شب بود، اعضای خانواده همه در سالن نشسته بودند. تلویزیون روشن بود و اخبار پخش میکرد، زن گوش میداد، مرد فقط نگاه میکرد و در فکر بود.دختر گوشهای نشسته بود و مراقب اوضاع بود و با وسواس خاصی به همه نگاه میکرد و پسر دراز کشیده بود به زمین و سرش را تکان میداد.
گزارشی درباره بیماری اوتیسم پخش شده بود که این اختلال نادر و یک بیماری غیر قابل درمان؛ ولی قابل کنترل است که در هیج جای دنیا علل مشخصی یا درمان خاصی ندارد و فقط در دوره بارداری قابل تشخیص است. دلیل زیادی که کارشناسان هر کدام مطرح کردهاند یکی ازدیاد ویتامینهای ب*دن مادر و تبدیل به عارضه، یکی قرار گرفتن در معرض مواد شیمیایی و دیگری دلایل ارثی و ژنتیکی؛که یکهو پسر بلند شد، مثل کسی که طلسم شده باشد، نگاهش را به اطراف چرخاند. خندههای بلندی کرد، انگار اعمال شیطانی به او الهام شده بود. آینه روی دیوار را برداشت و به زمین کوبید و تکهتکه شد. هیکل چاق و گندهاش را تکانی داد و سیم سه راهه را از برق کشید و تلویزیون خاموش شد. بعد خندهای کرد و به گوشهای فرار کرد و زن و مرد هر کدام فحشی نصیبش کردند.
گزارشی درباره بیماری اوتیسم پخش شده بود که این اختلال نادر و یک بیماری غیر قابل درمان؛ ولی قابل کنترل است که در هیج جای دنیا علل مشخصی یا درمان خاصی ندارد و فقط در دوره بارداری قابل تشخیص است. دلیل زیادی که کارشناسان هر کدام مطرح کردهاند یکی ازدیاد ویتامینهای ب*دن مادر و تبدیل به عارضه، یکی قرار گرفتن در معرض مواد شیمیایی و دیگری دلایل ارثی و ژنتیکی؛که یکهو پسر بلند شد، مثل کسی که طلسم شده باشد، نگاهش را به اطراف چرخاند. خندههای بلندی کرد، انگار اعمال شیطانی به او الهام شده بود. آینه روی دیوار را برداشت و به زمین کوبید و تکهتکه شد. هیکل چاق و گندهاش را تکانی داد و سیم سه راهه را از برق کشید و تلویزیون خاموش شد. بعد خندهای کرد و به گوشهای فرار کرد و زن و مرد هر کدام فحشی نصیبش کردند.
آخرین ویرایش توسط مدیر: