿﺮﻡ ﻣﯿﺎﻡ ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺗﻮﻥ ﮐﻪ ﺷﻤﺎ

ﻫﻢ ﺭﺩ ﮐﻨﯿﺪ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭﺗﻮﻥ ﺗﻮ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻭ ﻓﺎﻣﯿﻞ ﺑﺮﻩ ﺑﺎﻻ...

‏ ( ﮔﻞ ﻭ ﺷﯾﺮﯾﻨﯽ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺗﻮﻧﻪ‏)

فقط بالاغیرتأ رد کنیدا شر نشه ...

هر کی خواست بیاد pv

داداش اینو کپی نکنین کاسبیمون خ*را*ب میشه..
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

queen lovely

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-28
نوشته‌ها
484
لایک‌ها
2,174
امتیازها
63
کیف پول من
-39
Points
0
ﻣﺮﺩ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻣﺬﮐﺮﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ

ﻧﯿﻤﯽ ﺍﺯﻋﻤﺮﺵ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻥ ﺯﻥ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪ ﺍﺵ



ﻧﯿﻢ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺻﺮﻑ ﭘﯿﭽﺎﻧﺪﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﺯﻥ ﻣﯿﮑﻨﺪ!

سلامتیشون صلوات.....

وقتی ادم از خاک خلق شده

حق بدین !!

نمیشه انتظار داشت که کرم نداشته باشه !!!

بفرستید برا شوهراتون
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

queen lovely

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-28
نوشته‌ها
484
لایک‌ها
2,174
امتیازها
63
کیف پول من
-39
Points
0
"موقعیت سخت برای یکی از همسران"

میگوید؛ من وهمسرم با هم بگومگو کردیم؛ از دست شوهرم ناراحت شدم و با سرعت ازاتاق خارج شدم.لباسم را از پشت گرفت و مانع خروجم شد

در

حالیکه من اندوهگین وناراحت بودم ودر حالیکه غرولندکنان میگفتم؛ از من دور شو؛ بخدا نمیخام حرفاتو گوش بدم؛ ولم کن بخدا نمی نشینم؛ ازمن دورشو؛ قصدنکن منوراضی کنی؛ من ناراحتم..

مایل نیستم صداتو بشنوم..حتی یک کلمه..خواهش میکنم..

و

هنگامیکه سرم را به عقب برگرداندم..دیدم پیراهنم به درب(دستگیره ) گیر کرده و شوهرم در مکان خود نشسته..و از خنده روده بر شده..!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

queen lovely

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-28
نوشته‌ها
484
لایک‌ها
2,174
امتیازها
63
کیف پول من
-39
Points
0
مخصوص آقایان متأهل :

.

.

یکبار فیلم عروسیتو برعکس نگاه کن،خیلی بهت حال میده

.

.

.

یه شام مفصل میخورید،بزن و برقص.

زنت حلقه و طلاهاشو در میاره میده بهت،از ماشین پیاده میشه،میره خونه باباش.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

queen lovely

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-28
نوشته‌ها
484
لایک‌ها
2,174
امتیازها
63
کیف پول من
-39
Points
0
زن:میگم اگه من بمیرم تو چکارمکنی؟

شوهرش:معلومه دیگه دیونه میشم!

زن:دیگه زن نمیگیری؟

مرد: نمیدونم از دیوونه هرکاری بر میاد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

queen lovely

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-28
نوشته‌ها
484
لایک‌ها
2,174
امتیازها
63
کیف پول من
-39
Points
0
آقا به خانمش میگه:
من خیلی بهت لطف کردم که بدون اینکه چهرتو ببینم باهات ازدواج کردم!
خانمه میگه:
ببین من چقدر بهت لطف کردم که چهرتو دیدمو باهات ازدواج کردم!!
خب برادر من نکن این کارو ..!!!
با ز*ب*ون این خانما نمیشه درافتاد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

queen lovely

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-11-28
نوشته‌ها
484
لایک‌ها
2,174
امتیازها
63
کیف پول من
-39
Points
0
مرده زنگ میزنه خونه، میگه عزیزم من بعداز ظهر با دوستم میام خونه… زنش میگه خونه ریختو پاشه
مرده:میدونم
زنه:ظرفا کثیفه
مرده:میدونم
زنه:توی یخچال هم هیچی نداریم …
مرده:میدونم !!!
زنه:تو که همه رو میدونی پس چرا دعوتش کردی؟
.
.
آخه هوس زن گرفتن کرده، گفتم،بیاد وضعیتمو ببینه شاید پشیمون شه ….!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا