نقد ادبیات فریاد لیلی | حدیثه شهبازی

[Richette]

« بسم تعالی »

[ نقد به معنای کور کردن ذوق نیست!
بلکه به معنای پیشرفت خواهد بود. ]

نویسنده عزیز، این نقد صرفا جهت بهبود قلم شما انجام شده است.

خواهشمندیم پس از خواندن نقد، حتما اشکالات خود را رفع کنید، در غیر این صورت، دیگر درخواست نقد شما پذیرفته نخواهد شد!

***

عنوان: فریاد لیلی
نویسنده: حدیثه شهبازی
ژانر: تراژدی

مقدمه:
« دیگر، نه اصراری به زندگی دارم و نه اصراری به مرگ!
یعنی من مرده‌ام! اما اگر قرار باشد زیاد غمگین شوی،
بلند می‌شوم، با هم صبحانه می‌خوریم و گپ می‌زنیم
بعد هم می‌روم سری به خاک دوستانم بزنم و برگردم
اگر هم حوصله‌ام نشد، شاید همان دور و برها خودم را چال کنم؛
چرا که دیگر نه اصراری به زندگی دارم، نه اصراری به مرگ! »

برگزیده - فریاد لیلی | حدیثه شهبازی کاربر انجمن تک رمان

« بسم تعالی » دلنوشته: فریاد لیلی نویسنده: حدیثه شهبازی ژانر: تراژدی مقدمه: « دیگر، نه اصراری به زندگی دارم و نه اصراری به مرگ! یعنی من مرده‌ام! اما اگر قرار باشد زیاد غمگین شوی، بلند می‌شوم، با هم صبحانه می‌خوریم و گپ می‌زنیم بعد هم می‌روم سری به خاک دوستانم بزنم و برگردم اگر هم حوصله‌ام...

forums.taakroman.ir

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[ساناز_هموطن]

نقد دل‌نوشته: فریاد لیلی
نویسنده: حدیثه شهبازی
ژانر: تراژدی
منتقد ادبی: #ساناز_هموطن

عنوان رمان:
عنوان از دو بخش مجزا تشکیل شده و اندازه‌ی آن استاندارد است.
نخستین فاکتور جلب نظر خواننده عنوان است؛ عنوان باید از نظر ادبی، فاخر و قوی باشد. عنوان انتخابی توسط دلنویس «فریاد لیلی» بود که از نظر جذب مخاطب کشش لازم را ندارد.
هر دو‌ واژه‌ی عنوان، واژه‌هایی کلیشه‌ای هستند و با توجه به ژانر تراژدی تنها یک واژه‌ی فریاد تا حدودی با ژانر هم‌خوانی دارد. زیاد حس و حال غم و تراژدی در خواننده ایجاد نمی‌کند.
عنوان رمان با متن مقدمه هم‌خوانی ندارد. میشد با توجه به بردن نام لیلی و یا حس فریاد کشیدن از درد در مقدمه از این مضمون نیز استفاده کرد.
اثری از هم خوانی عنوان جز آخرین پارت دلنوشته در سایر پارت ها دیده نمی‌شود.
با توجه به کلیشه‌ای بودن نام دلنوشته ‌و هم‌خوانی کم با سایر دلنوشته‌ها بهتر است نویسنده در نام دلنوشته خود تجدید نظر بفرمایید.

ژانر:
ژانر اثر استاندارد بود و دربردارنده ی مفهوم کلی اثر میشد. اثر دارای یک ژانر تراژدی بود که همان نیز ژانر قالب اثر بود و کل آن را شامل میشد.

خلاصه:
خلاصه یا همان مقدمه‌ی اثر تقریباً از اندازه‌ای استاندارد برخوردار بود. مقدمه باید بین ۵ تا ۸ خط باشد. می‌شود با کم‌ کردن یک خط به حد استاندارد رساند.
خلاصه به خوبی چکیده‌ای از اثر را به خواننده می‌دهد.
از لحاظ سبک و لحن ادبی نیز با محتوا مرتبط و یکسان بود. نثری منسجم دارد و‌ در عین سادگی برای خواننده جذاب است.
مقدمه با ژانر مرتبط بود.
اثری از عنوان در مقدمه دیده نمی‌شود.

ساختمان:
لحن و سبک نوشته در تمامی اثر یکسان و تقریباً هم وزن بود. لحن پارت‌ها نیز تقریباً مشابه بود و برخی جاها فراز و فرودهای بجایی در اثر دیده میشد.
در ساختمان دلنوشته برای زیباتر شدن اثر، جابه‌جایی ارکان اصلاً دیده نشد و یکنواختی انشاگونه‌ای دارد

آرایه‌های ادبی:
در دلنوشته شاهد ارایه‌های ادبی هر چند کم اما به جایی هستیم. از ارایه تشبیه تشخیص اغراق بیشتر استفاده شده است.
همچنین دلنویس از آرایه تضاد در نوشته‌ای به خوبی استفاده نموده که قابل تحسین است و اوج و فراز دلنوشته اوست.
(اخبار این روزها بدین شرح است که زمستان جان داد و ختمِ او را تحویل کردند اما هنوز در سکوتِ گوش‌خراش خیابان، پیرزنی جوان، قدم‌زنان ایستاده و زندگی برایش درست مانند خرده شیشه‌ای که زیر پو*ست دستش جا مانده، در جریان اما دردناک است)

نگارش:
نویسنده از سطح قلم بالایی برخوردار است و لحن ادبی دلنوشته را به خوبی تا پایان حفظ نموده.
از علامت‌های نگارشی به اندازه و‌ به جا استفاده نموده هر چند ویرگول در مواردی قبل و‌ بعد حروف ربط دیده می‌شود.
تنوین‌ها و حمزه‌ها رعایت نشده بودند.
هر چند در مواردی کم در نیم‌فاصله‌ها هم ایراداتی دیده میشد.
مثال:
رو به روروبه‌رو
« انگار که سنگِ گور خود هستم. هیچ روزنه‌ای برای عشق یا نفرت، به طور خاص یا کلی وجود ندارد‌. » واژه در آغاز و‌ پایان نباید از گیومه فاصله بگیرد.
آنچهآن‌چه
آن قدر آن‌قدر
لا به لایلابه‌لای
رو به رویم روبه‌رویم
سطح قلم نویسنده خوب رو به بالا ارزیابی شد.

سخن پایانی منتقد:
از خواندن دلنوشته‌ی زیبایتان خیلی ل*ذت بردم.
این دلنوشته به خوبی در تراژدی و غم دلنویس، حس همزاد پنداری را بیدار می‌کند.
حتماً از عنوان جذاب‌‌تری برای چنین اثر خوبی بهره ببرید.
پیشنهاد منتقد:
واژه خیابان و قدم‌زدن در این دلنوشته بیشتر به چشم می‌آید پیشنهاد می‌کنم نامی در این مضنون جایگزین بفرمایید.
پیشنهاد: «گریه نمی‌کنم، قدم می‌زنم»

در نهایت با عرض خداقوتی به دلنویس عزیز، امیدوارم موفقیت‌های زیبایشان را شاهد باشیم.
ساناز_ هموطن

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Richette]

نقد دل‌نوشته: فریاد لیلی
نویسنده: حدیثه شهبازی
ژانر: تراژدی
منتقد ادبی: #ساناز_هموطن

عنوان رمان:
عنوان از دو بخش مجزا تشکیل شده و اندازه‌ی آن استاندارد است.
نخستین فاکتور جلب نظر خواننده عنوان است؛ عنوان باید از نظر ادبی، فاخر و قوی باشد. عنوان انتخابی توسط دلنویس «فریاد لیلی» بود که از نظر جذب مخاطب کشش لازم را ندارد.
هر دو‌ واژه‌ی عنوان، واژه‌هایی کلیشه‌ای هستند و با توجه به ژانر تراژدی تنها یک واژه‌ی فریاد تا حدودی با ژانر هم‌خوانی دارد. زیاد حس و حال غم و تراژدی در خواننده ایجاد نمی‌کند.
عنوان رمان با متن مقدمه هم‌خوانی ندارد. میشد با توجه به بردن نام لیلی و یا حس فریاد کشیدن از درد در مقدمه از این مضمون نیز استفاده کرد.
اثری از هم خوانی عنوان جز آخرین پارت دلنوشته در سایر پارت ها دیده نمی‌شود.
با توجه به کلیشه‌ای بودن نام دلنوشته ‌و هم‌خوانی کم با سایر دلنوشته‌ها بهتر است نویسنده در نام دلنوشته خود تجدید نظر بفرمایید.

ژانر:
ژانر اثر استاندارد بود و دربردارنده ی مفهوم کلی اثر میشد. اثر دارای یک ژانر تراژدی بود که همان نیز ژانر قالب اثر بود و کل آن را شامل میشد.

خلاصه:
خلاصه یا همان مقدمه‌ی اثر تقریباً از اندازه‌ای استاندارد برخوردار بود. مقدمه باید بین ۵ تا ۸ خط باشد. می‌شود با کم‌ کردن یک خط به حد استاندارد رساند.
خلاصه به خوبی چکیده‌ای از اثر را به خواننده می‌دهد.
از لحاظ سبک و لحن ادبی نیز با محتوا مرتبط و یکسان بود. نثری منسجم دارد و‌ در عین سادگی برای خواننده جذاب است.
مقدمه با ژانر مرتبط بود.
اثری از عنوان در مقدمه دیده نمی‌شود.

ساختمان:
لحن و سبک نوشته در تمامی اثر یکسان و تقریباً هم وزن بود. لحن پارت‌ها نیز تقریباً مشابه بود و برخی جاها فراز و فرودهای بجایی در اثر دیده میشد.
در ساختمان دلنوشته برای زیباتر شدن اثر، جابه‌جایی ارکان اصلاً دیده نشد و یکنواختی انشاگونه‌ای دارد

آرایه‌های ادبی:
در دلنوشته شاهد ارایه‌های ادبی هر چند کم اما به جایی هستیم. از ارایه تشبیه تشخیص اغراق بیشتر استفاده شده است.
همچنین دلنویس از آرایه تضاد در نوشته‌ای به خوبی استفاده نموده که قابل تحسین است و اوج و فراز دلنوشته اوست.
(اخبار این روزها بدین شرح است که زمستان جان داد و ختمِ او را تحویل کردند اما هنوز در سکوتِ گوش‌خراش خیابان، پیرزنی جوان، قدم‌زنان ایستاده و زندگی برایش درست مانند خرده شیشه‌ای که زیر پو*ست دستش جا مانده، در جریان اما دردناک است)

نگارش:
نویسنده از سطح قلم بالایی برخوردار است و لحن ادبی دلنوشته را به خوبی تا پایان حفظ نموده.
از علامت‌های نگارشی به اندازه و‌ به جا استفاده نموده هر چند ویرگول در مواردی قبل و‌ بعد حروف ربط دیده می‌شود.
تنوین‌ها و حمزه‌ها رعایت نشده بودند.
هر چند در مواردی کم در نیم‌فاصله‌ها هم ایراداتی دیده میشد.
مثال:
رو به روروبه‌رو
« انگار که سنگِ گور خود هستم. هیچ روزنه‌ای برای عشق یا نفرت، به طور خاص یا کلی وجود ندارد‌. » واژه در آغاز و‌ پایان نباید از گیومه فاصله بگیرد.
آنچهآن‌چه
آن قدر آن‌قدر
لا به لایلابه‌لای
رو به رویم روبه‌رویم
سطح قلم نویسنده خوب رو به بالا ارزیابی شد.

سخن پایانی منتقد:
از خواندن دلنوشته‌ی زیبایتان خیلی ل*ذت بردم.
این دلنوشته به خوبی در تراژدی و غم دلنویس، حس همزاد پنداری را بیدار می‌کند.
حتماً از عنوان جذاب‌‌تری برای چنین اثر خوبی بهره ببرید.
پیشنهاد منتقد:
واژه خیابان و قدم‌زدن در این دلنوشته بیشتر به چشم می‌آید پیشنهاد می‌کنم نامی در این مضنون جایگزین بفرمایید.
پیشنهاد: «گریه نمی‌کنم، قدم می‌زنم»

در نهایت با عرض خداقوتی به دلنویس عزیز، امیدوارم موفقیت‌های زیبایشان را شاهد باشیم.
ساناز_ هموطن

ممنونم از نقد سازنده‌‌ی شما
سعی می‌کنم مواردی رو که در نقد اشاره شده، سریع‌تر اجرا کنم

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان