شعر مجموعه شعرِ چَشم سیاهِ بی‌وجدان | کاف_طوفان کاربر امن تک رمان

  • نویسنده موضوع Mr.Rad
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 15
  • بازدیدها 583
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

Mr.Rad

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-06
نوشته‌ها
178
لایک‌ها
2,030
امتیازها
73
سن
31
محل سکونت
طهرون
کیف پول من
430
Points
5
هوای خانه مسموم است!
گرده‌ی نبو‌دنت چون سمی مهلک،
خاطرات را اسیر تخت‌ها کرده است...
باران با بی‌رحمی بر شیشه‌ها می‌کوبد
و شیشه‌ها ناله کنان از بی‌رحمی باران،
تو را نفرینِ قاصدک‌ها می‌کنند!
موزیک بی‌کلام خنده‌هایت،
گرامافون را هم به سکوتِ اجباری وا داشته است.
اینجا همه چیز جفت و جور است؛
اما نبو‌دنت برای دل تنگ من
چَشم سیاه بی‌وجدان،
مانند یک سیل مخرب
ناجور است!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Mr.Rad

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-06
نوشته‌ها
178
لایک‌ها
2,030
امتیازها
73
سن
31
محل سکونت
طهرون
کیف پول من
430
Points
5
باید بگویم:
زنده‌ام!
دم‌دمکی هم نفسی با اندوه،
س*ی*نه‌م را می‌شکافد و
از حلقم می‌گذرد و
و می‌شود آه خارج شده از گلو!
دیدی!
هرچه تیغ کُندت را
با توهم تیزی، بر شریان زندگی‌ام کشیدی،
اما بازهم زنده‌م!...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

Mr.Rad

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-06
نوشته‌ها
178
لایک‌ها
2,030
امتیازها
73
سن
31
محل سکونت
طهرون
کیف پول من
430
Points
5
شده‌ام بوته ‌گلی بی‌عندلیب،
که خارها را اسیر تنه کرده‌ام،
شیره تنهایی از چشم‌هایم چکه می‌کند!
ریشه‌هایم از زمین به بالا خزیده
و شاخه‌هایم سر به فلک نکشیده، خم شده‌اند!
دانه‌هایم جوابنه نزده، هر‌ز شدند
و من اینجا!
جایی میان بوته‌ها،
به زمین سنجاق شده‌ام
و رفتن رهگذری را تماشا می‌کنم،
که مرا ندیده با قدم‌هایش رفت...
مرا چون گل نمی‌پنداشت...
من تنها گلی خارپشت بو‌دم که
عندلیب را تمنای گزیدن نبود!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Mr.Rad

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-06
نوشته‌ها
178
لایک‌ها
2,030
امتیازها
73
سن
31
محل سکونت
طهرون
کیف پول من
430
Points
5
در دلم که تنگ توست، گله‌هاست.
درد فراغ کشیدن، رسم عاشقانه‌هاست.
کنار کشیده از عشق تو،
روبه‌روی من، جاده خاطره‌هاست.
بو‌دن با نبو‌دن را فرقی نیست،
وقتی جای خالی تو خالی‌ترین مکان دنیاست.
تو را نداشتن، مرا کشته در گذر عقربه‌ها!
مثل ساعت شنی بین قفسه‌هاست.
چشم تو را ندیدن و با تو گریستن،
رسم تمام عاشقانه‌هاست، چَشم سیاهِ بی‌وجدان!

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Mr.Rad

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-06
نوشته‌ها
178
لایک‌ها
2,030
امتیازها
73
سن
31
محل سکونت
طهرون
کیف پول من
430
Points
5
دردمندم و آرزو به دل!
قلم به دست و شکسته دل!
من زندانی قفس زندگی، پر ریخته‌م!
تو بگو چه نویسم؟!
ترسم از آن‌ست که آتش گیرد قلم
و بسوزد قلب‌ات با تنفر از عشقم!
تو بگو چه نویسم؟!
که یار! رخی نمور ما کنی
و‌ پروانه‌ها را به پرواز اجبار کنی!
تو بگو چه نویسم؟!
که گریه‌م تمام شود
و خنده را به ل*ب‌هایم هدیه کنی!
تو بگو چه نویسم؟!
جان از بطن رود
و تو را لحظه‌ای تنگ به آغو‌ش ربو‌د!
نویسم که ما را که در عشق شانس نبو‌د؛ چون خوبان...
مرا بخوان، ای چَشم سیاهِ بی‌وجدان!...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Mr.Rad

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-07-06
نوشته‌ها
178
لایک‌ها
2,030
امتیازها
73
سن
31
محل سکونت
طهرون
کیف پول من
430
Points
5
پیچک‌ها به دورم پیچیده‌اند.
عقربه‌ها حرکت معکوس را از سر گرفته‌اند،
عقب و عقب‌تر!
پرواز خیالی آرزوها...
جان در کف
و ایستاده میان واژه‌ها!
من عاجز از اقرار
و تو شروع می‌کنی به انکار...
تو بگو به کدامیان گناه،
این شد پایان قصه‌ی
عاشقانه ما؟!
تو می‌روی و
من درمانده شده،
می‌میرم قبل از طلوع صبح فردا!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا