اشعار فاضل نظری

[.SARISA.]

نسبت عشق به من نسبت جان است به تن
تو بگو من به تو مشتاق‌ ترم یا تو به من؟
زنده‌ ام بی تو همین قدر که دارم نفسی
از جدایی نتوان گفت به جز آه سخن

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[.SARISA.]

دشت خشکید و زمین سوخت و باران نگرفت
زندگی بعد تو بر هیچ کس آسان نگرفت

چشمم افتاد به چشم تو ولی خیره نماند
شعله ای بود که لرزید ولی جان نگرفت

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[.SARISA.]

دل به هر کس که رسیدیم سپردیم ولی
قصه عاشقی ما سر و سامان نگرفت

تاج سر دادمش و سیم زر، اما از من
عشق جز عمر گرانمایه به تاوان نگرفت

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[.SARISA.]

نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون
که هر کجا خبری هست ادعایی نیست
دلیل عشق فراموش کردن دنیاست
و گرنه بین من و دوست ماجرایی نیست

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[.SARISA.]

و عمر شیشه عطر است، پس نمی ماند
پرنده تا به ابد در قفس نمی ماند
مگو که خاطرت از حرف من مکدر شد
که روی آینه جای نفس نمی ماند
طلای اصل و بدل آنچنان یکی شده اند
که عشق جز به هوای هوس نمی ماند
مرا چه دوست چه دشمن ز دست او برهان
که این طبیب به فریاد رس نمی ماند
من و تو در سفر عشق دیر فهمیدیم
قطار منتظر هیچ کس نمی ماند

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[.SARISA.]

همراه بسیار است، اما همدمی نیست
مثل تمام غصه ها، این هم غمی نیست
دلبسته اندوه دامن گیر خود باش
از عالم غم دل رباتر عالمی نیست

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[.SARISA.]

هر چه آیینه به توصیف تو جان کند نشد
آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد

گفتماز قصه عشقت گرهى باز کنم
به پریشانى گیسوى تو سوگند، نشد

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[.SARISA.]

چشمت به ‌چشم ما و دلت پیش دیگری‌ ست
جای گلایه نیست که این رسم دلبری‌ ست

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[.SARISA.]

به دریا می زنم! شاید به سوی ساحلی دیگر
مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر
به دنبال کسی جا مانده از پرواز می گردم
مگر بیدار سازد غافلی را، غافلی دیگر

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[.SARISA.]

با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ‌ کس، هیچ‌ کس اینجا به تو مانند نشد

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان