با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترینها را تجربه کنید.☆
در خندهی شیرینت صد راز مگو داری،
در موی طلاییات صد شعر نکو داری!
با عشق تو ای جانم، من پر شدم از رویا،
دلزندهترین شعرم، تا خنده به رو داری...
من عاشقم و شیدا، مستم بهخدا از تو...
احساس به من یک کم... آری تو بگو داری...
محبوبهی زیبا رو، ای غنچهی کمیابم،
از ج*ن*س خدایی تو، صد خوبی از او داری!
من کشف کنم آخر، آن راز قشنگت را،
در خندهی شیرینت صد راز مگو داری
کد:
در خندهی شیرینت صد راز مگو داری
در موی طلاییات صد شعر نکو داری...
با عشق تو ای جانم، من پر شدم از رویا،
دلزندهترین شعرم، تا خنده به رو داری!
من عاشقم و شیدا، مستم بهخدا از تو،
احساس به من یک کم... آری تو بگو داری!
محبوبهی زیبا رو، ای غنچهی کمیابم،
از ج*ن*س خدایی تو، صد خوبی از او داری!
من کشف کنم آخر، آن راز قشنگت را،
در خندهی شیرینت صد راز مگو داری!
بیا و به قلبم، به این من، کمی مبتلا شو
ببوسم، ببوسم، کمی بیحیا شو...
بگو میپرونه تنم خواب رو از سر،
بگو عاشقی! خیره تو این چشا شو!
به انگشت تو من چه محتاجم امشب،
نوازش بکن من رو، یکم رها شو!
به موهام بزن عطر عشق و غزل رو
کنارم بمون و برا من خدا شو...
نگفتم چقد عشق تو خوب و خاصه...
برا من، تو مجنونِ تو قصهها شو...
کد:
بیا و به قلبم، به این من، کمی مبتلا شو
ببوسم، ببوسم، کمی بیحیا شو...
بگو میپرونه تنم خواب رو از سر،
بگو عاشقی! خیره تو این چشا شو!
به انگشت تو من چه محتاجم امشب،
نوازش بکن من رو، یکم رها شو!
به موهام بزن عطر عشق و غزل رو
کنارم بمون و برا من خدا شو...
نگفتم چقد عشق تو خوب و خاصه...
برا من، تو مجنونِ تو قصهها شو...
تو منتظرتر از منی، و میزنی مرا صدا،
حجاب می رود کنار و کشف میکنم تو را...
تو تازهای چونان بهار و نرم مثل برگِ گل
عجب چه عطر دلبری، کجا تو میبری مرا؟
تو اعتماد میکنی، به حس خوبِ عشق من
چگونه عاشقم شدی؟ به من بگو چطور؟ چرا؟
تو نور میدهی به من و نور میدهم به تو!
تو از منی بهارِ من، نمیشوی ز من جدا
بمان در این دیار شعر، بمان برقص با غزل،
درون هر ترانهام، در این غزل بیا بیا...
ببوس قلب خسته را، تو مرهمی برای من
همیشه با وجودِ من، دل تو بوده آشنا!
کد:
تو منتظرتر از منی، و میزنی مرا صدا،
حجاب می رود کنار و کشف میکنم تو را...
تو تازهای چونان بهار و نرم مثل برگِ گل
عجب چه عطر دلبری، کجا تو میبری مرا؟
تو اعتماد میکنی، به حس خوبِ عشق من
چگونه عاشقم شدی؟ به من بگو چطور؟ چرا؟
تو نور میدهی به من و نور میدهم به تو!
تو از منی بهارِ من، نمیشوی ز من جدا
بمان در این دیار شعر، بمان برقص با غزل،
درون هر ترانهام، در این غزل بیا بیا...
ببوس قلب خسته را، تو مرهمی برای من
همیشه با وجودِ من، دل تو بوده آشنا!
من ظاهراً دور از توام، مشتاقِ دیدارم ولی
میخندد این ل*ب، از درون بدجور میبارم ولی!
لبخند بر من میزنی قلبم بهاری میشود،
ناشی در عشق و عاشقیام، دوستت دارم ولی!
هربار میبینم تو را من دست و پا گم میکنم،
خوددار هستم کمی، بیمارِ بیمارم ولی!
معشوقِ من شعری برایم میفِرستی عاقبت؟
خاموشم و صد حرف دارد رنگ رخسارم ولی!
بر در زدی، باز آمدی پیشم... سلام ای آشنا!
در خواب میبینم تو را؟ بیدارِ بیدارم ولی
کد:
من ظاهراً دور از توام، مشتاقِ دیدارم ولی
میخندد این ل*ب، از درون بدجور میبارم ولی!
لبخند بر من میزنی قلبم بهاری میشود،
ناشی در عشق و عاشقیام، دوستت دارم ولی!
هربار میبینم تو را من دست و پا گم میکنم،
خوددار هستم کمی، بیمارِ بیمارم ولی!
معشوقِ من شعری برایم میفِرستی عاقبت؟
خاموشم و صد حرف دارد رنگ رخسارم ولی!
در نبودش ظاهراً غمگین، ولی خوشحال بودم،
من پس از روز جدایی، صاحب صد بال بودم!
دور گردون گر دو روزی بر مراد من نرفته،
غم ندارم، من نمیگویم که بد اقبال بودم!
دام عشقش را برایم پهن میکرد و من هم،
در قبال ظلمهایش ساکت و یک لال بودم!
عاقبت روزی خدا دادش نجاتم، من رهایم،
از قفس آزادِ آزادم، رسیدهام، کال بودم!
شاعری هستم پر از امّید و عشق و زندگانی...
میرسد وقت خوشی ها... شاهدش هر سال بودم...
کد:
در نبودش ظاهراً غمگین، ولی خوشحال بودم،
من پس از روز جدایی، صاحب صد بال بودم!
دور گردون گر دو روزی بر مراد من نرفته،
غم ندارم، من نمیگویم که بد اقبال بودم!
دام عشقش را برایم پهن میکرد و من هم،
در قبال ظلمهایش ساکت و یک لال بودم!
عاقبت روزی خدا دادش نجاتم، من رهایم،
از قفس آزادِ آزادم، رسیدهام، کال بودم!
شاعری هستم پر از امّید و عشق و زندگانی،
میرسد وقت خوشیها، شاهدش هر سال بودم.
بیا همراهِ من تا اوج، پر از احساس پروازی
تو رو باید که کشفت کرد، پر از زیبایی و رازی...
به وقت ر*ق*ص و آواز عاشقانه دلبریها کن...
تو غرق ر*ق*ص میشی هی، به زیباییت چه مینازی...
اسیر دست من میشی، در آغوشم بچرخ اینبار
چه خوشر*ق*ص و هماهنگی، خودت سازی و آوازی...
بکش موهای لختت رو بهروی دست من یک کم
لطیفن، نرم و سرزنده، عجب موهای طنازی!
نگفتی دوستم داری، نگفتی عاشقم هستی،
من از چشمات می خونم: دل رو امشب تو میبازی!
کد:
بیا همراهِ من تا اوج، پر از احساس پروازی
تو رو باید که کشفت کرد، پر از زیبایی و رازی...
به وقت ر*ق*ص و آواز عاشقانه دلبریها کن...
تو غرق ر*ق*ص میشی هی، به زیباییت چه مینازی...
اسیر دست من میشی، در آغوشم بچرخ اینبار
چه خوشر*ق*ص و هماهنگی، خودت سازی و آوازی...
بکش موهای لختت رو بهروی دست من یک کم
لطیفن، نرم و سرزنده، عجب موهای طنازی!
نگفتی دوستم داری، نگفتی عاشقم هستی،
من از چشمات می خونم: دل رو امشب تو میبازی!
دور تو خیلی شلوغه، لحظهای تنها نمیشی،
شهرمون رو متر کردم، توی قم پیدا نمیشی!
چند باری اومدم خونت، ولی خونه نبودی،
دیگه واسم منتظر خوشحال و بیپروا نمیشی...
ای غریبه! توی خوابم خوب میرقصی برای من،
من که دل کندم ولی تو، بیخیال ما نمیشی!
از یه ور میگی غزل میخوای از اون ور راه نمیدی،
منعطف شو! سفت و سختی توی شعرم جا نمیشی!
خواستم تا همسرم باشی، یهو ساکت شدی تو،
این جوابش یک کلامه! آه... میشی یا نمیشی؟
کد:
دور تو خیلی شلوغه، لحظهای تنها نمیشی،
شهرمون رو متر کردم، توی قم پیدا نمیشی!
چند باری اومدم خونت، ولی خونه نبودی،
دیگه واسم منتظر خوشحال و بیپروا نمیشی...
ای غریبه! توی خوابم خوب میرقصی برای من،
من که دل کندم ولی تو، بیخیال ما نمیشی!
از یه ور میگی غزل میخوای از اون ور راه نمیدی،
منعطف شو! سفت و سختی توی شعرم جا نمیشی!
خواستم تا همسرم باشی، یهو ساکت شدی تو،
این جوابش یک کلامه! آه... میشی یا نمیشی؟
به عشق و عاشقیهایم نداری اعتقادی تو
ولی تو گوش من مونده، صدای خندههای تو...
فراموشت کنم بازم دوباره عاشقت میشم
چرا از ذهن من بیرون نمیره ماجرای تو؟
به دستای تو جون دادم، همون دستها زدن من رو
چه نامردی، امان از دستهای بیوفای تو!
تو خیلی سختگیری، سردی و بیاعتنا با من
من اما آرزو دارم، یه شب باشم خدای تو!
کد:
نگاهت خالی از حسه، نداره دل چشای تو،
دوباره حرفایِ سردت، عجیبه ادعای تو...
به عشق و عاشقیهایم نداری اعتقادی تو
ولی تو گوش من مونده، صدای خندههای تو...
فراموشت کنم بازم دوباره عاشقت میشم
چرا از ذهن من بیرون نمیره ماجرای تو؟
به دستای تو جون دادم، همون دستها زدن من رو
چه نامردی، امان از دستهای بیوفای تو!
تو خیلی سختگیری، سردی و بیاعتنا با من
من اما آرزو دارم، یه شب باشم خدای تو!
دلتنگ توام، حال دلم حال غریبیست!
این حادثهی عشق، عجب چیز عجیبیست!
حوا شدهام آمدهام سیب بچینم،
دیدم که در آن ر*ق*صِ گل اندام تو سیبیست!
صد بار دوا خوردم و بیفایده بوده،
داروی من انگار که در موی حبیبیست!
هر چند تو گفتی بروم، آمده ام باز،
در خندهی شیرین تو گویا که فریبیست!
یک بار بیا رخ بنما حضرت یارم،
بیمارم و چشمانِ شبت، همچو طبیبیست!
کد:
دلتنگ توام، حال دلم حال غریبیست!
این حادثهی عشق، عجب چیز عجیبیست!
حوا شدهام آمدهام سیب بچینم،
دیدم که در آن ر*ق*صِ گل اندام تو سیبیست!
صد بار دوا خوردم و بیفایده بوده،
داروی من انگار که در موی حبیبیست!
هر چند تو گفتی بروم، آمده ام باز،
در خندهی شیرین تو گویا که فریبیست!
یک بار بیا رخ بنما حضرت یارم،
بیمارم و چشمانِ شبت، همچو طبیبیست!