با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترینها را تجربه کنید.☆
هلنا: از اینکه داری پیر میشی
ناراحت نیستی؟
ایزاک: معلومه که نه، همه چیز داره
بدتر میشه. آدمای بدتر، هوای بدتر،
جنگ های بدتر و..
خوشحالم که دارم میمیرم.?
انگار جهان دو نیمه بود: من و سکوت!
بیشتر وقتا خودمو ب*غ*ل میکنم میبرم یه گوشه خیلی آروم فقط سکوت میکنم سکوت میکنم و باز هم نگاه میکنم..
ببین من همیشه از دست دادم؛ هرچقدر بیشتر جنگیدم بیشتر از دست دادم..
دم نزدم و دقیقا تو لحظه های از دست دادن بیشتر خندیدم، کم میاوردم و مگه راهی بود جز زندگی کردن؟?