در بخشی از کتاب نیمهی فراری میخوانیم:
دوقلوهای وین در 14 آگوست 1954 ناپدید شدند، درست بعد از مراسم ر*ق*ص روز مؤسس. بعدها همه متوجه شدند از قبل هم نقشهی این کار را داشتند.
استِلا که باهوشتر بود، حتماً پیشبینی کرده بود که شهر در آن موقع شلوغ است. اول، در کنار باربیکیوی بزرگ شهر م*ست آفتاب شدند که در آن جا ویلی لی قصاب بوی کباب کردن چند تکه دنده و گوشت س*ی*نه و سوسیس را درآورده بود. بعد هم شهردار فونتنوت و پدر کاناوو هنگام شکرگزاری برای غذا سخنرانی کردند، بچهها بیقرار بودند و وقتی والدینشان در حال دعا خواندن بودند، تکههایی از مرغهای سوخاری را از بشقاب آنها برمیداشتند. عصر طولانی جشن با نواختن موسیقی طی شد و شب با ر*ق*ص در سالن ورزشی مدرسه گذشت، جایی که بزرگترها بعد از آن همه نو*شی*دنی پانچ از ترینیتیتیری گیج و منگ به خانه برمیگشتند. آن چند ساعت را در سالن به جوانیهایشان برگشته بودند.
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان