Lunika✧
مدیر ارشد + مدیر تالار کپیست
پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
مدیر تالار
نویسنده فعال
نویسنده انجمن
طراح انجمن
کپیست انجمن
تایپیست انجمن
کاربر افتخاری انجمن
کاربر ویژه انجمن
ادمین مسابقات
کتابخوان انجمن
- تاریخ ثبتنام
- 2023-07-07
- نوشتهها
- 3,868
- لایکها
- 14,056
- امتیازها
- 113
- محل سکونت
- "درون پورتال آتش"
- وب سایت
- forums.taakroman.ir
- کیف پول من
- 289,282
- Points
- 5,676
- سطح
-
- حرفهای
تدفین مادربزرگ - گابریل گارسیا مارکز
مارکز نویسنده کلمبیایی و برنده جایزه نوبل ادبیات است که داستان های کوتاه و رمان های او در ایران با محبوبیت بسیاری همراه است ولی تنها مترجمان خاصی توانسته اند زبان و حال و هوای داستان هایش را مطابق با لحن موردنظر نویسنده به فارسی برگردانند. این کتاب از جمله این آثار است. داستان های مجموعه “تدفین مادربزرگ” نیز چون سایر داستان های مارکز سرشار از لحظات تخیلی و توام با طنز و شخصیت های ساده روستایی است. کشیش پیر و تقریبا صد ساله ای که شیطان و یهودی سرگردان را به چشم می بیند؛ مردمی که با حیرت می بینند پرندگان توری ها را می شکافند تا در اتاق های خانه ها بمیرند؛ دزدی که چیزی برای ربودن نمی یابد و ناچار گوی های بیلیارد را می دزدد و یگانه وسیله ی سرگرمی مردان روستا را از آنان می گیرد؛ پاپ که سوار بر «گوندوله» سیاه خود از طریق باتلاق های جنگل خود را به روستای ماکوندو می رساند تا در مراسم خاک سپاری مسخره «مادربزرگ» خودکامه و مادرسالاری حضور یابد که خبر مرگش عزای ملی مسخره ای راه می اندازد…
مارکز نویسنده کلمبیایی و برنده جایزه نوبل ادبیات است که داستان های کوتاه و رمان های او در ایران با محبوبیت بسیاری همراه است ولی تنها مترجمان خاصی توانسته اند زبان و حال و هوای داستان هایش را مطابق با لحن موردنظر نویسنده به فارسی برگردانند. این کتاب از جمله این آثار است. داستان های مجموعه “تدفین مادربزرگ” نیز چون سایر داستان های مارکز سرشار از لحظات تخیلی و توام با طنز و شخصیت های ساده روستایی است. کشیش پیر و تقریبا صد ساله ای که شیطان و یهودی سرگردان را به چشم می بیند؛ مردمی که با حیرت می بینند پرندگان توری ها را می شکافند تا در اتاق های خانه ها بمیرند؛ دزدی که چیزی برای ربودن نمی یابد و ناچار گوی های بیلیارد را می دزدد و یگانه وسیله ی سرگرمی مردان روستا را از آنان می گیرد؛ پاپ که سوار بر «گوندوله» سیاه خود از طریق باتلاق های جنگل خود را به روستای ماکوندو می رساند تا در مراسم خاک سپاری مسخره «مادربزرگ» خودکامه و مادرسالاری حضور یابد که خبر مرگش عزای ملی مسخره ای راه می اندازد…