روزنامه ایران در یادداشتی درباره سخنان روز گذشته رئیس جمهور نوشت: در میان سخنان آقای روحانی در راهپیمایی بزرگداشت 22 بهمن یک گزاره بسیار ب*ر*جستهتر بود. آنجا که سخنانی به این مضمون را گفتند: «انقلاب یک انتخاب بود. بالاترین ثمره انقلاب نیز انتخاب است. انقلاب از انتخاب است و انتخاب از انقلاب است. اگر رژیم فاسد گذشته به مردم اجازه انتخاب میداد نیازی به انقلاب نبود. اگر رژیم گذشته به یک انتخابات سالم و آزاد ملی تن میداد انقلابی نمیشد.
انقلاب بر مبنای آن بود که در و راه انتخابات بسته شده بود و مردم را هدایت کرد تا از مسیر یک انقلاب بزرگ این زنجیر را پاره کنند و راه را برای انتخابات باز کنند.» واقعیت این است که برای وقوع هر انقلابی علل و دلایل گوناگونی برشمرده میشود. توسعه نامتوازن، فساد و دزدی، فقدان آزادیهای سیاسی، حکومت فردی شاه و... به احتمال زیاد همه اینها در شکلگیری انقلاب نقش داشتهاند. ولی عامل فقدان انتخابات به معنای دقیق از یک حیث مهمترین علت انقلاب در آن رژیم یا علت فروپاشی در رژیمی چون اتحاد جماهیر شوروی یا درگیری و خشونت در رژیمی چون لیبی بوده است.
همه این اتفاقات اعم از انقلاب، فروپاشی یا جنگ داخلی، علل و عوامل گوناگونی دارند ولی در نهایت همه این علل و عوامل هنگامی منجر به این رویدادها میشوند که شکافی جدی میان حکومت و مردم شکل بگیرد. بهعبارت دیگر اگر شکاف میان حکومت و مردم وجود نداشته باشد، هیچکدام از عوامل و علل فوق منجر به انقلاب یا فروپاشی یا جنگ داخلی نخواهد شد. در غیاب شکاف دولت و ملت این مشکلات قابل تحمل و سپس قابل حل است.
منظور از شکاف دولت ـ ملت این است که حکومت و عناصر تشکیلدهنده آن معرف میانگین و غالب مردم نباشند. در حقیقت مردم هنگامی که به حکومتکنندگان خود نگاه میکنند، اغلب آنان نمایندهای از خود را درون ساختار حکومتی مشاهده کنند. انتخابات سالم و کارآمد، وظیفه از میان برداشتن فاصله میان حکومت و ملت را دارد. در حقیقت از طریق انتخابات میتوان نشان داد که آیا مردم میتوانند کارگزاران خود را انتخاب کنند یا خیر؟ یکی از عللی که در جوامع غربی انتخابات پیش از موعد برگزار میکنند همین است.
هنگامی که جامعه به این نتیجه میرسد که به هر دلیلی حکومت و دولت نماینده مردم نیستند، یا میان آنان اختلاف به وجود آمده است، منتظر زمان انتخابات بعدی نمینشینند و پیش از سر رسیدن زمان مقرر قبلی، انتخابات زودرس را برگزار میکنند تا اگر مردم دولت و کارگزاران آن را قبول دارند رأی اعتماد مجدد دهند و اگر قبول ندارند، گروه یا حزب دیگری را به قدرت برسانند و شکاف میان دولت و مردم برطرف شود.
علت اصلی و مهم وقوع انقلاب فقدان نهاد انتخاباتی قابل قبول در آن رژیم بود. اگر به اسناد آن دوره از تاریخ ایران مراجعه کنید، کمتر مطلب مهمی درباره رویداد انتخابات میبینیم. نگاه مردم به آن شبیه یک بازی مسخره بود. خیلی صریح پیشاپیش نامزدهای پیروز را انتخاب میکردند. مجلس نقش حتی اندکی نیز در تعیین وزرا یا نخستوزیر یا حتی قانونگذاری نداشت. همه کاره شاه بود. مردم نیز با فرآیندی بهنام رقابت انتخاباتی آشنا نبودند. چرا که رقابتی وجود نداشت. اصولاً پدیدهای بهعنوان رقابت و فضای انتخاباتی شکل نمیگرفت. نه در دانشگاه و نه در رسانهها و نه در هیچ جای دیگر. در تاریخ آن دوره مقاطعی که بهعنوان انتخابات شناخته شود ثبت و ضبط نشده است. برای مثال اکنون حافظه تاریخی ما با مقاطع انتخاباتی عجین شده است.
1376، 1384، 1388، 1392، 1396 و... همه اینها یادآور خاطراتی هستند که حداقل در حدی از انتظار، رقابت و مفهوم انتخابات شکل میگرفت. درباره برخی از مجالس همچنین خاطراتی وجود دارد. هنگامی که نهادی بهنام انتخابات و رقابت نبود، در نتیجه حکومت نیز قادر نشد که فاصله شکل گرفته میان خود و مردم را ترمیم کند و این فاصله به مرور زیاد و زیادتر شد.
هر حکومتی که نهاد انتخابات خود را از دو جهت حفظ کند، بدون تردید با خطر مهمی در آینده مواجه نخواهد شد و تمامی مشکلات را در پرتو این نهاد میتواند حل کند. اول از حیث سلامت و اعتبار و درستی انجام و نتایجش و دوم از حیث گستره در برگیری. بهعبارت دیگر به میزانی که اقشار و گروههای جامعه بتوانند نامزدهای مطلوب خود را در انتخابات داشته باشند. این دو ویژگی تضمینکننده بقای هر حکومتی است. موضوعی که در رژیم گذشته سراب و خیالی بیش نبود.
انقلاب بر مبنای آن بود که در و راه انتخابات بسته شده بود و مردم را هدایت کرد تا از مسیر یک انقلاب بزرگ این زنجیر را پاره کنند و راه را برای انتخابات باز کنند.» واقعیت این است که برای وقوع هر انقلابی علل و دلایل گوناگونی برشمرده میشود. توسعه نامتوازن، فساد و دزدی، فقدان آزادیهای سیاسی، حکومت فردی شاه و... به احتمال زیاد همه اینها در شکلگیری انقلاب نقش داشتهاند. ولی عامل فقدان انتخابات به معنای دقیق از یک حیث مهمترین علت انقلاب در آن رژیم یا علت فروپاشی در رژیمی چون اتحاد جماهیر شوروی یا درگیری و خشونت در رژیمی چون لیبی بوده است.
همه این اتفاقات اعم از انقلاب، فروپاشی یا جنگ داخلی، علل و عوامل گوناگونی دارند ولی در نهایت همه این علل و عوامل هنگامی منجر به این رویدادها میشوند که شکافی جدی میان حکومت و مردم شکل بگیرد. بهعبارت دیگر اگر شکاف میان حکومت و مردم وجود نداشته باشد، هیچکدام از عوامل و علل فوق منجر به انقلاب یا فروپاشی یا جنگ داخلی نخواهد شد. در غیاب شکاف دولت و ملت این مشکلات قابل تحمل و سپس قابل حل است.
منظور از شکاف دولت ـ ملت این است که حکومت و عناصر تشکیلدهنده آن معرف میانگین و غالب مردم نباشند. در حقیقت مردم هنگامی که به حکومتکنندگان خود نگاه میکنند، اغلب آنان نمایندهای از خود را درون ساختار حکومتی مشاهده کنند. انتخابات سالم و کارآمد، وظیفه از میان برداشتن فاصله میان حکومت و ملت را دارد. در حقیقت از طریق انتخابات میتوان نشان داد که آیا مردم میتوانند کارگزاران خود را انتخاب کنند یا خیر؟ یکی از عللی که در جوامع غربی انتخابات پیش از موعد برگزار میکنند همین است.
هنگامی که جامعه به این نتیجه میرسد که به هر دلیلی حکومت و دولت نماینده مردم نیستند، یا میان آنان اختلاف به وجود آمده است، منتظر زمان انتخابات بعدی نمینشینند و پیش از سر رسیدن زمان مقرر قبلی، انتخابات زودرس را برگزار میکنند تا اگر مردم دولت و کارگزاران آن را قبول دارند رأی اعتماد مجدد دهند و اگر قبول ندارند، گروه یا حزب دیگری را به قدرت برسانند و شکاف میان دولت و مردم برطرف شود.
علت اصلی و مهم وقوع انقلاب فقدان نهاد انتخاباتی قابل قبول در آن رژیم بود. اگر به اسناد آن دوره از تاریخ ایران مراجعه کنید، کمتر مطلب مهمی درباره رویداد انتخابات میبینیم. نگاه مردم به آن شبیه یک بازی مسخره بود. خیلی صریح پیشاپیش نامزدهای پیروز را انتخاب میکردند. مجلس نقش حتی اندکی نیز در تعیین وزرا یا نخستوزیر یا حتی قانونگذاری نداشت. همه کاره شاه بود. مردم نیز با فرآیندی بهنام رقابت انتخاباتی آشنا نبودند. چرا که رقابتی وجود نداشت. اصولاً پدیدهای بهعنوان رقابت و فضای انتخاباتی شکل نمیگرفت. نه در دانشگاه و نه در رسانهها و نه در هیچ جای دیگر. در تاریخ آن دوره مقاطعی که بهعنوان انتخابات شناخته شود ثبت و ضبط نشده است. برای مثال اکنون حافظه تاریخی ما با مقاطع انتخاباتی عجین شده است.
1376، 1384، 1388، 1392، 1396 و... همه اینها یادآور خاطراتی هستند که حداقل در حدی از انتظار، رقابت و مفهوم انتخابات شکل میگرفت. درباره برخی از مجالس همچنین خاطراتی وجود دارد. هنگامی که نهادی بهنام انتخابات و رقابت نبود، در نتیجه حکومت نیز قادر نشد که فاصله شکل گرفته میان خود و مردم را ترمیم کند و این فاصله به مرور زیاد و زیادتر شد.
هر حکومتی که نهاد انتخابات خود را از دو جهت حفظ کند، بدون تردید با خطر مهمی در آینده مواجه نخواهد شد و تمامی مشکلات را در پرتو این نهاد میتواند حل کند. اول از حیث سلامت و اعتبار و درستی انجام و نتایجش و دوم از حیث گستره در برگیری. بهعبارت دیگر به میزانی که اقشار و گروههای جامعه بتوانند نامزدهای مطلوب خود را در انتخابات داشته باشند. این دو ویژگی تضمینکننده بقای هر حکومتی است. موضوعی که در رژیم گذشته سراب و خیالی بیش نبود.