معماری امروزی
از دهه ۱۹۸۰، سیستم ساختاری، خدمات، انرژی و تکنولوژیهای ساختوساز پیچیدهتر شدند. رشته معماری به گرایش های مختلف تقسیم شد که برای هر نوع پروژهای، تخصصی را در بر دارد و بین معمار طراح و معمار پروژه، تمایز قائل می شود. پروسههای مقدماتی برای طراحی هر ساختمان بزرگ، به تدریج پیچیدهتر شدند؛ این مراحل شامل مطالعه اولیه مواد از نظر دوام، استقامت، کیفیت، قیمت و تطابق با قوانین محلی است. معماری مدرنیسم و پستمدرنیسم مورد انتقاد بعضی از معمارهای حرفهای قرار گرفتند؛ آنها معتقدند که یک معماری موفق، امری شخصی، فلسفی یا از نظر زیبایی مطابق با سلیقه فردی نیست؛ معماری باید نیازهای روزمره مردم را در نظر بگیرد و با استفاده از فناوری، محیطهایی مناسب برای زندگی خلق کند و پروسه طراحی باید از طریق مطالعه علوم رفتاری، زیستمحیطی و اجتماعی، آگاهانه صورت بگیرد.
پایداری زیستمحیطی، به یک خط فکری تبدیل شد و تأثیری ژرف بر روی حرفه معماری گذاشت. بیشتر توسعهدهندگان، یعنی حامیان مالی پروژهها نیز به این سو کشیده شدند. دنیای معماری به استفاده از انرژی خورشیدی، بامهای سبز، مصالح زیست فروپاش و الگوی مصرف انرژی ساختمان توجه نشان داد. پای این پیشرفت بزرگ به دانشکدههای معماری نیز باز شد تا بیش از پیش روی محیط زیست تمرکز کنند. Frank Lloyd Wright و Buckminster Fuller در دهه ۱۹۶۰ و در دهه ۱۹۷۰ معمارانی چون Ian McHarg و Sim Van der Ryn در آمریکا و Brenda و Robert Vale در انگلیس و نیوزیلند، پرچمداران این راه بودند. سرعت رشد تعداد ساختمانهای سبز متکی بر طرحهای پایدار بینظیر بود. انجمن ساختمانهای سبز آمریکا (LEED)، با توجه به استانداردهای مختلف، این طرح ها را رتبه بندی می کند
بهطور همزمان، جنبشهای اخیر New Urbanism و New Classical Architecture، منجر به رواج شیوه ساختوساز پایدار شد. این شیوه موجب ارتقا و بهبود رشد هوشمندانه، سنت معماری و طراحی کلاسیک شده است که با مدرنیسم و معماری یکنواخت کلی مخالفت میکند و حامی گسترش مناطق مسکونی دورافتاده و حاشیه شهر میباشد..
از دهه ۱۹۸۰، سیستم ساختاری، خدمات، انرژی و تکنولوژیهای ساختوساز پیچیدهتر شدند. رشته معماری به گرایش های مختلف تقسیم شد که برای هر نوع پروژهای، تخصصی را در بر دارد و بین معمار طراح و معمار پروژه، تمایز قائل می شود. پروسههای مقدماتی برای طراحی هر ساختمان بزرگ، به تدریج پیچیدهتر شدند؛ این مراحل شامل مطالعه اولیه مواد از نظر دوام، استقامت، کیفیت، قیمت و تطابق با قوانین محلی است. معماری مدرنیسم و پستمدرنیسم مورد انتقاد بعضی از معمارهای حرفهای قرار گرفتند؛ آنها معتقدند که یک معماری موفق، امری شخصی، فلسفی یا از نظر زیبایی مطابق با سلیقه فردی نیست؛ معماری باید نیازهای روزمره مردم را در نظر بگیرد و با استفاده از فناوری، محیطهایی مناسب برای زندگی خلق کند و پروسه طراحی باید از طریق مطالعه علوم رفتاری، زیستمحیطی و اجتماعی، آگاهانه صورت بگیرد.
پایداری زیستمحیطی، به یک خط فکری تبدیل شد و تأثیری ژرف بر روی حرفه معماری گذاشت. بیشتر توسعهدهندگان، یعنی حامیان مالی پروژهها نیز به این سو کشیده شدند. دنیای معماری به استفاده از انرژی خورشیدی، بامهای سبز، مصالح زیست فروپاش و الگوی مصرف انرژی ساختمان توجه نشان داد. پای این پیشرفت بزرگ به دانشکدههای معماری نیز باز شد تا بیش از پیش روی محیط زیست تمرکز کنند. Frank Lloyd Wright و Buckminster Fuller در دهه ۱۹۶۰ و در دهه ۱۹۷۰ معمارانی چون Ian McHarg و Sim Van der Ryn در آمریکا و Brenda و Robert Vale در انگلیس و نیوزیلند، پرچمداران این راه بودند. سرعت رشد تعداد ساختمانهای سبز متکی بر طرحهای پایدار بینظیر بود. انجمن ساختمانهای سبز آمریکا (LEED)، با توجه به استانداردهای مختلف، این طرح ها را رتبه بندی می کند
بهطور همزمان، جنبشهای اخیر New Urbanism و New Classical Architecture، منجر به رواج شیوه ساختوساز پایدار شد. این شیوه موجب ارتقا و بهبود رشد هوشمندانه، سنت معماری و طراحی کلاسیک شده است که با مدرنیسم و معماری یکنواخت کلی مخالفت میکند و حامی گسترش مناطق مسکونی دورافتاده و حاشیه شهر میباشد..