معرفی کتاب کتاب زندگی به صرف انبه از کرین گتن

[Zahra jafarian]

روایتی تکان‌دهنده درباره‌ی خانواده، قدرت محبت، دوستی‌های ازدست‌رفته و رها کردن. کتاب زندگی به صرف انبه، اثر خواندنی کرین گتن، داستان زندگی دختری به نام کلارا را روایت می‌کند که روزهایش در جزیره‌ای کوچک و تماشایی با انبوهی از انبه‌های شیرین می‌گذرد؛ جایی که کلارا در آنجا بزرگ شده، اما وقوع یک حادثه، همه‌ی خاطرات گذشته‌ی او را از ذهنش پاک کرده است. گفتنی‌ست این رمان نوجوان توانسته جوایز زیادی، ازجمله جایزه‌ی Branford Boase، را از آن نویسنده‌ی خود کند.

درباره‌ی کتاب زندگی به صرف انبه
کلارای دوازده‌ساله در جزیره‌ی کوچک و زیبایی زندگی می‌کند که گردشگران زیادی در آنجا رفت‌وآمد دارند. گردشگرانی که بیشترشان، آنجا را عجیب‌وغریب و مرموز می‌دانند؛ البته از نظر کلارا هیچ‌چیز عجیب نیست. او عاشق جزیره، دویدن زیر باران و خوردن انبه‌های رسیده و مخفیگاه پنهانی‌اش است. در دهکده‌ی سیکامور، جایی که کلارا در آن زندگی می‌کند، هیچ اتفاق خاصی رخ نمی‌دهد و همه‌چیز در ظاهر آرام به‌نظر می‌رسد. تا اینکه وقوع یک طوفان همه‌چیز را دگرگون می‌کند.

داستان کتاب زندگی به صرف انبه (When Life Gives You Mangos) از جایی آغاز می‌شود که کلارا، بخشی از حافظه‌اش را از دست داده و هیچ‌چیز درباره‌ی تابستان گذشته به یاد نمی‌آورد. فقط گاهی تصاویر پراکنده‌ای مانند باز شدن شیرهای آب به ذهنش خطور می‌کند. از طرفی گینا، دوست کلارا، با رفتاری متفاوت و عجیب ظاهر می‌شود و دیگر مانند گذشته با او صمیمی نیست. تا اینکه با ورود دختری انگلیسی به نام رودی، همه‌چیز تغییر می‌کند. کلارا و رودی در پرسه‌های کنجکاوانه‌شان در جزیره، یک راز خانوادگی را کشف می‌کنند و در این میان طوفان‌های پی‌درپی جزیره نیز آغاز می‌شوند. با وقوع طوفان‌ها حافظه‌ی کلارا نیز شروع به بازگشت می‌کند و او باید با حقایقی که در تابستان سال قبل بر او گذشته است، روبه‌رو شود.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

آیا کلارا می‌تواند با آنچه در گذشته تجربه کرده کنار بیاید و آیا زندگی او دگرگون خواهد شد؟ اگر می‌خواهید از پایان این داستان زیبا، خلاقانه و پرتعلیق باخبر شوید، بهتر است همراه با کرین گتن (Kereen Getten) به جزیره‌ی سیکامور بروید.

کتاب زندگی به صرف انبه روایتی نوجوانانه، صمیمی و درعین‌حال تأمل‌برانگیز است که داشته‌های ارزشمند زندگی را به مخاطبانش یادآوری می‌کند. داستان رمان بر پایه‌ی خانواده، دوستی و بخشش بنا شده و هر خواننده‌ای را به فکر فرو می‌برد. کرین گتن توانسته با استفاده از هنر خود در نویسندگی، یک کتاب خواندنی، با تصاویر خیالی و زیبا و تعلیقات جذاب خلق کند. این کتاب را بخوانید و با کلارا، گینا و رودی در ماجرایی پررمزوراز همراه شوید.

شایان ذکر است ‌که این کتاب را نیلوفر عزیزپور از مترجمان خوب کشورمان به زبان فارسی برگردانده و امکان مطالعه‌ی آن برای علاقه‌مندان به داستان و رمان فراهم شده است. نشر پرتقال ناشر تخصصی کتاب‌های کودک و نوجوان کار چاپ و نشر آن را برعهده داشته و اکنون می‌توانید نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را در وب‌سایت و اپلیکیشن کتابراه بخوانید.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

جوایز و افتخارات کتاب زندگی به صرف انبه
نامزد جایزه‌‌ی کتاب کودک واتِراستون (Waterstones) برای خوانندگان جوان در سال 2021؛
برگزیده‌ی بهترین کتاب‌های کاراییب مجله‌ی اپرا در بخش فهرست خواندنی در سال 2021؛
نامزد جایزه‌ی Jhalak برای کودکان در فهرست نهایی YA در سال 2021؛
برنده‌ی جایزه‌ی Branford Boase در سال 2021.
نکوداشت‌های کتاب زندگی به صرف انبه
تک رمان تأثیرگذار درباره‌ی رها کردن گذشته‌ها و ادامه دادن. (Kirkus Reviews)

یک داستان فوق‌العاده که با نیروی قلب و پررمزوراز پر شده و به بینش عالی نویسنده پیوند خورده است. قدم زدن در کنار کلارا در خانه‌ی پرجنب‌وجوش جامائیکایی‌اش، پرسه در میان قله‌ها و دره‌ها و تجربیات عمیق انسانی ماننو دردِدل و شادی، بیگانگی و دوستی عمیق پشیمانی و رستگاری و... بسیار ل*ذت‌بخش است. کلارا دختری است که همه ما آرزو می کردیم بهترین دوست ما باشد؛ کسی که صادق، باروحیه و واقعی است. کرین گتن صدای جدید و بی‌نظیری است. (وندرپول، نویسنده‌ی برنده‌ی جایزه‌ی نیوبری)

اولین کار صمیمی و خواندنی درباره‌ی دوستی، قدرت حافظه و نیروی بخشش. (تای کلر، نویسنده‌ی برنده‌ی جایزه‌ی نیوبری)

کتاب زندگی به صرف انبه یک روایت دلنشین و دلگرم‌کننده و درعین‌حال سرشار از تعلیق است. استحکام خانواده، آشفتگی و دوستی‌های ازدست‌رفته و مهم‌تر از همه اینکه واقعاً چه کسی هستید، در این اثر خواندنی به‌تصویر کشیده شده است. (لین کری، نویسنده‌ی برنده‌ی جایزه‌ی اشنایدر)

کتاب زندگی به صرف انبه اثری است که خوانندگان را مجذوب خودش می‌کند. مخاطبان کتاب دقیقاً در موقعیت بچه‌های جزیره قرار می‌گیرند و سرنخ‌ها و شایعات داستانی کاملاً آن‌ها را گیج می‌کند. (بولتن)

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

با کرین گتن بیشتر آشنا شویم
کرین گتن ازجمله نویسندگان مطرح کودک و نوجوان است که با نوشتن اولین رمان خود با نام زندگی به صرف انبه، محبوبیت و جوایز زیادی را از آن خود کرد. او در جاماییکا بزرگ شده؛ جایی که در تمام کودکی‌اش در میان درختان میوه پرسه می‌زد و انبه‌ها و گلابی‌های محلی را می‌خورد!

او هم‌اکنون همراه با خانواده‌اش ساکن بیرمنگام است و روایت‌های داستانی کتاب‌های خود را با نگاهی به تجربیات کودکی‌اش می‌نویسد. برای شنایی با این نویسنده‌ی موفق می‌توانید او را در توییتر به آدرس kereengetten@ یا در اینستاگرام به آدرس Kezywrites@ دنبال کنید.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

در بخشی از کتاب زندگی به صرف انبه می‌خوانیم
بی‌توجه به دوروبرم از ساختمان خارج می‌شوم و فقط لحظه‌ای مکث می‌کنم که بفهمم کجا هستم. شهر را خیلی خوب نمی‌شناسم که بدانم کجایش هستم، اما می‌دانم دریا کجاست. سکندری‌خوران از پارکینگ رد می‌شوم، چون ماشین‌ها با سرعت از کنارم می‌گذرند. لحظه‌ای کنار جاده می‌ایستم. چراغ‌ راهنمایی قرمز می‌شود، بنابراین از لابه‌لای ماشین‌ها به آن‌طرف جاده می‌روم. دیوار کوتاهی هست که پیاده‌رو را از ساحل جدا می‌کند. آن‌قدر کوتاه است که می‌توانم ازش بالا بروم، پس از رویش می‌پرم و با پا روی شن‌ها فرود می‌آیم.

شن‌های شهر مثل شن‌های سیکامور نیستند. دانه‌هایش زیر پایم مثل سنگ‌ریزه‌اند. خیلی حس خوشایندی نمی‌دهد و چندان حال‌وهوای خانه را ندارد. کفش‌هایم را درمی‌آورم و می‌گذارم پوستم بافت سنگ‌ریزه‌ها را حس کند. به پشت سرم، آن‌سوی ماشین‌ها و جاده‌ی شلوغ نگاه می‌کنم. مامان و پاپا از آن‌طرف پارکینگ می‌دوند. به خودم می‌گویم فقط شن است، بهت آسیبی نمی‌زند. دریاست که می‌تواند بدون ‌هیچ اخطاری آدم را به زیر بکشد و عذرخواهی هم نکند. در ساحل پیش می‌روم. مردم همه‌جا هستند، اما هیچ‌کدامشان به من توجهی نمی‌کنند.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Zahra jafarian]

می‌نشینم، انگشت‌هایم را در شن فرومی‌کنم و ردپا به جا می‌گذارم. قلبم چنان می‌تپد که به‌سختی می‌توانم نفس بکشم.

می‌بینم پسری با تخته‌ی موج‌سواری از آب بیرون می‌آید. لباس غواصی مشکی پوشیده است و هیجان‌زده با پدرش حرف می‌زند. از پو*ست روشن و موهای لختش آب می‌چکد. پسرک تخته‌ی موج‌سواری را روی ساحل می‌اندازد و پدرش را به‌سمت مرد بستنی‌فروش می‌کشد. قلبم تندتر می‌تپد. اول به دریا و بعد به تخته‌ای نگاه می‌کنم که روی شن‌ها افتاده است.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان