آدمی بهمرور آرام میگیرد، بزرگ میشود، بالغ میشود و پای اشتباهاتش میایستد، آنها را به گر*دن دیگران نمیاندازد و دنبال مقصر نمیگردد؛ گذشتهاش را قبول میکند، نادیدهاش نمیگیرد و اجازه میدهد هر چیزی که بوده در همان گذشته بماند.
آدمی از یک جایی به بعد میفهمد که از حالا باید آیندهاش را از نو بسازد اما به نوعی دیگر؛ میفهمد که زندگی یک موهبت است، یک غنیمت است، یک نعمت است و نباید آن را فدای آدمهای بیمقدار کرد. اصلاً از یک جایی به بعد، حال آدم، خودش خوب میشود....
محمود دولت آبادی | جای خالی سلوچ
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان