خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • انجمن بدون تغییر موضوع و محتوا به فروش می رسد (بعد از خرید باید همین روال رو ادامه بدید) در صورت توافق انتشارات نیز واگذار می شود. برای خرید به آیدی @zahra_jim80 در تلگرام و ایتا پیام بدید

ساعت تک رمان

حوراء

ناظر آزمایشی+ گوینده آزمایشی + تایپیست آزمایشی
مقام‌دار آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
2024-12-22
نوشته‌ها
41
کیف پول من
1,609
Points
69
بسم الله الرحمن الرحیم

عنوان: دلگیجه
ژانر: عاشقانه، طنز
نویسنده: حوراء
خلاصه:
من شعله هستم! خانواده‌ام به مدت یک هفته به تهران رفته‌اند و اکنون دو دوست دلقکم قول شرف داده‌اند نیمه‌ی گمشده‌ام را در این هفت روز، به نیمه‌ی پیداشده‌ام تبدیل کنند و امان از این نیمه‌ی گم‌شده که گویی خیال پیدا شدن ندارد.
#انجمن_تک_رمان
#داستانک_دلگیجه
#حوراء_تقی_پور
کد:
بسم الله الرحمن الرحیم

عنوان: دلگیجه
ژانر: عاشقانه، طنز
نویسنده: حوراء
خلاصه:
من شعله هستم! خانواده‌ام به مدت یک هفته به تهران رفته‌اند و اکنون دو دوست دلقکم قول شرف داده‌اند نیمه‌ی گمشده‌ام را در این هفت روز، به نیمه‌ی پیداشده‌ام تبدیل کنند و امان از این نیمه‌ی گم‌شده که گویی خیال پیدا شدن ندارد.
#انجمن_تک_رمان
#داستانک_دلگیجه
#حوراء_تقی_پور
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

حوراء

ناظر آزمایشی+ گوینده آزمایشی + تایپیست آزمایشی
مقام‌دار آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
2024-12-22
نوشته‌ها
41
کیف پول من
1,609
Points
69
شلوارم را پایین می‌کشم، پاهایم را این‌ور و آن‌ور سنگ توالت می‌گذارم و به حالت نشسته خم می‌شوم. خودم را رها می‌کنم و از شدت ل*ذت چشمانم را می‌بندم. «آخیش!» عمیقی که در دل می‌گویم لبخند بر ل*بم می‌آورد. بازوی دستانم را بر زانوهایم قرار می‌دهم و مشت هردو دستم را تکیه‌گاه صورتم می‌کنم. چشمانم را باز می‌کنم و به آفتابه صورتی‌رنگ مقابلم می‌دوزم. طولی نمی‌کشد که تقه‌ای به در می‌خورد و آرامش صورتی‌رنگم را برهم می‌زند.
- د بجنب دیگه!
معرفی می‌کنم! این صدای خش‌دار، اما دخترانه، متعلق به ملیناست. سلیطه‌ترین دختری که به عمرم دیده‌ام. نه تنها میان جمع دوستانش، بلکه در محل نیز به سلیطگی‌اش معروف است. پدرش سرهنگ است و همه از او حساب می‌برند؛ البته قد و قامت نسبتا درشت و رفتار و حرکات قلدرانه‌اش، در این موضوع بی‌تأثیر نیست. همه‌ی دختران محل، مطیع او هستند و برخلاف اسم ظریف و دخترانه‌ای که دارد، با هر گامی که برمی‌دارد، زمین زیر پایش می‌لرزد. آهان! داشت از یادم می‌رفت. او صمیمی‌ترین دوست من نیز به شمار می‌رود.
- معلوم نیست رفته بشاشه یا شاش بسازه!
این‌بار، صدای پر از ناز ساریناست. خواهر ملینا و همچنین رفیق‌شفیق من. سارینا برخلاف خواهرش به آرامی و وقارش معروف است؛ اما تنها ما می‌دانستیم چه جانوری است. به شدت بد دهن و شیطان است؛ اما خوبی‌اش این است می‌داند کجا با وقار باشد و کجا دست ابلیس را با شیطنت‌هایش ببندد.
- ا... ال... الان... ت... تم... تموم... م... میشه.
این هم از صدای لرزان من که با تته‌پته و لکنت همراه است. من شعله هستم! خانواده‌ام به مدت یک هفته به تهران رفته‌اند و اکنون دو دوست خوش قلبم قول شرف داده‌اند نیمه‌ی گمشده‌ام را در این هفت روز، به نیمه‌ی پیداشده‌ام تبدیل کنند و امان از این نیمه‌ی گم‌شده که گویی خیال پیدا شدن ندارد.
با حرفی که سارینا با بدجنسی می‌زند ماتم می‌برد:
- چی الان تموم میشه بلا؟
الله اکبر! اعتراض می‌کنم و با حرص می‌گویم:
- ت... تو... د... دست... شویی... هم... ن... نباید... آرامش... داشته... ب... با... شم؟
#انجمن_تک_رمان
#داستانک_دلگیجه
#حوراء_تقی_پور
کد:
شلوارم را پایین می‌کشم، پاهایم را این‌ور و آن‌ور سنگ توالت می‌گذارم و به حالت نشسته خم می‌شوم. خودم را رها می‌کنم و از شدت ل*ذت چشمانم را می‌بندم. «آخیش!» عمیقی که در دل می‌گویم لبخند بر ل*بم می‌آورد. بازوی دستانم را بر زانوهایم قرار می‌دهم و مشت هردو دستم را تکیه‌گاه صورتم می‌کنم. چشمانم را باز می‌کنم و به آفتابه صورتی‌رنگ مقابلم می‌دوزم. طولی نمی‌کشد که تقه‌ای به در می‌خورد و آرامش صورتی‌رنگم را برهم می‌زند.
- د بجنب دیگه!
معرفی می‌کنم! این صدای خش‌دار، اما دخترانه، متعلق به ملیناست. سلیطه‌ترین دختری که به عمرم دیده‌ام. نه تنها میان جمع دوستانش، بلکه در محل نیز به سلیطگی‌اش معروف است. پدرش سرهنگ است و همه از او حساب می‌برند؛ البته قد و قامت نسبتا درشت و رفتار و حرکات قلدرانه‌اش، در این موضوع بی‌تأثیر نیست. همه‌ی دختران محل، مطیع او هستند و برخلاف اسم ظریف و دخترانه‌ای که دارد، با هر گامی که برمی‌دارد، زمین زیر پایش می‌لرزد. آهان! داشت از یادم می‌رفت. او صمیمی‌ترین دوست من نیز به شمار می‌رود.
- معلوم نیست رفته بشاشه یا شاش بسازه!
این‌بار، صدای پر از ناز ساریناست. خواهر ملینا و همچنین رفیق‌شفیق من. سارینا برخلاف خواهرش به آرامی و وقارش معروف است؛ اما تنها ما می‌دانستیم چه جانوری است. به شدت بد دهن و شیطان است؛ اما خوبی‌اش این است می‌داند کجا با وقار باشد و کجا دست ابلیس را با شیطنت‌هایش ببندد.
- ا... ال... الان... ت... تم... تموم... م... میشه.
این هم از صدای لرزان من که با تته‌پته و لکنت همراه است. من شعله هستم! خانواده‌ام به مدت یک هفته به تهران رفته‌اند و اکنون دو دوست خوش قلبم قول شرف داده‌اند نیمه‌ی گمشده‌ام را در این هفت روز، به نیمه‌ی پیداشده‌ام تبدیل کنند و امان از این نیمه‌ی گم‌شده که گویی خیال پیدا شدن ندارد.
با حرفی که سارینا با بدجنسی می‌زند ماتم می‌برد:
- چی الان تموم میشه بلا؟
الله اکبر! اعتراض می‌کنم و با حرص می‌گویم:
- ت... تو... د... دست... شویی... هم... ن... نباید... آرامش... داشته... ب... با... شم؟
#انجمن_تک_رمان
#داستانک_دلگیجه
#حوراء_تقی_پور
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا