در بخشی از کتاب پیام گمگشته میخوانیم
فقط یک موضوع را در استرالیا دوست نداشتم. میدیدم که برخی از شهروندان این سرزمین، بومیان تیرهپوستی که «ابوریجینی» 33 خوانده میشوند، هنوز مورد تبعیض قرار دارند. رفتاری که با آنها میشد، بسیار شبیه به رفتاری بود که ما با بومیان کشورمان داشتیم. مناطقی که برای زندگی کردن در اختیار آنها گذاشته شده، به شنزارهای بیمصرف داخلی، صخرهها و خارزارهای شمالی محدود شده است. زمینهایی که کمی مناسبتر هستند و هنوز به آنها تعلق دارند، به عنوان پارک ملی اعلام شدهاند و در نتیجه، همزمان در اختیار جهانگردان هم قرار دارند.
هیچ ابوریجینی را در کارهای اجتماعی یا در حال راه رفتن همراه با کودکان دبستانی در کنار خیابان ندیدم. با آن که به کلیساهای فرقههای گوناگون سر زدم، اما هیچ فرد بومی را در مراسم دعای یکشنبهها ندیدم. در بقالیها، ادارﮤ پست و حتی فروشگاههای بزرگ، ندیدم که یکی از آنها مشغول به کار باشد. به ادارههای دولتی رفتم و هیچ کارمند ابوریجینی نیافتم. در پمپ بنزین یا رستورانها هم به آنها کاری ندادهاند. به نظر میرسد که تعدادشان اندک باشد، اما در مراکز جهانگردی شهر حضور داشتند.
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان