چرک‌نویس بی‌تو | الف_گاف کاربر انجمن تک رمان

[Alef_Gaf]

به نام او...

نام دلنوشته: چرک‌نویس بی‌تو

نام نویسنده: الف_گاف

ژانر: عاشقانه

مقدمه:
گاه مهتاب گاه باران
می‌زند بر قلب نالان
گاه پیدا گاه پنهان
می‌شود بارانِ چشمان
گاه با‌تو گاه بی‌تو
می‌روم در قعر شادی
گاه غم هی گاه غم نی
می‌شود نور دوچشمان
گاه در شب گاه در روز
می‌شود این زندگانی
گاه و بی‌گاه ​

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Alef_Gaf]

شب شعاریست بی‌هیاهو
نغمه‌ای بی پرده از او
همچو دیواریست بی‌وزن
بین من و خاطر او​

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Alef_Gaf]

شب شعاریست بی‌هیاهو
برای عآشقان فریاد​

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Alef_Gaf]

هر چیز مربوط به تو قشنگ است
حتی جای خالی تو!​

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Alef_Gaf]

شعار نمی‌دهم
تو که نیستی بغض می‌کنم،
گریه می‌کنم
جیغ می‌کشم
کودک‌وار از دنیا تو را می‌خواهم.
همچون طفلی که به زمین پا می‌کوبد واز پدرش در زمستان بستنی شکلاتی می‌خواهد.
شعار نمی‌دهم
بعد از تو موهایم را کوتاه نمی‌کنم
آخر هر بار که به دورم می‌ریزد حجم عظیمی از خاطراتت اطرافم را احاطه می‌کند.
تو بگو با کدام دل، دل بکَنَم از این خاطرات...
نه! نه تو هیچ نگو! نمی‌خواهم با دل تو آشنا شوم؛کَنده شدن لایق دل توست.
شعار نمی‌دهم
بی‌تو بهار به تندی فرا رسید.
خورشید به آسانی طلوع کرد.
ساختمان جلوی خانه، بی‌تو به راحتی ساخته شد.
شب‌ها به سهولت به اتمام وصل می شود.
خلاصه کلام بدون تو کار دنیا لنگ نمی‌ماند!
اما من،
بی تو چه دشوار هر شب به پایان می‌رسم.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Alef_Gaf]

خواب تورا دیدن چه وحشتناک است.
در خواب تو را داشتن و در بیداری با خلسه‌ی نبودت سر کردن.
در خواب تو را داشتن سرابی بیش نیست که در بیداری سخت تشنه‌ترت می‌کند.
تشنه‌ی بودنت، عطرت، نگاهت، لبخندت.
خواب تورا دیدن جزء جامی پر از هوا نیست که این روزگار هر شب مهمانم می‌کند در برابر شبیهخون خاطراتت در شب‌های نبودنت.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Alef_Gaf]

بعضی از آدم‌ها هستند، مثل من، که خیلی به جزئیات توجه می‌کنند. منظورم از جزئیات ساعت، روز، سال، رنگ، موزیک، بو و...هست.
همه‌ی این‌ها را فریز شده از یک سکانس زندگی به خوبی به خاطر دارند.
این آدم‌ها زودتر از همه پیر می‌شوند.
چون دقیقا یادشونه وقتی که حرف رفتن زد خورشید در چه زاویه‌ای می‌تابید.
یادشونه سمفونی باد با لباس‌های روی بندرخت چه بود.
نوع نگاهشو، حالت موهاشو به خوبی به یاد دارند.
حتی یادشونه که وقتی رفت یک پیرهن مشکی وشکلاتی پوشیده بود که دو دکمه‌ی بالاشو نبسته بود.
همه وهمه را به یاد دارند. بارها وبارها، هرشب هر لحظه سعی در حذف کردن این جزئیات دارند.
اما بی‌فایده ست!
این جزئیات شده جزئی از مغزشان که در تاریکی شب سخت می سوزاند جانشان را.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Alef_Gaf]

نبودنت هیچ‌گاه عادت نمی‌شود،هیچ‌گاه!
نبودنت همانند سوراخ میخ روی دیوار است که فقط میخ جایش را پر می‌کند.
نبودنت را فقط بودنت پر می‌کند.
دلتنگی عادت نمی‌شود.
دردیست ابدی و بی‌درمان
گاهی فقط بوی خاک نم خورده التیامش می‌دهد.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Alef_Gaf]

به تک صندلی فلزی وسط بالکن خیره شدم؛ فرسوده و رنگ پریده!
او تبعید بود به تحمل عطش تابستان،
تبعید به شنیدن رنگ‌های پرحرف پاییز؛
او تبعید بود به تحمل پرتوی بی رحمانه خورشید در بهار،
به تحمل دیدن گریه‌ی آسمان،
به تحمل دیدن پیر شدن فصل ها، او تبعید بود.
او تبعید بود که هر روز تکرار دیروز را ببیند بدون ذره‌ای تغییر در زاویه .
چقدر شباهت بود بینمان!
من هم تبعید بودم که هر روزم را بی‌تو تکرار کنم بدون ذره‌ای تغییر در حضورت

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان