به یاد علی!
نام رمان: غوغای سرنوشت (مُسَکِن)
نویسنده: عسل کورکور
ژانر: عاشقانه، علمی_تخیلی
ناظر: Sony86m
خلاصه:
ماهان رستاد، یه تاجر بزرگ و فوقالعاده خشن و مغروره و البته غیرتی.
قلبش طی اتفاقاتی که توی بچگیش افتاده سنگ شده و حالا با دیدن یه دختر بچه که در یک رشته ورزشی برای کشورش افتخار کسب کرده وا میده و عاشق میشه، اما؛ همه چیز اون طور که ماهان میخواد پیش نمیره و...
و طی اتفاقی ناگهانی اون و چند نفر دیگه در یک جزیره حبس می شوند.
جزیرهای پر از دلهره، ترس، حسِ عجيبِ هیجان همراه ترسی پایان ناپذیر.
ترسی که در خواب هم گریبان گیر است!
زندگی در جایی که انسان نیست. اما نمایی ازشان هست.
شکل و شمایلی هست، اعتمادی که در این میان خدشهدار میشود.
سکوتهایی که میشکند. فریادهایی که در س*ی*نه حبس میشوند. ترسهایی که اجباراً به سویشان گام برمیداری.
اجباری پر از گله شکایت و اندکی رضایت.
جزیرهای مرموز پر از رمز و راز. گام نهادن در دنیای که انسانی نیست.
#غوغای_سرنوشت
#عسل_کورکور
#انجمن_تک_رمان
نام رمان: غوغای سرنوشت (مُسَکِن)
نویسنده: عسل کورکور
ژانر: عاشقانه، علمی_تخیلی
ناظر: Sony86m
خلاصه:
ماهان رستاد، یه تاجر بزرگ و فوقالعاده خشن و مغروره و البته غیرتی.
قلبش طی اتفاقاتی که توی بچگیش افتاده سنگ شده و حالا با دیدن یه دختر بچه که در یک رشته ورزشی برای کشورش افتخار کسب کرده وا میده و عاشق میشه، اما؛ همه چیز اون طور که ماهان میخواد پیش نمیره و...
و طی اتفاقی ناگهانی اون و چند نفر دیگه در یک جزیره حبس می شوند.
جزیرهای پر از دلهره، ترس، حسِ عجيبِ هیجان همراه ترسی پایان ناپذیر.
ترسی که در خواب هم گریبان گیر است!
زندگی در جایی که انسان نیست. اما نمایی ازشان هست.
شکل و شمایلی هست، اعتمادی که در این میان خدشهدار میشود.
سکوتهایی که میشکند. فریادهایی که در س*ی*نه حبس میشوند. ترسهایی که اجباراً به سویشان گام برمیداری.
اجباری پر از گله شکایت و اندکی رضایت.
جزیرهای مرموز پر از رمز و راز. گام نهادن در دنیای که انسانی نیست.
کد:
نام رمان: غوغای سرنوشت (مُسَکِن)
نویسنده: عسل کورکور
ژانر: عاشقانه، علمی_تخیلی
ناظر: Sony86m
خلاصه:
ماهان رستاد، یه تاجر بزرگ و فوقالعاده خشن و مغروره و البته غیرتی.
قلبش طی اتفاقاتی که توی بچگیش افتاده سنگ شده و حالا با دیدن یه دختر بچه که در یک رشته ورزشی برای کشورش افتخار کسب کرده وا میده و عاشق میشه، اما؛ همه چیز اون طور که ماهان میخواد پیش نمیره و...
و طی اتفاقی ناگهانی اون و چند نفر دیگه در یک جزیره حبس می شوند.
جزیرهای پر از دلهره، ترس، حسِ عجيبِ هیجان همراه ترسی پایان ناپذیر.
ترسی که در خواب هم گریبان گیر است!
زندگی در جایی که انسان نیست. اما نمایی ازشان هست.
شکل و شمایلی هست، اعتمادی که در این میان خدشهدار میشود.
سکوتهایی که میشکند. فریادهایی که در س*ی*نه حبس میشوند. ترسهایی که اجباراً به سویشان گام برمیداری.
اجباری پر از گله شکایت و اندکی رضایت.
جزیرهای مرموز پر از رمز و راز. گام نهادن در دنیای که انسانی نیست.
#عسل_کورکور
#انجمن_تک_رمان