خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

کامل شده شیوه شیوایی | طلا=*) کاربر تک‌رمان

  • نویسنده موضوع طلایه
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 23
  • بازدیدها 2K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
955
کیف پول من
8,757
Points
174
7. از «جمله‌ی فرعی» فراوان استفاده نکنیم.

مقصود از جمله‌ی فرعی، جمله‌ای است که به صورت ربطی یا معترضه و یا جز آن، به جمله‌ی اصلی می‌پیوندد. جمله‌ی فرعی گاهی در آغاز جمله‌ی اصلی، گاه در میان و گاه در پایان آن قرار می‌گیرد.

به این جمله توجه کنید:
مولوی فلسفه‌ای خاص از زندگی ارائه می‌کند که جلوه‌ی روشن آن را می‌توان در ادبیات آغازین مثنوی او دید.
در این مثال جمله‌ی اصلی این است: مولوی فلسفه‌ای خاص از زندگی ارائه می‌کند.
جمله‌ی بعدی که به آن ربط داده شده، جمله‌ی فرعی است: جلوه‌ی روشن آن را می‌توان در ادبیات آغازین مثنوی او دید.
«که» از جمله حروف ربط در این جمله است.
تا این‌جای کار ایرادی دیده نمی‌شود!
اصولاً به‌کاربردن جمله فرعی، در حد و اندازه‌ی مناسب، کاری مناسب است و باعث می‌شود که از نثر دبستانی پرهیز کنیم. اما اگر جمله‌ی فرعی از حد بگذرد و نوشته را دارای گره و پیچ‌وخم کند، مزاحم خواننده می‌شود.

مثلاً اگر همین جمله را به شکل زیر بنویسیم، مناسب نیست:
مولوی فلسفه‌ای خاص از زندگی ارائه می‌کند که جلوه‌ی روشن آن را که بسیاری از عارفان و ادیبان به آن توجه کرده‌اند، می‌توان در ادبیات آغازین مثنوی او که از ناله‌های فراق نی سخن می‌گوید دید.
دیدید که دو جمله‌ی فرعی دیگر بین همان جمله‌ی فرعی اول، افزوده شده‌اند. این کار باعث می‌شود که خواننده نتواند سیر طبیعی جمله را دنبال کند. مناسب است که این‌گونه جمله‌های فرعی به صورت جمله‌ی مستقل درآیند و در جای خود قرار گیرند.

پس ویرایش می‌کنیم:
مولوی فلسفه‌ای خاص از زندگی ارئه می‌کند که جلوه‌ی روشن آن را می‌توان در ادبیات آغازین مثنوی او دید. در این ابیات که بسیاری از عارفان و ادیبان به آن توجه کرده‌اند، وی از ناله‌های فراق نی سخن می‌گوید.

چند مثال که دارای ساختار مناسب هستند:
مثال اول: عظمت هرکلام به ارزش جوهر تربیتی و عاطفی آن بستگی دارد که این، خود، از نفس گوینده‌اش مایه می‌گیرد.
مثال دوم: حسین‌بن‌علی، نواده‌ی رسول خدا، آیتی است برای نشان‌دادن هرچه در باطن این جهان قرار دارد. او به پا خاست تا جایی دیگر را نشان دهد و جهانی دیگر را.
مثال سوم: سبب استقبال بی‌نظیر از نهج‌البلاغه، مزایا و زیبایی‌های لفظی و معنوی و جامعیت و سبک استواری است که در آن به روشنی نمودار می‌شود.
مثال چهارم: وضعیت سیـاس*ـی و اجتماعی جامعه‌ی اسلامی به حدی نابه‌سامان بود که چرخ امامت و پیشوایی و رهبری مسلمانان بر مدار خلافت و جانشینی و اقتدا به پیامبر گرامی نمی‌چرخید.
مثال پنجم: همه‌ی خطبه‌ها و نامه‌ها و گفتارهای کوتاه نهج‌البلاغه که حیات مادی و معنوی بشر را می‌کاود، آیینه‌ای از عبرت و گنجینه‌ای از حکمت است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
955
کیف پول من
8,757
Points
174
8. بدون قرینه، قسمتی از جمله را حذف نکنیم.

ما نباید ارکان یا اجزای جمله را حذف کنیم، مگر این‌که قرینه‌ای بر حذف آن‌ها دلالت نماید و جای خالی‌شان را پُر کند. البته جمله‌ای که دارای رکن یا جزء حذف‌شده‌ی بدون قرینه باشد، گاهی مفهوم خود را به روشنی بیان می‌کند؛ اما طبق قاعده تنظیم نشده است. در ادبیات، هم ساختار مهم است و هم مفهوم. ممکن است گاهی مفهوم جمله روشن باشد؛ اما ساختار و شکل آن طبق قاعده نباشد. البته در مواردی هم حذف رکن یا جزء جمله، بدون قرینه، باعث می‌شود که مفهوم جمله به روشنی بیان نشود.
مثال: این بنا در سده‌ی پنجم ترمیم؛ اما در پیِ زلزله‌ای سخت فرو ریخت.
این بنا در سده‌ی پنجم ترمیم؛ اما در پی زلزله‌ای سخت ویران شد.
این بنا در سده‌ی پنجم ترمیم شد؛ اما در پی زلزله‌ای سخت فرو ریخت.
در جمله‌ی اول سبزرنگ، حذف فعل با قرینه (شد) صورت گرفته و در جمله‌ی دوم سبزرنگ، حذف فعل انجام نگرفته است.



9.
مورد نفی و اثبات را آشکارا بیان کنیم.

آنچه که از نظر شما یا نویسنده‌ی محترم مورد نفی قرار می‌گیرد، باید آشکارا به صورت منفی ذکر شود، نه این‌که به گونه‌ای دوپهلو بیان گردد.
یعنی این‌گونه نباشد که خواننده با یک‌بار خواندن منظور نویسنده را به شکل اثبات‌شده بگیرد و با بار دیگر خواندن به صورت منفی برداشت کند!
برای مثال به جمله‌ی زیر دقت کنید:
منافقان در صف مسلمانان رخنه می‌کنند تا دشمن دل‌شاد شود.
حالا نظاره‌گر تحلیل‌هایی که از این جمله داریم، باشید.
- منافقان در صف مسلمانان رخنه می‌کنند. چرا؟
- تا دشمن د‌ل‌شاد شود.
پس این‌جا دیگر جمله هیچ ابهامی ندارد و از جمله تنها یک معنا برداشت می‌شود. مفهوم اثباتی نویسنده در این جمله «دل‌شاد شدن دشمن» است که خواننده نیز به سهولت آن را دریافت می‌کند.
به جمله‌ی بعدی دقت کنید:
دل‌سوزان اسلام نباید باهم ستیز کنند تا دشمن دل‌شاد شود.
برخلاف جمله‌ی قبل، این جمله دوپهلو است؛ یعنی هم می‌توان جنبه‌ی اثبات را از آن برداشت کرد و هم جنبه‌ی نفی!
از جنبه‌ی اثبات (دل‌شاد‌ شدن دشمن)
- دل‌سوزان اسلام نباید باهم ستیز کنند. چرا؟
- تا دشمن دل‌شاد شود.
اما روشن است که نویسنده همچین منظوری نداشته است!
از جنبه‌ی نفی (دل‌شاد نشدن دشمن)
- دل‌سوزان اسلام نباید باهم ستیز کنند. چرا؟
- تا دشمن دل‌شاد نشود.
این تحلیل، یعنی جنبه‌ی نفی درست است و نویسنده واقعاً چنین مقصودی داشته است.
پس برای دوپهلو نشدن، بهتر است تا نویسنده از همان ابتدا مفهوم نفی را به صورت صریح ذکر کند.
حالا شکل درست جمله را باهم می‌بینیم:
دل‌سوزان اسلام نباید باهم ستیز کنند تا دشمن دل‌شاد نشود
.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
955
کیف پول من
8,757
Points
174
10. از تکرار بپرهیزیم.

از عیب‌هایی که در نگارش نویسنده‌ها رایج است، تکرار واژه یا عبارتی (ت) با فاصله‌ی کم است.
در بعضی موارد این تکرار به دلیل خاص و قابل‌قبول صورت می‌گیرد و مجاز است.
مثلاً نویسنده از تکرار برای گوش‌نواز کردن جمله و یا تأکید بر مطلبی استفاده می‌کند.
اما برای نثر معیار خیلی بهتر است که از تکرار با فاصله‌ی کم دوری شود.
وقتی با چنین جملاتی روبرو می‌شویم، برای ویرایش آن باید واژه تکراری را حذف و کلمه‌ای برابر با آن را جایگزین کنیم. و یا جمله را به گونه‌ای ویرایش کنیم که اصلاً به آن کلمه‌ی تکراری نیازی نباشد.

مثال:
بیشتر روایاتی که در این‌جا می‌آوریم، به صورت مُرسَل(ت) هستند و این به دلیل این است که در اکثر این موارد اجماع است.
در این جمله، کلمه‌ی «این» با فاصله‌ی کوتاه، چهاربار آمده است.
بیشتر اخباری که این‌جا می‌آوریم، به صورت مُرسَل هستند؛ زیرا معمولاً به مسائل اِجماعی نظر دارند.
همین‌طور که دیدید، جمله را به صورتی ویرایش کردیم که فقط به یکی از این چهار مورد نیاز باشد.



11.
تناسب عطف‌ها را رعایت کنیم.

وقتی که چند کلمه یا عبارت را به هم عطف (ت) می‌کنیم، باید دقت داشته باشیم که قسمت‌های عطف شده، هم از لحاظ معنا و هم از جنبه دستوری با یک‌دیگر هماهنگ و سازگار باشند.
مثلاً عطف‌کردن فعل و مصدر به یک‌دیگر نادرست بوده و باید فعل‌به‌فعل یا مصدربه‌مصدر عطف گردد.

مثال:
از خواست‌های فطری انسان، روی‌آوردن به آزادی است و این‌که نمی‌خواهند زیر سلطه‌ی دیگران باشد.
این‌جا «روی‌آوردن به آزادی» اسم مصدر (ت) است؛ اما «این‌که نمی‌خواهد...» عبارتی فعلی است.
از خواست‌های فطری انسان، روی‌آوری به آزادی و بیزاری از سلطه دیگران است.
این‌جا هردو عبارت اسم مصدر هستند و از لحاظ دستوری، باهم سازگارند.



(
ت): این علامت اختصاری، خلاقیت بنده برای مواردی است که در سطرهای پایانی نیاز به توضیح دارد.
عبارت: از چند کلمه که دارای مفهوم جمله‌ای نیست تشکیل می‌شود. مثلاً (از جان‌گذشتن) یک عبارت است.
حدیث مُرسَل: به حدیثی گفته می‌شود که راوی، آن را از معصوم نشنیده؛ اما بدون واسطه از وی نقل کرده باشد.
عطف‌کردن: یعنی پیونددادن چند کلمه یا جمله و یا عبارت به یک‌دیگر. این کار معمولاً با حرف عطف «واو» صورت می‌پذیرد.
اسم مصدر: آن است که ساختار مصدر را (بن ماضی + ن) ندارد؛ اما معنای مصدر می‌دهد؛ مثلاً «دیدن» مصدر است و «دیدار» اسم مصدر
.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
955
کیف پول من
8,757
Points
174
12. یک بخش جمله را نباید طولانی کنیم.

باید تلاش کرد که هربخش جمله تا حد امکان کوتاه باشد و بیش از اندازه طولانی و بلند نشود. بلندشدن رکن یا جزء جمله باعث می‌شود که فهم جمله دشوار شده و از سادگی و شیوایی آن کاسته شود.

به‌طور مثال:
آب خواستن امام حسین -علیه‌السلام- که مظهر شکیبایی و پایداری بوده است، از لشکر ناکسان و سیاه‌دلان یا عدم آن، از مسائل مورد گفت‌وگو است.
در جمله‌ی بالا، جمله اول نهاد است:
آب‌خواستن امام حسین -علیه‌السلام- که مظهر شکیبایی و پایداری بوده است از لشکر ناکسان و سیاه‌دلان یا عدم آن.
نهادی که ما در این جمله دیدیم، دارای 21 کلمه است!
و بیش از اندازه‌ی معمول طولانی شده است.
به همین دلیل هم فهم جمله را دچار دشواری کرده و هم از زیبایی مطلوب آن کم شده است.
پیشنهادی که برای این جمله می‌توان داشت:
یکی از مسائل مورد گفت‌وگو این است: آیا امام حسین -علیه‌السلام- آن مظهر شکیبایی و پایداری، از لشکر ناکسان و سیاه‌دلان آب خواسته است؟
حال به این مثال توجه فرمائید:
دانشوران وجود بقعه‌ای زیبا و شکوهمند با کاشی‌کاری‌های بسیار دیدنی و بدیع بر مزار این بزرگ‌مرد در قرن پنجم را تأیید کرده‌اند.
در این جمله‌ای که خواندید، مفعول ما این است:
وجود بقعه‌ای زیبا و شکوه‌مند با کاشی‌کاری‌های بسیاردیدنی و بدیع بر مزار این بزرگ‌مرد در قرن پنجم.
مفعول در این جمله دارای 18 کلمه است!
و این باز به‌معنای زیادی بلندشدن آن است.
پیشنهادی که برای این جمله می‌توان داشت:
دانشوران تأیید کرده‌اند که در قرن پنجم، بقعه‌ای زیبا و شکوهمند با کاشی‌کاری‌های بسیار دیدنی و بدیع بر مزار این بزرگ‌مرد بوده است.





13.
نباید نهاد را تجزیه کنیم.

نویسندگان توجه داشته باشند؛ برخی به تقلید از شیوه‌ی گویش و محاوره، نهاد را تجزیه می‌کنند و بخشی از آن را در گزاره می‌آورند. این کار موجب سست‌شدن نوشتار یا در اصطلاح «ضعف تألیف» می‌گردد.

مثال:
موضوعاتی که در قرآن یاد نشده‌اند، احکام آن‌ها از سنت استخراج و استنباط می‌شود.
گزاره‌ی این جمله:
از سنت استخراج و استنباط می‌شود.
نهاد این جمله:
موضوعاتی که در قرآن یاد نشده‌اند، احکام آن‌ها.
اینجا به صورت کاملاً واضحی نشان داده شده که نهاد دارای نابه‌سامانی است و عبارت «احکام آن‌ها» از نهاد تجزیه شده و به گزاره‌ی جمله چسبیده است!

در اصل شکل صحیح آن را می‌توان این‌گونه نشان داد:
احکام موضوعاتی که در قرآن یاد نشده‌اند.

پیشنهاد:
1: احکام موضوعات یادنشده در قرآن، از سنت برداشت می‌شود.
2: احکام موضوعاتی که در قرآن یاد نشده‌اند، از سنت برداشت می‌شود.
مثال مختصر و مفیدی که در ادامه‌ی این بحث شایان ذکر است:
انقلاب عدالت‌خواهانه‌ی اسلامی، آرمان‌هایش باید حفظ شود.


پیشنهاد:
آرمان‌های انقلاب عدالت‌خواهانه‌ی اسلامی، باید حفظ شود
.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
955
کیف پول من
8,757
Points
174
14. میان نهاد و گزاره نباید فاصله انداخت.

اگر دست به قلم نثر معیار هستید، باید بدانید که نهاد و گزاره حتماً پشت سرهم و بدون فاصله قرار می‌گیرند. فاصله‌ی بسیار میان نهاد و گزاره، جمله‌ی شما را زشت، و فهم آن را دشوار می‌کند.

مثال:
اصل پنجاه و ششم قانون اساسی که می‌گوید حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آنِ خداست، مُلهَم از جهان‌بینی قرآنی است.
نهاد جمله:
اصل پنجاه و ششم قانون اساسی
گزاره جمله:
مُلهَم از جهان‌بینی قرآنی است.
جمله میانی باید به جای دیگری بـرده شود.

پیشنهاد:
طبق اصل پنجاه و ششم قانون اساسی، حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آنِ خداست. این اصل از جهان‌بینی قرآنی الهام گرفته شده است.






15. باید سازگاری میان نهاد و گزاره را رعایت کنیم.


نهاد و گزاره‌ی جمله‌ی ما باید با یک‌دیگر ارتباط منطقی داشته باشند. نبودِ چنین ارتباطی، جمله را خام و دبستانی و دچار «ضعف تألیف» می‌کند. برای حفظ این ارتباط منطقی، نهاد و گزاره باید هم از لحاظ معنا با یک‌دیگر هماهنگ باشند و هم از لحاظ دستوری سازگاری داشته باشند.

مثال:
پیامبر بیانِ بخشی از احکام را به جانشینان خود سپرده و به دست ایشان انتشار یافته است.
جمله‌ی بالا یک جمله‌ی مرکب است و از ترکیب دوجمله‌ای است که با «واو عطف» به‌هم وصل شده‌اند.

تحلیل دستوری جمله:
نهاد اول: پیامبر
گزاره‌ی اول: بیانِ بخشی از احکام را به جانشینان خود سپرده است. («است» به قرینه‌ی لفظی حذف شده)
نهاد دوم: پیامبر (محذوف به قرینه‌ی لفظی)
گزاره‌ی دوم: به دست ایشان انتشار یافته است.

اگر دقت کنید می‌بینید که گزاره‌ی دوم با نهاد دوم از لحاظ معنایی سازگاری ندارد؛ زیرا چنین جمله‌ای مفهوم منطقی درستی ندارد: «پیامبر به دست ایشان انتشار یافته است.»

حال ما برای اصلاح این ناسازگاری دو راه داریم:
1. نهاد اول حفظ شود؛ اما گزاره به‌گونه‌ای تغییر یابد که با آن سازگار گردد.
پیشنهاد: پیامبر بیانِ بخشی از احکام را به جانشینان خود سپرده و وظیفه انتشار آن احکام را به ایشان وانهاده است.

2. نهاد دوم تغییر یابد و جمله دارای دو نهاد گردد. به این ترتیب، گزاره‌ی اول با نهاد اول؛ و گزاره‌ی دوم با نهاد دوم سازگار می‌شود.

پیشنهاد: پیامبر بیانِ بخشی از احکام را به جانشینان خود سپرده است و ایشان آن احکام را انتشار داده‌اند.

مثال بعدی:
افق دید برخی از افراد ضعیف است.
«افق» معنای مکانی دارد و نمی‌توان مکان را ضعیف یا قوی دانست. برای افق، می‌توان تعابیری از این دست به‌کار برد: محدود، تنگ، نامحدود، گسترده.

پیشنهاد: افق دید برخی از افراد محدود است.


 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
955
کیف پول من
8,757
Points
174
16. ما باید نهاد و فعل را از لحاظ تعداد برابر بیاوریم.


وقتی که نهادِ ما جاندار است، نهاد و فعل باید از لحاظ تعداد، یعنی مفرد و جمع بودن، با یک‌دیگر سازگاری داشته باشند.
اما وقتی که نهادِ ما بی‌جان باشد، دو شیوه را می‌توانیم به‌کار ببریم.
گاهی فعل مفرد می‌آید و گاهی جمع.
در این‌جا حکم ما، حکمِ ذوقِ ادبی رایج(ت) است.

به‌طور مثال:
- آثار او عبارتند از: ... «بهتر است که این‌طور گفته شود.»
- پیامبر(ص) فرمودند: ... «برای احترام»
- نهاد جمع و غیرجاندار:
1) ظرف‌ها شکست.
2) ظرف‌ها شکستند.
- اسم‌های جمع: کاروان رفت، قافله رفت.

(
ت): ذوق ادبی رایج:
زمانی که برای موردی قاعده خاصی بیان نشده؛ اما در عرف برای آن چون‌ و‌ چرا تعیین می‌کنند و به امری رایج تبدیل می‌شود، در ادبیات به آن ذوق ادبی رایج می‌گویند.
گاهی نهاد ما بی‌جان و جمع است. برای آن فعل جمع استفاده می‌شود. و گاهی همان نهادِ بی‌جانِ جمع ما، دارای فعلی مفرد می‌شود.‌
در هردو مورد ذوق ادبی رایج این‌چنین اقتضا کرده است.






17. فعل‌های طولانی باید کوتاه شوند. از آوردن آنان بپرهیزیم!


در نثر معیار، ما باید تا حد امکان از کوتاه‌ترین کلمات استفاده کنیم. رعایت این قاعده به ویژه درباره‌ی فعل ضرورت بیشتری خواهد داشت. شایسته است که از افعال ساده و کوتاه استفاده شود، مگر در شرایطی که برای مفهوم مورد نظر ما، فعل ساده وجود نداشته باشد. یا این‌که بخواهیم برای تنوع بخشیدن، آهنگین و زیبا ساختن نوشته ناچار به استفاده از فعل‌های ترکیبی شویم، در این‌جا بازهم باید تلاش کنیم که از کمترین کلمات بهره بگیریم.

به طور مثال:
- استقبال به عمل آوردن.
- حضور به‌هم رسانیدن.
- به مورد اجرا گذاشتن.
- به منصه‌ی ظهور رسانیدن.
- در حقّ کسی احترام مَرعی داشتن.

نکته1
: پنج مصدری که گفته شد، هیچ ضرورتی بر طولانی‌بودن کلمات‌شان نیست و اگر بخواهیم آنان را در نثر معیار به‌کار ببریم، این طرز نوشتار سزاوار نیست.


پیشنهاد:
- استقبال‌کردن.
- حاضرشدن یا حضوریافتن.
- اجراکردن.
- ظاهرکردن یا آشکارساختن.
- به کسی احترام‌نهادن.
همچنین توجه شما را به موارد دیگری که در جمله‌ها کاربرد دارند، جلب می‌کنم.

به طور مثال:
- انسان باید همه‌ی فرصت‌های زندگی را مورد استفاده قرار دهد.
- جامعه هنگامی رشد می‌کند که دروغ در آن، مورد مشاهده قرار نگیرد.
- شیخ نهایت احترام را در حقّ او مَرعی داشت و استقبال گرمی از وی به عمل آورد و حمایت خود از او را به منصه‌ی ظهور رساند تا آن‌جا که در حلقه‌ی درسش حضور به‌هم رسانید.

نکته 2: «مورد»؛ این کلمه در بسیاری از کاربردهای امروزی، حشو است و افعال و مصدرها را بی‌سبب طولانی می‌کند.


پیشنهاد:
- انسان باید از همه‌ی فرصت‌های زندگی استفاده کند.
- جامعه هنگامی رشد می‌کند که در آن دروغ دیده نشود.
- شیخ به او بسیار احترام نهاد و از وی به گرمی استقبال کرد و حمایت خود را از او آشکار ساخت تا آن‌جا که در حلقه‌ی درسش حضور یافت.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
955
کیف پول من
8,757
Points
174
18. نباید در استفاده از فعل مجهول زیاده‌روی کنیم.

گرته‌برداری(ت) انواعی دارد که یکی از آنان استفاده‌ی فراوان از فعل مجهول است. در زبان عربی هم از فعل مجهول بسیار استفاده می‌کنند.

به طور مثال:
- در زبان عربی: «قیلَ لَهُ»: «به او گفته شد.»
- در زبان فارسی: «به او گفتند.»

این دو جمله یک مقصود را به خواننده می‌رساند. آن‌هم این است که گوینده ناشناخته است. این همان نقشِ فعل مجهول است.
همان‌طور که گفتم، در زبان عربی از فعل مجهول بسیار استفاده می‌شود؛ اما در زبان فارسی تنها زمانی از فعل مجهول استفاده می‌کنیم که واقعاً تأکید بر ناشناخته‌بودن فاعل، ضرورت داشته باشد. و بهترین کاربرد فعل مجهول در زبان فارسی، آن‌جایی‌ست که اگر بخواهیم از فعل معلوم استفاده کنیم، ترکیب جمله یا پاراگراف آسیب ببیند.

مثال:
- از سوی ادیبان گفته شده است که...
- توسطِ پیامبر اسلام، فرمانِ تخریبِ مسجدِ ضِرار صادر شد.

نکته: کلماتی همچون «توسطِ»، «به وسیله‌ی»، «از جانبِ» و «از سوی»؛ در جمله‌هایی که دارای فعل مجهول هستند، استفاده می‌شود. این کاربرد، هم جمله را زشت می‌کند و هم معمولاً غیرمنطقی و بی‌دلیل به‌کار می‌رود. در بخش مثال، جمله‌ی دوم «توسطِ پیامبر اسلام...» می‌توان این جمله را این‌گونه هم نوشت: «پیامبر اسلام فرمان داد که مسجد ضِرار را تخریب کنند.»

اما این شکل را هم به سه علت توصیه نمی‌کنم؛ اول این‌که جمله طولانی‌تر شده؛ دوم، دو فعل در جمله به کار رفته؛ و سوم، معنای غلط آن تفاوتی نکرده است.

پیشنهاد:
- ادیبان گفته اند که...
- پیامبر اسلام به تخریبِ مسجدِ ضِرار فرمان داد. یا پیامبر اسلام تخریبِ مسجدِ ضِرار را فرمان داد.


(
ت):
گرته‌برداری: اول از همه باید گفت که گرته‌برداری بسیار وسیع‌تر و پیچیده‌تر از وام واژه است. تنها به واژه و اصطلاحات محدود نمی‌شود و در زمینه‌های دیگری از جمله: نحو، ترجمه، معناکردن، جمله‌سازی و نحوه‌ی نگارش نیز کاربرد دارد. به صورت مختصر و مفید، گرته‌برداری آن است که واژه‌ای از فرهنگ و زبان دیگری را وام می‌گیرد و وارد زبان دیگری می‌کند، برای آن معادل اصطلاحی برمی‌گزیند و با توجه به زبان خودی اجزای آن را ترجمه کرده و عبارت یا واژه‌ای جدید را خلق می‌کند. در زبان فارسی از زبان‌های غربی و عربی بسیار گرته‌برداری شده است.





19.
به‌کاربردن نوع درست فعل، از مهم‌ترین اصول نگارشی است.

یکی از ویژگی‌های نوشته‌ی شیوا، به‌کاربردن فعل به شکل درست آن است. یک نویسنده علاوه‌بر این‌که باید انواع درست فعل را بشناسد، بر موارد کاربرد درست هریک از آن‌ها نیز باید تسلطی ویژه داشته باشد؛ به‌طوری که با کاربرد فعل‌های ماضی نقلی و بعید، ماضی و مضارع التزامی و ماضی و مضارع استمراری به حد لازم آشنا باشد. به‌دلیل کاربرد خاص این افعال، یادگیری و شیوه‌ی درستِ به‌کارگیری آنان از اهمیت بالایی برخوردار است. در ادامه به توضیح کاربرد این افعال می‌پردازیم.

مثال‌ها از مصدر «گفتن»
ماضی نقلی: کاری که در زمان گذشته رخ داده و اثر یا نتیجه‌ی آن تا زمان حال نیز باقی است.
ساختار: بُن(ت) ماضی + های غیرملفوظ + ام، ای، است، ایم، اید، اند. نمونه: گفته‌ایم
ماضی بعید: کاری که در گذشته‌ای بسیاردور از زمان حال انجام گرفته است.
ساختار: بُن ماضی + های غیرملفوظ + بودم، بودی، بود، بودیم، بودید، بودند. نمونه: گفته بودیم
ماضی التزامی: کاری که انجام‌شدنش در زمان گذشته حتمی نبوده و به چیزی بستگی داشته است.
ساختار: بُن ماضی + های غیرملفوظ + باشم، باشی، باشد، باشیم، باشید، باشند. نمونه: گفته باشیم
مضارع التزامی: انجام‌گرفتن کاری در زمان حال که حتمی نیست و به چیزی بستگی دارد.
ساختار: بُن مضارع(ت) + م، ی، د، یم، ید، ند. نمونه: بگوییم.
ماضی استمراری: انجام‌گرفتن کاری در زمان گذشته به صورت مستمر.
ساختار: می + ماضی ساده. نمونه: می‌گفتیم
مضارع اخباری: انجام‌گرفتن کاری در زمان حال به صورت خبری.
ساختار: می + بن مضارع + م، ی، د، یم، ید، ند. نمونه: می‌گوییم.


(
ت):
بُن: «بن» فعل دربرگیرنده‌ی معنای فعل است و «شناسه» بیان‌کننده‌ی زمان یا شخص. ما برای رسیدن به بن ماضی فعل، لازم است که «ن» را از آخر مصدر حذف کنیم. نمونه: «گفت»
بُن مضارع: بخش اصلی فعل مضارع، بدون شناسه است. نمونه: «رو»


مثال1:
شکّی نیست که بعد از درگذشت او، بقعه‌ی شکوهمندی بر مزارش ساخته بوده باشند.

نکته 1:
«ساخته بوده باشند» یک فعل ماضی بعید التزامی است؛ یعنی انجام فعل با تردید یا شرط همراه است و زمان آن پیش از انجام کاری در زمان گذشته بوده است.
در این جمله، از عبارت «شکّی نیست» استفاده شده؛ پس پای تردید و شرط التزام در میان نیست!
همچنین از لحاظ زمانی، استفاده از ماضی بعید صحیح نیست؛ زیرا از کاری سخن نرفته که پیش از کاری دیگر انجام شده باشد. در این‌جا، ما باید از ماضی نقلی استفاده کنیم؛ زیرا کاری در گذشته انجام شده که زمان آن کاملاً معلوم نیست و از گذشته تا حال اثر آن ادامه یافته است.


پیشنهاد:
شکّی نیست که بعد از درگذشت او، بقعه‌ای شکوهمند بر مزارش ساخته‌اند.


نکته 2:
معمولاً هنگامی که موصوف ما، نکره یا مفرد، با صفتی می‌آید، بهتر است که پسنود «ی» پس از موصوف قرار گیرد. در همین مثال، «بقعه» یک موصوف است و «شکوهمند» یک صفت.
پس بهتر است آن را بنویسیم: «بقعه‌ای شکوهمند»
البته اگر «ی» پس از صفت بیاید، هم صحیح است: «بقعه‌ی شکوهمندی»



مثال 2:
اگر حج‌گزار بدون نیت احرام کرد، عملش باطل خواهد بود.

نکته:
«اگر» دارای معنای التزام است. پس ما باید برای آن از فعل مضارع التزامی «احرام کند» استفاده کنیم. همچنین در پایان جمله، فعل مضارع به دلیل این‌که حقیقتی مستمر را نشان می‌دهد، مناسب‌تر از فعل آینده است.

پیشنهاد:
اگر حج‌گزار بدون نیت احرام کند، عملش باطل است.
شما انواع افعال و ساختار صحیح آنان را شناختید.
اکنون می‌خواهیم کاربرد این افعال را در قطعه‌ای کوتاه مرور کنیم. در مثال سوم این بحث، شیوه‌ی درست به‌کاربردن هرفعل را مشاهده می‌کنید.



مثال 3:
بهمن‌نامه منظومه‌ای به تقلید از شاهنامه‌ی فردوسی در تاریخِ سلاطینِ بهمنی دکن است(ت). این منظومه تا زمانی که آذری در دکن می‌زیست(ت)، به دورانِ سلطنتِ احمدشاه رسیده بود(ت) و آذری تعهّد کرد(ت) که در بازگشت به خراسان، آن را به اتمام رسانَد(ت). ظاهراً تا دورانِ شاهیِ علاءالدین به نظم آن ادامه داد(ت) و آن‌چه را می‌سرود(ت)، به دکن می‌فرستاد(ت).


(
ت):
است: فعل ربطیِ حال. ارتباط همیشگی را گزارش می‌دهد.
می‌زیست: فعل ماضی استمراری. از گذشته‌ای که در مدتی خاص استمرار داشته، خبر می‌دهد.
رسیده بود: فعل ماضی بعید. از گذشته‌ای پیش از گذشته‌ی دیگر حکایت می‌کند.
تعهّد کرد: فعل ماضی ساده. از گذشته‌ای که در زمانی خاص پایان یافته، خبر می‌دهد.
به اتمام رسانَد: فعل مضارع التزامی. انجام کار، حتمی نیست و به تعهّد فاعل بستگی دارد.
ادامه داد: فعل ماضی ساده. از کاری حکایت دارد که تحقّق آن پایان یافته است.
می‌سرود و می‌فرستاد: هردو فعل ماضی استمراری هستند. کاری را گزارش می‌کنند که در زمانی خاص در گذشته استمرار داشته است
.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
955
کیف پول من
8,757
Points
174
20. ما باید فعل‌های هم‌تراز را با یک‌‌دیگر هماهنگ بیاوریم.

زمانی که جمله‌ی ما دارای چند فعلِ هم‌تراز و هم‌رتبه می‌شود، باید این فعل‌ها را از لحاظ زمان با یک‌دیگر سازگاری دهیم.

مثال:
- این کتاب «جامعه» نام دارد و همواره نزد پیشوایان معصوم بوده است.
- شیخ‌احمد از حوزه‌ی درس استادانش بهره گرفت و از آنان دارای اجازاتی نیز هست.
- گاهی او مطلب را به صورتی بیان خواهد کرد که برای شما اعجاب‌آور و مطبوع باشد و شوق و رغبت‌تان را به خواندن برمی‌انگیزد.
- سیدمرتضی ادیبان و دانشمندان را به زانو درآورده و گوی سبقت را از همگان می‌رباید.
- صاحب نهج‌البلاغه کسی است که در دامانِ شریف‌ترین و بهترین انسان رشد کرد و آموزگاری چون پیامبر داشته و وحی در اعماق جان او نفوذ کرده است.
- فرماندار مدینه دستور داد که وی از همه‌ی اهل مدینه مخصوصاً حسین -علیه‌السلام- بیعت بگیرد و گ*ردنش را بزن و سر بریده‌ی او را نزد ما بفرست.


نکته‌های مهم:
1) هردو فعل باید یا حال باشند یا ماضی نقلی. اگر به مثال اول دقت کنید، می‌بینید که «بوده است» ماضی نقلی است، نه ماضی بعید.
2) هردو فعل باید ماضی ساده باشند. اگر به مثال دوم دقت کنید، می‌بینید که از ماجرایی در زمان گذشته حکایت دارند که در زمانی خاص رخ داده و پایان یافته است.
3) از سه فعل: بیان خواهد کرد (آینده)، باشد (مضارع التزامی) و برمی‌انگیزد (مضارع اخباری) استفاده شده است. اگر به مثال سوم دقت کنید، می‌بینید که از این سه فعل، فعل‌های دوم و سوم با یک‌دیگر هم‌ترازند و به‌هم عطف شده‌اند. و فعل اول از حقیقتی مستمر حکایت دارد و باید به صورت مضارع اخباری باشد؛ اما فعل‌های دوم و سوم در جمله‌ی ربطی (پس از حرف ربط «که») به کار رفته‌اند و نتیجه‌ی جمله اول هستند و تحقق آن‌ها حتمی نیست؛ بلکه هنگامی رخ می‌دهند که فعل اول به درستی تحقق یافته باشد. پس شکل صحیح آنان این است که به‌گونه‌ی مضارع التزامی بیان شوند.
4) فعل ماضی نقلی، در صورتی مناسب است که اثر کاری تا زمان حاضر گسترش یافته باشد. اگر به مثال چهارم(ت) دقت کنید، می‌بینید چنانچه نویسنده بخواهد بگوید که سیدمرتضی در مقایسه با همه‌ی ادیبان و دانشمندانی که پس از وی تا روزگار ما می‌زیسته‌اند، نیز سرآمده بوده است، باید از ماضی نقلی استفاده کند و بگوید: «سیدمرتضی ادیبان و دانشمندان را به زانو درآورده و گوی سبقت را از همگان ربوده است.» اما از آن‌جایی که بعید شمرده می‌شود نویسنده چنین ادعایی داشته باشد، بهتر است از ماضی ساده استفاده کند.

پیشنهاد:
- این کتاب «جامعه» نام دارد و همواره نزد پیشوایان معصوم بوده است.
یا
این کتاب «جامعه» نام داشته و همواره نزد پیشوایان معصوم بوده است.
- شیخ‌احمد از حوزه‌ی درس استادانش بهره گرفت و از آنان اجازاتی نیز دریافت کرد.
- گاهی او مطلب را به صورتی بیان می‌کند که برای شما اعجاب‌آور و مطبوع باشد و شوق و رغبت‌تان را به خواندن برانگیزد.
- سیدمرتضی ادیبان و دانشمندان را به زانو درآورد و گوی سبقت را از همگان ربود.
یا
سیدمرتضی ادیبان و دانشمندان را به زانو درمی‌آورَد و گوی سبقت را از همگان می‌رباید.
- صاحب نهج‌البلاغه کسی است که در دامان شریف‌ترین و بهترین انسان رشد کرد و آموزگاری چون پیامبر داشت و وحی در اعماق جان او نفوذ کرد.
- فرماندار مدینه دستور داد که وی از همه‌ی اهل مدینه مخصوصاً حسین -علیه‌السلام- بیعت بگیرد و گ*ردنش را بزند و سر بریده‌اش را نزد او بفرستد.
یا
فرماندار مدینه به وی دستور داد: «از همه‌ی اهل مدینه مخصوصاً حسین -علیه السلام- بیعت بگیر و گ*ردنش را بزن و سر بریده‌ی او را نزد ما بفرست.»


(
ت)
مثال چهارم: ما اگر قصد داشته باشیم رویدادی را که در گذشته رخ داده، به صورت ملموس و عینی بیان کنیم، می‌توانیم از فعل مضارع استفاده نماییم. اما در این هنگام نیز باید مراقب هماهنگی فعل‌های هم‌تراز باشیم.
نمونه: سیدمرتضی ادیبان و دانشمندان را به زانو درمی‌آورَد و گوی سبقت را از همگان می‌رباید.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
955
کیف پول من
8,757
Points
174
21. نباید فعل‌ها کنارهم آورده شود.

تا جایی که ممکن است، نباید چند فعل اصلی بدون فاصله کنار یک‌دیگر قرار گیرند؛ زیرا کنار هم قرار گرفتن چند فعل اصلی، نوشته را سست می‌کند. تأکید بر کلمه‌ی «اصلی» از این‌رو است که این قاعده شامل فعل «معین» (ت) نمی‌شود.

مثال:
- در این بنا، کتیبه‌ای که بتواند تاریخ ساخت آن را مشخّص سازد، وجود ندارد.
- پی‌ریزی شخصیت کودک از هنگامی که متولّد می‌شود، آغاز می‌گردد.
- مناسب‌ترین فعالیت کودک، تلاشی که از راه بازی انجام می‌دهد، است.
به مثال‌های 2 و 3 دقت کنید. گاهی هم می‌توان کاری کرد که یکی از دو فعل حذف شود و هم می‌توان میان دو فعل فاصله انداخت. البته معمولاً روش اول بهتر است؛ زیرا نوشته را کوتاه‌تر و روان‌تر می‌کند.


پیشنهاد:
- در این بنا، کتیبه‌ای وجود ندارد که تاریخ ساخت آن را مشخّص سازد.
- پی‌ریزی شخصیت کودک از هنگام تولّد او آغاز می‌شود.
یا
پی‌ریزی شخصیت کودک از هنگامی آغاز می‌شود که تولّد می‌یابد.
- مناسب‌ترین فعالیت کودک، تلاش او از راه بازی است.
یا
مناسب‌ترین فعالیت کودک، تلاشی است که از راه بازی انجام می‌دهد.


(
ت):
فعل معین: آن است که به کمک فعل اصلی می‌آید تا باهم فعلی را بسازند. نمونه: «خواهند» در «خواهند رفت» فعل معین است.





22.
از «وجه وصفی» به‌درستی استفاده کنیم.


با خواندن این عبارت، برای عزیزان سؤال پیش می‌آید که «فعل وصفی» یا «وجه وصفی» چیست؟
حال به همراه یک مثال، مفهوم و کاربرد آن را توضیح خواهم داد:
بوعلی‌سینا در هجده‌سالگی نوح، پسر منصور را درمان کرد و بدین سبب، به کتابخانه‌ی وی راه یافت.
خب در این جمله؛ «بوعلی‌سینا» در نقش نهادی ظاهر می‌شود که دو کار را انجام داده است:
1.درمان کرد.
2. راه یافت.

تا این‌جای جمله مشکلی وجود ندارد؛ اما زمانی نیز نویسنده قصد استفاده‌کردن از دو فعل با فاصله‌ی اندک را ندارد، که راه‌کارهایی برای آن ارائه می‌دهم.
از وصف می‌توان استفاده کرد:

بوعلی‌سینای «درمان‌کننده‌ی نوح پسر منصور در سن هجده‌سالگی»، بدین سبب به کتابخانه‌ی وی راه یافت.
اما این وصف طولانی است و برای پرهیز از آن از «وجه وصفی» استفاده می‌کنیم. در این حالت می‌توان از وصف استفاده نمود؛ با این تفاوت که دیگر وصف طولانی نمی‌شود.

ساختار وجه صرفی: بن ماضی + های غیرملفوظ

بوعلی‌سینا در هجده‌سالگی نوح پسر منصور را درمان کرده، بدین سبب، به کتابخانه‌ی وی راه یافت.
در این‌جا، وجه وصفی فعل، به جای فعل صریح نشسته است. به همین دلیل، از نظر ویرایشی نمی‌توان پس از آن از «واو» استفاده کرد که برای عطف دو جمله به‌کار می‌رود؛ بلکه باید از ویرگول استفاده نمود. گاهی کاربرد وجه وصفی به زیبایی نوشته می‌افزاید؛ اما باید گـه‌گاه از این روش استفاده کرد. چرا که افراط در کاربرد وجه وصفی، نوشته را سست می‌کند. بدین‌سان، روشن شد که وجه وصفی زمان ندارد؛ زیرا فعل صریح نیست؛ اما زمانی در آن نهفته است که از زمان فعل صریح بعد، پیروی می‌کند.

به جملات زیر بنگرید:
- زهرا بر بستر پدرش نشست و به یاد روزهای سخت زندگی‌اش گریست.
- زهرا بر بستر پدر می‌نشیند و به یاد روزهای سخت زندگی‌اش می‌گرید.
- زهرا بر بستر پدر خواهد نشست و به یاد روزهای سخت زندگی‌اش خواهد گریست.

اگر ما به جای فعل نخست از وجه وصفی استفاده کنیم، در هر سه جمله، یک کلمه می‌آوریم؛ اما این کلمه در جمله‌ی اول معنای ماضی؛ در جمله‌ی دوم معنای مضارع و در جمله‌ی سوم معنای آینده دارد.

- زهرا بر بستر پدرش نشسته، به یاد روزهای سخت زندگی‌اش گریست.
- زهرا بر بستر پدر نشسته، به یاد روزهای سخت زندگی‌اش می‌گرید.
- زهرا بر بستر پدر نشسته، به یاد روزهای سخت زندگی‌اش خواهد گریست.

البته این‌ها در شرایطی‌ست که نهاد جمله‌ی اول، همان نهاد جمله‌ی عطف شده‌ی دوم باشد. مثلاً اگر نهاد جمله‌ی اول خود بوعلی باشد و نهاد جمله‌ی دوم، نوح پسر منصور باشد، اصلاً کاربر وجه وصفی معنایی ندارد. پس این جمله غلط است:

بوعلی‌سینا در هجده‌سالگی نوح پسر منصور را درمان کرده، بدین سبب نوح وی را به کتابخانه‌ی خود راه داد.



کاربرد وجه وصفی سه شرط دارد:
1. یکی‌بودنِ نهاد در هر دو جمله.
2. نیاوردن «واو» بعد از وجه وصفی.
3. آوردن ویرگول پس از وجه وصفی.

مثال:
- مُحرِم پس از احرام وارد مکه گشته و بعد از غسل، وارد مسجد‌الحرام می‌شود.
- ابوهریره در حجةالوداع حضور داشته، پیامبر او را همچون دیگران به حقیقت ولایت علی آگاه می‌کند.
- ابن سینا در402 ق. گرگانج را به مقصد گرگان ترک نموده و دوستش کاووس فرزند وُشمگیر را ملاقات می‌کند.
در مثال دوم؛ نهادِ دوجمله‌ یکسان نیست. پس اصلاً استفاده از وجه وصفی معنا ندارد.


پیشنهاد:
- مُحرِم پس از احرام وارد مکه گشته، بعد از غسل وارد مسجد‌الحرام می‌شود.
- ابوهریره در حجة‌الوداع حضور دارد و پیامبر او را همچون دیگران به حقیقت ولایت علی آگاه می‌کند.
- ابن سینا در 402 ق. گرگانج را به مقصد گرگان ترک نموده، دوستش کاووس فرزند وُشمگیر را ملاقات می‌کند.
یا
ابن سینا در 402 ق. گرگانج را به مقصد گرگان ترک نمود و دوستش کاووس فرزند وُشمگیر را ملاقات کرد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

طلایه

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-01-28
نوشته‌ها
955
کیف پول من
8,757
Points
174
23. در گزارش از گذشته، باید تناسب افعال را رعایت کنیم.


پیش‌تر گفتیم که گاهی برای ملموس‌تر ساختنِ مطلب، اتفاق رخ داده در زمان گذشته را با فعل مضارع گزارش می‌دهیم.
نمونه: بنای حرم حسینی در آغاز دوران صفویه کاملاً تغییر می‌یابد.
در این‌جا ما باید دقت کنیم که تناسب زمانی افعال را فراموش نکنیم؛ یعنی، اگر می‌خواهیم از فعل ملموس استفاده کنیم، همه‌ی افعال را باید از نوع مضارع بیاوریم، نه آن‌که در یک متن و در یک موضوع، گاه از فعل مضارع و گاهی از فعل ماضی استفاده کنیم.


مثال:
- بنای حرم حسینی در آغاز دوران صفویه کاملاً تغییر می‌یابد و معماران چیره‌دست به این کار گماشته شدند.
- این کتاب، در اصل رساله‌ی دکترای نویسنده بوده و به رسم رساله‌های دانشگاهی، حاوی مقدماتی درباره‌ی موضوع، پیشینه و روش پژوهش است.


پیشنهاد:
- بنای حرم حسینی در آغاز دوران صفویه کاملاً تغییر می‌یابد و معماران چیره‌دست به این کار گماشته می‌شوند.
یا
بنای حرم حسینی در آغاز دوران صفویه کاملاً تغییر یافت و معمارات چیره‌دست به این کار گماشته شدند.
- این کتاب، در اصل رساله‌ی دکترای نویسنده است که به رسم رساله‌های دانشگاهی، مقدماتی را درباره‌ی موضوع، پیشینه و روش پژوهش دربر می‌گیرد.





24.
لطفاً فعل‌های وابسته را به‌گونه‌ی صحیح بیاوریم.


گاهی مواقع پیش می‌آید که رویدادی در زمان گذشته رخ داده و ما آن را با دوفعل وابسته گزارش می‌کنیم. یکی فعل اصلی است و دیگری فعل التزامی. در این حال، فعل اصلی باید ماضی ساده، و فعل التزامی باید مضارع التزامی باشد، نه ماضی ساده؛ زیرا آن‌چه در زمان گذشته انجام شده، همان فعل اصلی است.
نمونه: رکن‌الدوله دستور داد که بقعه‌ای بر مزار شیخ بسازند.
در این‌جا آن‌چه در زمان گذشته به صورت اصلی اتفاق افتاده، دستوردادن رکن‌الدوله است. این کار را با فعل ماضی ساده گزارش می‌کنیم. فعلِ دیگر، از کاری حکایت دارد که بنا بوده براساس این دستور انجام شود؛ یعنی فعلی که همراه و ملتزم (پیوسته) با آن فعل اصلی است. از این‌رو، باید فعل دوم به صورت مضارع التزامی (بسازند) ذکر گردد.

پس جمله‌ی زیر نادرست است:
رکن‌الدوله دستور داد که بقعه‌ای بر مزار شیخ ساختند.
البته جمله‌ی زیر صحیح است:
به دستور رکن‌الدوله، بقعه‌ای بر مزار شیخ ساختند.

مثال:
- جانبازان سرافراز دست‌وپا دادند تا ایمان پایدار ماند.
- دولت وعده داد که حقوق عقب افتاده‌ی کارمندان را پرداخت کند.

پیشنهاد:
- جانبازان سرافراز دست‌وپا دادند تا ایمان پایدار بمانَد.
- دولت وعده داد که حقوق عقب‌افتاده‌ی کارمندان را پرداخت کند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا