کامل شده بینوایان | نویسنده احمد آذربخش کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع ahmad .azr
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 20
  • بازدیدها 729
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

ahmad .azr

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-04
نوشته‌ها
214
لایک‌ها
892
امتیازها
63
کیف پول من
22,539
Points
331
خانم کارمند بهزیستی در حالی که اشک‌هایش را پاک می‌کرد، به همکار دیگرش گفت:
- این پروندشونه، ظاهرا بچه‌هاش این‌جا یک‌سری مدارک داشتن، ببین پسر ناشنوا بیش فعال اوتیسم و دختر هم اوتیسم شدید، چطور ما پرونده این بنده خداها را یک‌بار پیگیری نکردیم و سال‌ها بایگانی شده و نوشته شده در حال بررسی، چطور به این‌ها توجه نکردیم. تو روزنامه نوشته شده بود که اهل این‌جا نبودند، از اهالی یکی از شهرستان‌های جنوبی بوده که یک‌هو ورشکسته و بدهکار میشه و برای دکتری بچه‌هاش به این‌جا میاد.
همکارش گفت:
- عجیبه چرا ما از تو روزنامه باید این چیزها رو بفهمیم.
خانم کارمند گفت:
- حتی نوشته که با هماهنگی بیمارستان، اداره پلیس و با کسب اجازه از مرکز فقهی و حقوقی شهر، تصمیم گرفتند که اعضای بدنی سالم چهارنفر را به بیماران نیازمند اهدا کنند تا حداقل ثواب و دعای خیری برای روح زخم دیده آن‌ها باشد.
همکارش با بغض و اندوه گفت:
- بی‌چاره‌ها یعنی کس و کاری هم
نداشتند؟ حتی خدا رو.


پایان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا