بشر، حرفزدن را با لالبازی شروع كرد!
احتمال اینكه زمانی زبانی واحد و مشترك میان آدمیان بوده است وجود ندارد. از زبان مردم دوران پارینه سنگی هیچ آگاهی نداریم. حتای نمیدانیم كه آیا مردم آن دوران، آزادانه با زبان، بیان مقصود میكردهاند یا نه؟ از نقاشیهای مردم پارینهسنگی بر ما آشكار شده كه این مردم سخت به شكلها و حركات توجه داشتند و چنین پنداشتهاند كه ایشان بیشتر با حركات دست و صورت و دیگر اندامهای آنچه میخواستند بیان میكرده اند. شاید كلماتی كه مردم كهن به كار میبرده اند بیشتر فریاد هراس و خواهــش نـفس و هیجان و نام و چیزهای محسوس بوده و در بسیاری از مواد شاید این صداها تقلیدی بوده از صدای آن چیزها یا صداهایی كه به آن چیزها بستگی داده شده بود.
سر آرتور اوانس (Sir Arthur Evans) میگوید كه زبانِ علامتی در آمریكا زودتر از سخنگفتن پدید آمده است. از آنرو كه زبان علامتی در میان همهی سرخ پوستان آمریكای شمالی یكسان و زبان آوایی گوناگون است.
نخستین زبانها شاید مجموعهای بودند از كلمات شگفتی و هراسانگیز و شهوی و هیجانی و نام چیزها. شاید نامهای واحد را بافشارها و قطع و وصلهای صوتی برای رساندن مفهومهای گوناگون ادا میكردند. مثلا مردم پارینهسنگی واژهای برای «اسب» یا «خرس« داشتند. آنگاه با فشارها و ژستها میرساندند كه «خرس» میرود یا «خرس» را باید شكار كرد یا «خرس مرده» یا «خرس اینجا بود» یا «خرس این كار را كرد» و مانند اینها.
احتمال اینكه زمانی زبانی واحد و مشترك میان آدمیان بوده است وجود ندارد. از زبان مردم دوران پارینه سنگی هیچ آگاهی نداریم. حتای نمیدانیم كه آیا مردم آن دوران، آزادانه با زبان، بیان مقصود میكردهاند یا نه؟ از نقاشیهای مردم پارینهسنگی بر ما آشكار شده كه این مردم سخت به شكلها و حركات توجه داشتند و چنین پنداشتهاند كه ایشان بیشتر با حركات دست و صورت و دیگر اندامهای آنچه میخواستند بیان میكرده اند. شاید كلماتی كه مردم كهن به كار میبرده اند بیشتر فریاد هراس و خواهــش نـفس و هیجان و نام و چیزهای محسوس بوده و در بسیاری از مواد شاید این صداها تقلیدی بوده از صدای آن چیزها یا صداهایی كه به آن چیزها بستگی داده شده بود.
سر آرتور اوانس (Sir Arthur Evans) میگوید كه زبانِ علامتی در آمریكا زودتر از سخنگفتن پدید آمده است. از آنرو كه زبان علامتی در میان همهی سرخ پوستان آمریكای شمالی یكسان و زبان آوایی گوناگون است.
نخستین زبانها شاید مجموعهای بودند از كلمات شگفتی و هراسانگیز و شهوی و هیجانی و نام چیزها. شاید نامهای واحد را بافشارها و قطع و وصلهای صوتی برای رساندن مفهومهای گوناگون ادا میكردند. مثلا مردم پارینهسنگی واژهای برای «اسب» یا «خرس« داشتند. آنگاه با فشارها و ژستها میرساندند كه «خرس» میرود یا «خرس» را باید شكار كرد یا «خرس مرده» یا «خرس اینجا بود» یا «خرس این كار را كرد» و مانند اینها.