شعر و ادبیات
- نویسنده موضوع AmirHaDi
- تاریخ شروع
- پاسخ‌ها 207
- بازدیدها 3K
- Tagged users هیچ
ساعت تک رمان
ای که در دل جای داری بر سر چشمم نشین
کاندر آن بیغوله ترسم تنگ باشد جای تو
کاندر آن بیغوله ترسم تنگ باشد جای تو
گذشت بر من مسکین و با رقیبان گفت:
دریغ! حافظ مسکین من چه جانی داد
دریغ! حافظ مسکین من چه جانی داد
غرض رنجیدن ما بود - از دنیا - که حاصل شد
مکن ای زندگی عمر مرا دیگر تباه اینجا
مکن ای زندگی عمر مرا دیگر تباه اینجا
هيزم انبارها می‌شدم
به بوی سرانگشت‌های تو بود،
كه جوانه كردم.
چه بود زندگی؟
اگر تو نمی‌رسيدی!
#شمس_لنگرودی
به بوی سرانگشت‌های تو بود،
كه جوانه كردم.
چه بود زندگی؟
اگر تو نمی‌رسيدی!
#شمس_لنگرودی
در هوس این سماع از پس بستان عشق
سروقدان چون چنار دست زنان آمدند
سروقدان چون چنار دست زنان آمدند
ای زندگی تن و توانم همه تو
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو
تو هستی من شدی از آنی همه من
من نیست شدم در تو از آنم همه تو
#مولوی
جانی و دلی ای دل و جانم همه تو
تو هستی من شدی از آنی همه من
من نیست شدم در تو از آنم همه تو
#مولوی
