ادبیات هر فرهنگ، بازتابی از ارزش ها و دغدغه های مشترک مردم آن است: روایتی شخصی از تجربه ی جمعی انسان بودن. شاعر، چیزی را به زبان می آورد که دیگران احساس می کنند—اغلب بدون این که از آن احساس آگاهی داشته باشند، چیزی که آرزویش را دارند، حتی اگر تا قبل از خواندن کلمات هنرمند، از آن بی خبر بوده باشند. ادبیات در سراسر جهان، سرشار از این ارزش ها و دغدغه های مشترک میان همه ی انسان ها است و «ادبیات ایران» نیز در دل آن، درخششی چشمگیر داشته است. ادبیات فارسی، به خصوص در قالب شعر، پیوندی منحصر به فرد را میان زندگی روزمره ی انسان و جهانِ معناهای والا و جاودانگی ها برقرار می کند؛ و نه فقط در دوره ای خاص یا از طریق آثار یک هنرمند، بلکه به شکلی پیوسته از زمان پیدایش خود تا هنرمندانی که اکنون در حال پیش بردن آن هستند.
در این مطلب قصد داریم به شکلی کوتاه به 10 شاعر ایرانی ب*ر*جسته ای بپردازیم که آثارشان—در کنار آثار بسیاری از هنرمندان دیگر—رشد و بالندگی «ادبیات ایران» در اعصار مختلف را ممکن ساخته و باعث شده شعر فارسی به جایگاهی ویژه در سراسر جهان دست یابد. نبوغ و درخشش این شاعران در بیان جنبه های اساسی زندگی انسان و به تصویر کشیدن قدرت دگرگون کننده ی عشق، در طول زمان طنین انداز بوده و مخاطبین را نسبت به یافتن هدف و معنای زندگی کنجکاو کرده است.
در این مطلب قصد داریم به شکلی کوتاه به 10 شاعر ایرانی ب*ر*جسته ای بپردازیم که آثارشان—در کنار آثار بسیاری از هنرمندان دیگر—رشد و بالندگی «ادبیات ایران» در اعصار مختلف را ممکن ساخته و باعث شده شعر فارسی به جایگاهی ویژه در سراسر جهان دست یابد. نبوغ و درخشش این شاعران در بیان جنبه های اساسی زندگی انسان و به تصویر کشیدن قدرت دگرگون کننده ی عشق، در طول زمان طنین انداز بوده و مخاطبین را نسبت به یافتن هدف و معنای زندگی کنجکاو کرده است.