معرفی کتاب کتاب امشب از سیمین شیردل

ساعت تک رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,547
لایک‌ها
18,503
امتیازها
143
کیف پول من
94,631
Points
10,605
دختری جوان و سرزنده که هیچ در قیدوبند عشق‌وعاشقی نیست، ناگهان دل به مرد جذاب و مرموزی می‌بندد که در گذشته‌اش اسراری دارد. کتاب امشب نوشته‌ی سیمین شیردل از زبان دختری در دهه‌ی چهارم زندگی‌اش روایت می‌شود که ماجرای دورانی را تعریف می‌کند که زندگی‌اش را دگرگون کرد.

درباره‌ی کتاب امشب:
بیتا دختری شاداب و زیبا از نسل مهاجران روس است. از خانواده‌ای مرفه می‌آید و خانه‌شان در شمال شهر است. دو برادر دارد که یکی‌شان در آلمان زندگی می‌کند. ر*اب*طه‌اش با پدرش خوب است و مادرش را هم دوست دارد، مادری که معلم است و گاهی به او سختگیری می‌کند. در دانشگاه تربیت بدنی خوانده و مربی بدنسازی است. در شرکت هواپیمایی هم کار می‌کند. خواستگارهای زیادی دارد اما در فکر ازدواج نیست. دوستی دارد که دختری خاص و بسیار جسور است. در کتاب امشب قرار است از ماجرای زندگی بیتا در بیست‌وپنج‌سالگی‌اش خبردار شویم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,547
لایک‌ها
18,503
امتیازها
143
کیف پول من
94,631
Points
10,605
بیتای سی‌وپنج‌ساله در ابتدای رمان امشب از ما قول می‌گیرد که به حرف‌هایش گوش کنیم و با او به هرجا که می‌بردمان برویم. او قرار است در این کتاب سفره‌ی دلش را بگشاید و از خاطراتش به ما بگوید، خاطراتش از آشنایی‌اش با مردی جذاب و عشقی که سرانجام چندان روشنی ندارد.

سیمین شیردل داستان را این‌طور پیش می‌برد. مردی جوان همراه با مادرش به همسایگی بیتا می‌آیند و در خانه‌ای ساکن می‌شوند که نخل بزرگ و کهنسالی در آن است، درختی که برای بیتا نماد همه‌چیز است، نماد تنهایی، سکوت، روشنی، استقامت، جاودانگی و... این پسر توجه بیتا را به خودش جلب می‌کند؛ جوان و جذاب است، قد بلند و چهارشانه و از همه مهم‌تر، افسر باهوش و مشهور اداره‌ی آگاهی است. بیتا که این پسر را همانند مرد رؤیاهایش می‌بیند به‌سرعت دل به او می‌بندد.

کتاب امشب... ماجرای این آشنایی و اتفاقاتی است که در ادامه پیش می‌آید. این آشنایی به ازدواج ختم می‌شود، اما سروان پویا معین آنچه می‌نماید نیست؛ او در گذشته‌اش اسراری دارد که فاش شدنش برای بیتا گران تمام می‌شود.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,547
لایک‌ها
18,503
امتیازها
143
کیف پول من
94,631
Points
10,605
رمان امشب... با زبانی ساده و خودمانی ماجرای زندگی دختر جوانی را روایت می‌کند که مشابه او را بارها در زندگی‌مان دیده‌ایم و شاید گاهی خودمان نیز به این شیوه رفتار کرده‌ایم، دختری که در فانتزی‌هایی که برای خودش ساخته زندگی می‌کند و از تفاوت زندگی در فیلم‌ها با زندگی در واقعیت چندان آگاه نیست، تا زمانی که زندگی او را وادار می‌کند تا چشمانش را به حقیقت باز کند.

کتاب امشب برای چه کسانی مناسب است؟
اگر دوست دارید رمانی عاشقانه و خوش‌خوان بخوانید که رنگی از ماجراجویی نیز به خود دارد، این کتاب را از دست ندهید.

با سیمین شیردل بیشتر آشنا شویم:
نویسنده‌ی کتاب حاضر متولد سال 1343 است. او نویسندگی را از سال 1379 و به‌دلیل علاقه‌ی شدیدش به مطالعه آغاز کرده است. سیمین شیردل، که ازجمله نویسندگان رمان‌های عامه‌پسند به شمار می‌رود، چندین کتاب منتشر کرده که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به «آرام»، «تنها من»، «تلافی» و... اشاره کرد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,547
لایک‌ها
18,503
امتیازها
143
کیف پول من
94,631
Points
10,605
در بخشی از کتاب امشب می‌خوانیم:
فقط با کتى این‌قدر صمیمى بودم، چون رگ خواب همدیگر رو مى‌دانستیم. بقیه بچه‌ها براى گذراندن یک یا دو ساعت خوب بودند، اما بعد حوصله‌مون‌ رو سر مى‌بردند. آخه اون‌ها راه مى‌افتادن تو خیابون تا توجه چند نفر رو جلب کنن، اما ما تو خیابون‌ها دنبال چیزهایى بودیم که همه آن‌ها را نمى‌دیدند و یا اگر مى‌دیدند توجه نمى‌کردند. مثل رفتن به کوچه‌هاى بهارستان و یا رفتن به خانقاه، وقت غروب پرسه زدن تو کوچه‌هاى پامنار و دیدن خونه‌هاى متروکه که کتى اعتقاد داشت و مطمئن بود خانه اجنه‌هاست. من دل و جرئت کتى رو نداشتم، اما براى اینکه کم نیارم دنبالش مى‌رفتم. بعضى شب‌ها با دیدن آن خونه‌ها کابوس سراغم مى‌اومد، اما به روى خودم نمى‌آوردم.

خاطرات زیادى از دوران دانشجویى دارم. راستش اگه دوستى مثل کتى داشته باشى دنیا رو جور دیگه‌اى مى‌تونى ببینى. در سکوت کوچه‌هاى پررمز و راز زمزمه همیشگى‌اش شعرهاى سهراب بود. هرکجا هستم، باشم... آسمان مال من است... چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید... و مى‌گفت اگه این شعر رو حس کنى مى‌بینى زندگى غیر از این مى‌تونه باشه که ما تا حالا لمسش کردیم. این شعر هم گذشته‌ رو طور دیگه‌اى به ما نشون مى‌ده و هم آینده‌ رو.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,547
لایک‌ها
18,503
امتیازها
143
کیف پول من
94,631
Points
10,605
فکر کنم منظور کتى به طرز زندگى اشتباه‌مون بود، البته هم منظور کتى و هم شاعر محترمش. خوب، شعر هم مثل بقیه مواردى که تو زندگى پیش مى‌اومد از یاد مى‌رفت و فراموش مى‌شد.

یکى دیگه از اعتقاداتش نسبت به مردم طرز نگاه ما به یکدیگر بود. مى‌گفت طورى باید نگاه کنى تا بتونى اون‌طرف هر چیز رو ببینى. مثلاً وقتى به خونه‌اى خیره مى‌شى باید حیاط خلوتش رو هم ببینى. آدما مثل خونه‌ها حیاط خلوتى دارن که باید دید و به درونش رخنه کرد. باید حیاط‌ رو دید نه نماى ظاهری‌شون‌ رو.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا