خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

فلسفه فلسفهء تاریخ چیست

  • نویسنده موضوع atena.vd
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 12
  • بازدیدها 436
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

atena.vd

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-22
نوشته‌ها
1,457
کیف پول من
4,362
Points
0
3-3. علیت در تاریخ

دسته سوم و مهم از مسائلی که مورد توجه فیلسوفان تحلیلی است، به رابـ ـطه علّی در تبیین تاریخی مربوط است. وقتی می گوییم «جنگ داخلی آمریکا معلول درگیری اقتصادی منطقه شمال با جنوب بود» چه مسائلی در این جمله دخیل هستند. آیا برقراری نسبت علّی نیازمند تشخیص یک نظم علّی است. مثلا ً «آیا دوره های تورم فزاینده باعث تزلزل سیـاس*ـی می شود؟ آیا با کشف شرایط لازم و کافی می توان نسبت علی برقرار کرد؟ آیا می توانیم با جستجوی مکانیزم های علّی، بین وقایع تاریخی نسبت علّی برقرار کنیم؟ این مسئله باعث طرح مشکل دیگری بنام جبر تاریخی می شود. آیا وقایع معین در شرایط خاص حتما ً رخ می دهند؟ آیا سقوط امپراطوری روم بر بستر شرایط مادی و نظامی قبل از بحران حتمی بود؟
اکثر فلاسفه تحلیلی با این مسائل از زاویه تئوری علیت فلسفه علم پوزیتیویست برخورد می کنند. اساس این نظریه فرضهای هیوم در مورد علیت است، یعنی اینکه علیت چیزی نیست مگر یک همزمانی همیشگی. فیلسوفان تحلیلی نیز به مدل قانون کلی گرایش پیدا کردند زیرا این مدل می توانست نظریه علیت تاریخی را توجیه کند. همانطور که قبلا ً گفتیم گرایش به تبیین علّی در علوم اجتماعی کاملا ً غلط است زیرا پدیده های اجتماعی به نظم علّی کلی در نمی آیند. بنابرین یا باید مفهوم علیت را به تفسیر بکشیم یا کلا ً زبان علّی را کنار بگذاریم. رویکرد دیگر این است که علل را شرایطی بهم پیوسته و ایجابی برای وقوع واقعه تعریف کنیم. یعنی آنها را شرایط کافی و/ یا لازم که احتمال واقعه را کم و زیاد می کنند، تلقی کنیم. این رویکرد از جانب فلسفه «زبان عمومی» و بحث تحلیل زبان علّی تقویت می شود. استدلال براساس شرایطی که بوجود نیامده اند، روشی برای کشف شرایط لازم و/یا کافی وقوع حادثه است. گفتن اینکه الف برای وقوع ب ضروری بود مستلزم این است که نشان دهیم ب اتفاق نمی افتاد اگر الف نبود. آشکار است که در رخدادهای علّی هیچ عامل واحدی به تنهایی برای وقوع یک اتفاق ضروری نیست و نتیجه بوسیله ترکیبی از عوامل وابسته به هم حاصل شده است. همگرایی دلایل عقلانی و علل واقعی وقایع تاریخی در این بحث مفید است، زیرا علل تاریخی معمولا ً نتیجه تامل انسان هستند. بنابرین اختصاص یک دلیل برای فلان عمل تاریخی در عین حال تشخیص علت نتایج آن عمل هم هست. معمولا می توان یک عمل واقعی را علت یک واقعه خاص پذیرفت.(منظور اوضاع و احوالی است که در شرایط واقعی برای بوجود آمدن یک واقعه کافی باشد.) موازی با این علت یابی فراهم کردن تفسیری قانع کننده از دلیلی عقلانی که انسانی را در نمایش تاریخ به عمل درآورده، ممکن است.
فیلسوفان تحلیلی دهه 1960 به یک امر حیاتی برای درک درست علیت تاریخی توجه نکردند و آن امکان جستجوی مکانیسم علّی در پیچیدگی وقایع تاریخ است. (رئالیسم علّی) آنها توجه نکرده اند که روایات معمولا برداشتی از وقایع هستند، وقایعی که خود علّت و مقدمه وقایع بعدی هستند. در مقابل فلسفه علوم اجتماعی، پشتوانه محکمی برای تبیینهای تاریخی فراهم کرده است، تبیینهایی که معطوف به یافتن مکانیسمهای علّی است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

atena.vd

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-22
نوشته‌ها
1,457
کیف پول من
4,362
Points
0
3-4. مباحث جدید فلسفه تاریخ

فلسفه تاریخ انگلیسی زبان در دهه 70 تغییر جهت قابل ملاحظه ای داشت. این تغییر جهت با چاپ کتاب هایدن وایت به نام فراتاریخ و نوشته های لوئیس مینک در همان دوره شروع شد. در این دهه آنچه «چرخش زبانی» نام دارد و بر بسیاری حوزه های فلسفه و ادبیات تاثیر گذاشته، بر فلسفه تاریخ نیز موثر واقع شد. درحالی که فلسفه تاریخ تحلیلی بر قیاسهای علمی برای دانش تاریخی تاکید می کرد و اثبات پذیری و کلیت بخشی آن دانش را توسعه می داد، فیلسوفان انگلیسی دهه 70 و 80 هرچه بیشتر تحت تاثیر هرمنوتیک، پست مدرنیسم و نظریه ادبی قرار می گرفتند. این فلاسفه بر جنبه زبانی نوشته تاریخی تاکید می کردند و اینکه روایت تاریخی صرفاً روایت سلسله وقایع نیست. از نظر آنها ساختار درونی روایت تاریخی مهم است. قرابتهای این بحث با ادبیات و انسان شناسی بر تلقی علوم طبیعی به عنوان الگوی دانش تاریخی، سایه انداخت. بدین ترتیب غنا و ترکیب روایت تاریخی مورد توجه بیشتری قرار گرفت تا اهتمام به توصیفات علّی از نتایج تاریخی. فرانک آنکر اسمیت بسیاری از این موضوعات جدید را در تلقی خود از روایت تاریخی گنجاند. دیگر خطوط مهم تفکر فلسفه تحلیلی روی هستی شناسی تاریخی متمرکز شدند.
این فلسفه تاریخ جدید از چند جهت مهم با فلسفه تاریخ تحلیلی تفاوت دارد. این فلسفه بیشتر بر روایت تاریخی تاکید می کند تا علیت تاریخی و از لحاظ نظری به سنت هرمنوتیک نزدیکتر است تا سنت پوزیتیویسم که بنیانی برای فلسفه تاریخ تحلیلی دهه 1960 بود. از دیدگاه این فلسفه تاریخ جدید ذهن گرایی و تفاسیر چندگانه مهم تر از عین گرایی، حقیقت و تطابق با واقعیت است. دیگر شاخه مهم این فلسفه تاریخ بیشتر متوجه موقعیت تاریخی ماهیت انسان است تا موقعیت کلی ماهیت انسان. (یعنی این شاخه به هردر نزدیکتر است تا ویکو.) دیدگاه رایج در این شاخه، آگاهی انسان را محصولی تاریخی می داند و تشخیص ارتباط اندیشه انسان با گذشته را کار مهم مورخ تلقی می کند. مورخ معاصری مانند روبرت دارنتون برای برقراری این ارتباط به روشهای قوم شناسانه روی آورده است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

atena.vd

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-04-22
نوشته‌ها
1,457
کیف پول من
4,362
Points
0
4. تاملی دوباره بر فلسفه تاریخ

بهتر است بحث را با یک نمای کلی از ساختار قابل قبول فلسفه تاریخی آینده به پایان بریم. هر شاخه ای از فلسفه با تعدادی مسائل محوری درگیر است. فلسفه تاریخ نیز سئوالاتی حل نشده دارد: 1- هسته اصلی و واقعی ساختارها و موجودیت های تاریخی (دولتها، امپراطوری ها، جنبشهای دینی و...) چیست؟ آیا می توانیم مفهومی از هستی اجتماعی و تاریخی بدست دهیم که مانع اشتباه شیء انگاری باشد، اما در عین حال واقعیتی موجه به هستی های مفروض بدهد؟ 2- ذات علّی وقایع و ساختارهای تاریخی که بنیان تحلیلات تاریخی هستند، چیست؟ باید گفت علیت تاریخی مانند علیت فیزیکی ضرورت طبیعی ندارد، زیرا قوانین ثابتی برای پیشروی وقایع تاریخی وجود ندارد. بنابرین ما نیازمند برداشت جدیدی از علّیت هستیم که برای موضوعات تاریخی مناسب باشد. 3- نقش تفسیر از نوع «هم ذات پنداری» درباره گذشتگان چیست؟ و مورخان چگونه به قضاوت درستی درباره این هم ذات پنداری دست می یابند؟ آیا تفسیر درستی از رفتار و اندیشه انسانهایی که دیگر استخوان هایشان نیز پوسیده، ممکن است؟ این واقعیت پدیدارشناسانه چگونه در شرح علیت تاریخی به کار می آید؟ آیا ما می توانیم به روایات مربوط به گذشته، تصویر نظامها، ساختارها، انسانها و روابط بین آنها اطمینان کلی داشته باشیم؟ و آیا دانش تاریخی علی الابد سئوال برانگیز باقی خواهد ماند؟ یک فلسفه تاریخ جدید این مسائل بنیادی را روشن خواهد کرد. چنین فلسفه تاریخی با جریانات هرمنوتیکی و روایی مهم در سنت قاره ای و فلسفه تاریخ انگلیسی- آمریکایی سالهای اخیر، درخواهد آمیخت. این فلسفه تاریخ مسئله معرفتی مهمی دربرخواهد داشت که با فلسفه تاریخ تحلیلی در ارتباط است، اما خود را از فرضیات محدود کننده پوزیتویسم جدا نگه می دارد. فلسفه تاریخ جدید با تبیین اجتماعی دست و پنجه نرم می کند، یعنی با موضوعاتی که برای نسل امروزی مورخان علمی- اجتماعی مهم است. فهم امروزین فلسفه علوم اجتماعی که متوجه هستی شناسی و تبیین اجتماعی است برای آن فلسفه تاریخ مهم خواهد بود.
چند فرض هستی شناختی در اینجا به کار می آید. تاریخ از رفتار انسان در نهاد ها و ساخت های انسانی شکل گرفته است. هیچ عامل فرا انسانی در تاریخ نیست. هیچ معنا یا روند فوق انسانی در تاریخ وجود ندارد و وقایع و جریانها صرفا توسط جریانهای علّی واقعی و رفتارهای فردی بوجود می آیند. به قول دیویدسون و تیلور هیچ مغایرتی بین علل و دلایل، و همچنین بین فهم و تبیین نیست. تبیین تاریخی هم بر استدلال ساختاری علّی استوار است و هم بر تفسیر اعمال و نیات، بنابرین این تبیین ها هم علّی هستند و هم هرمنوتیکی. هیچ قانون علّی فراگیری در امور انسانی وجود ندارد، در عوض دست علّیت اجتماعی از طریق تلاش عامل انسانی و ناگزیری نهادها و ساختارها در کار است. هدف تاریخی معقول، تعریف مکانیسم علّی روند تاریخ و مکانیسمی است که همواره متکی به عوامل تاریخی درون روابط اجتماعی واقعی است.
در این فلسفه تاریخ هستی شناسی دانش تاریخی می تواند مطرح گردد. دانش تاریخی بر شناخت تجربی استوار است و توجیه دعاوی تاریخی مستلزم اثبات قاطع تجربی آن است. عینیت تاریخی امر مسلمی است، به این معنا که مورخان قادرند با خوشبینی به بررسی مدارک موید نظریه آنها در مورد گذشته بپردازند. این گفته نباید اینگونه تلقی شود که فقط یک تفسیر حقیقی واحد از وقایع تاریخ در دست است. برعکس در این بحث یک تفاهم عمومی وجود دارد و آن اینکه تفسیر کمتر از واقعیت قطعی است و در مورد یک مدرک تاریخی سئوالهای تاریخی و منطقی متعددی می توان پرسید. روایات تاریخی یک شاکله ذاتاً تاریخی دارند و یک شاکله ذاتی معطوف به گذشته.
در نهایت فلسفه تاریخ آینده نسبت به تنوع صور دانش تاریخی حساس خواهد بود. قواعد تاریخ شامل بسیاری مطالب مانند توضیح علّی، توصیف اطلاعات و تفسیر روایی رفتار انسان است. روایت تاریخی خود جوانبی دارد. یک جنبه هرمنوتیکی است که به معنای افعال پیچیده انسان های متعدد می پردازد. جنبه دیگر علّی است و حامل مکانیسم های علّی است که برای حصول نتیجه خاصی گرد هم جمع شده اند. مهمتر اینکه هر نوع دانش تاریخی در روایت بیان نمی شود. طیفی از ساخت های معرفتی وجود دارد که دانش تاریخی با آنها بیان می شود، از براورد جزئی استانداردهای تاریخی زندگی گرفته تا استدلالهای علّی تغییر جمعیت و مقایسه جریانهای مشابه در موقعیتهای متفاوت تاریخی. فلسفه تاریخ فردا می تواند لایه های متون تاریخی را ارزیابی کند. لایه ای تغییرات اقتصادی و ساختاری جامعه را نشان می دهد؛ دیگری تغییرات عرفی و آن یکی تغییر عقاید و نگرش جامعه را بیان می کند. نهایتا باید گفت در فلسفه تاریخ آینده اینها دیگر لایه های بلاغی و ادبی متن تاریخی نیستند بلکه جوانب مهم دانش تاریخ محسوب می شوند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا