در خنده ی شیرینت صد راز مگو داری
در موی طلایی ات صد شعر نکو داری...
با عشق تو ای جانم، من پر شدم از رویا...
دل زنده ترین شعرم، تا خنده به رو داری...
من عاشقم و شیدا، مستم بخدا از تو...
احساس به من یک کم... آری تو بگو داری...
محبوبه ی زیبا رو، ای غنچه ی کمیابم
از ج*ن*س خدایی تو، صد خوبی از او داری...
من کشف کنم آخر، آن راز قشنگت را...
در خنده ی شیرینت صد راز مگو داری
کد:
در خنده ی شیرینت صد راز مگو داری
در موی طلایی ات صد شعر نکو داری...
با عشق تو ای جانم، من پر شدم از رویا...
دل زنده ترین شعرم، تا خنده به رو داری...
من عاشقم و شیدا، مستم بخدا از تو...
احساس به من یک کم... آری تو بگو داری...
محبوبه ی زیبا رو، ای غنچه ی کمیابم
از ج*ن*س خدایی تو، صد خوبی از او داری...
من کشف کنم آخر، آن راز قشنگت را...
در خنده ی شیرینت صد راز مگو داری
بیا و به قلبم، به این من... کمی مبتلا شو...
ببوسم، ببوسم، کمی بی حیا شو...
بگو میپرونه تنم خوابو از سر...
بگو عاشقی! خیره تو این چشا شو...
به انگشت تو من چه محتاجم امشب...
نوازش بکن من رو، یک کم رها شو...
به موهام بزن عطر عشقو و غزل رو
کنارم بمون و برا من خدا شو...
نگفتم چقد عشق تو خوب و خاصه...
برا من، تو مجنونِ تو قصه ها شو...
کد:
بیا و به قلبم، به این من... کمی مبتلا شو...
ببوسم، ببوسم، کمی بی حیا شو...
بگو میپرونه تنم خوابو از سر...
بگو عاشقی! خیره تو این چشا شو...
به انگشت تو من چه محتاجم امشب...
نوازش بکن من رو، یک کم رها شو...
به موهام بزن عطر عشقو و غزل رو
کنارم بمون و برا من خدا شو...
نگفتم چقد عشق تو خوب و خاصه...
برا من، تو مجنونِ تو قصه ها شو...
تو منتظر تر از منی، و میزنی مرا صدا...
حجاب می رود کنار، و کشف میکنم تو را...
تو تازه ای چونان بهار، و نرم مثل برگِ گل
عجب چه عطر دلبری... کجا تو میبری مرا؟
تو اعتماد میکنی، به حس خوبِ عشق من
چگونه عاشقم شدی؟ به من بگو چطور؟ چرا؟
تو نور میدهی به من، و نور میدهم به تو!
تو از منی بهارِ من، نمی شوی ز من جدا
بمان در این دیار شعر، بمان برقص با غزل...
درون هر ترانه ام، در این غزل بیا بیا...
ببوس قلب خسته را، تو مرهمی برای من
همیشه با وجودِ من، دل تو بوده آشنا
کد:
تو منتظر تر از منی، و میزنی مرا صدا...
حجاب می رود کنار، و کشف میکنم تو را...
تو تازه ای چونان بهار، و نرم مثل برگِ گل
عجب چه عطر دلبری... کجا تو میبری مرا؟
تو اعتماد میکنی، به حس خوبِ عشق من
چگونه عاشقم شدی؟ به من بگو چطور؟ چرا؟
تو نور میدهی به من، و نور میدهم به تو!
تو از منی بهارِ من، نمی شوی ز من جدا
بمان در این دیار شعر، بمان برقص با غزل...
درون هر ترانه ام، در این غزل بیا بیا...
ببوس قلب خسته را، تو مرهمی برای من
همیشه با وجودِ من، دل تو بوده آشنا
من ظاهرا دور از توام، مشتاقِ دیدارم ولی
میخندد این ل*ب، از درون بدجور میبارم ولی...
لبخند بر من میزنی قلبم بهاری می شود
ناشی در عشق و عاشقی ام، دوستت دارم ولی
هر بار می بینم تو را من دست و پا گم می کنم
خوددار هستم کمی، بیمارِ بیمارم ولی
معشوقِ من شعری برایم میفِرستی عاقبت؟
خاموشم و صد حرف دارد رنگ رخسارم ولی
بر در زدی، باز آمدی پیشم... سلام ای آشنا!
در خواب میبینم تو را؟ بیدارِ بیدارم ولی
کد:
من ظاهرا دور از توام، مشتاقِ دیدارم ولی
میخندد این ل*ب، از درون بدجور میبارم ولی...
لبخند بر من میزنی قلبم بهاری می شود
ناشی در عشق و عاشقی ام، دوستت دارم ولی
هر بار می بینم تو را من دست و پا گم می کنم
خوددار هستم کمی، بیمارِ بیمارم ولی
معشوقِ من شعری برایم میفِرستی عاقبت؟
خاموشم و صد حرف دارد رنگ رخسارم ولی
بر در زدی، باز آمدی پیشم... سلام ای آشنا!
در خواب میبینم تو را؟ بیدارِ بیدارم ولی
در نبودش ظاهرا غمگین، ولی خوشحال بودم
من پس از روز جدایی... صاحب صد بال بودم...
دور گردون گر دو روزی بر مراد من نرفته...
غم ندارم... من نمیگویم که بد اقبال بودم...
دام عشقش را برایم پهن میکرد و من هم...
در قبال ظلم هایش ساکت و یک لال بودم
عاقبت روزی خدا دادش نجاتم، من رهایم...
از قفس آزادِ آزادم، رسیدهم، کال بودم...
شاعری هستم پر از امّید و عشق و زندگانی...
میرسد وقت خوشی ها... شاهدش هر سال بودم...
کد:
در نبودش ظاهرا غمگین، ولی خوشحال بودم
من پس از روز جدایی... صاحب صد بال بودم...
دور گردون گر دو روزی بر مراد من نرفته...
غم ندارم... من نمیگویم که بد اقبال بودم...
دام عشقش را برایم پهن میکرد و من هم...
در قبال ظلم هایش ساکت و یک لال بودم
عاقبت روزی خدا دادش نجاتم، من رهایم...
از قفس آزادِ آزادم، رسیدهم، کال بودم...
شاعری هستم پر از امّید و عشق و زندگانی...
میرسد وقت خوشی ها... شاهدش هر سال بودم...
بیا همراهِ من تا اوج، پر از احساس پروازی
تو رو باید که کشفت کرد، پر از زیبایی و رازی...
به وقت ر*ق*ص و آواز عاشقانه دلبری ها کن...
تو غرق ر*ق*ص میشی هی... به زیباییت چه مینازی...
اسیر دست من میشی، در آغوشم بچرخ این بار
چه خوش ر*ق*ص و هماهنگی، خودت سازی و آوازی...
بکش موهای لختت رو به روی دست من یک کم
لطیفن، نرم و سرزنده، عجب موهای طنازی
نگفتی دوستم داری، نگفتی عاشقم هستی،
من از چشمات می خونم: دلو امشب تو میبازی...
کد:
بیا همراهِ من تا اوج، پر از احساس پروازی
تو رو باید که کشفت کرد، پر از زیبایی و رازی...
به وقت ر*ق*ص و آواز عاشقانه دلبری ها کن...
تو غرق ر*ق*ص میشی هی... به زیباییت چه مینازی...
اسیر دست من میشی، در آغوشم بچرخ این بار
چه خوش ر*ق*ص و هماهنگی، خودت سازی و آوازی...
بکش موهای لختت رو به روی دست من یک کم
لطیفن، نرم و سرزنده، عجب موهای طنازی
نگفتی دوستم داری، نگفتی عاشقم هستی،
من از چشمات می خونم: دلو امشب تو میبازی...
دور تو خیلی شلوغه، لحظه ای تنها نمیشی...
شهرمون رو متر کردم، توی قم پیدا نمیشی...
چند باری اومدم خونت، ولی خونه نبودی...
دیگه واسم منتظر خوشحال و بی پروا نمیشی...
ای غریبه! توی خوابم خوب میرقصی برا من...
من که دل کندم ولی تو... بیخیال ما نمیشی!
از یه ور میگی غزل میخوای از اون ور را نمیدی...
منعطف شو! سفت و سختی توی شعرم جا نمیشی...
خواستم تا همسرم باشی... یهو ساکت شدی تو
این جوابش یک کلامه! آه... میشی یا نمیشی؟
کد:
دور تو خیلی شلوغه، لحظه ای تنها نمیشی...
شهرمون رو متر کردم، توی قم پیدا نمیشی...
چند باری اومدم خونت، ولی خونه نبودی...
دیگه واسم منتظر خوشحال و بی پروا نمیشی...
ای غریبه! توی خوابم خوب میرقصی برا من...
من که دل کندم ولی تو... بیخیال ما نمیشی!
از یه ور میگی غزل میخوای از اون ور را نمیدی...
منعطف شو! سفت و سختی توی شعرم جا نمیشی...
خواستم تا همسرم باشی... یهو ساکت شدی تو
این جوابش یک کلامه! آه... میشی یا نمیشی؟
به عشق و عاشقی هایم نداری اعتقادی تو
ولی تو گوش من مونده، صدای خنده های تو...
فراموشت کنم بازم دوباره عاشقت میشم
چرا از ذهن من بیرون نمیره ماجرای تو؟
به دستای تو جون دادم، همون دستا زدن من رو
چه نامردی... امان از دست های بی وفای تو...
تو خیلی سخت گیری، سردی و بی اعتنا با من
من اما آرزو دارم، یه شب باشم خدای تو...
کد:
نگاهت خالی از حسه، نداره دل چشای تو...
دوباره حرفایِ سردت، عجیبه ادعای تو...
به عشق و عاشقی هایم نداری اعتقادی تو
ولی تو گوش من مونده، صدای خنده های تو...
فراموشت کنم بازم دوباره عاشقت میشم
چرا از ذهن من بیرون نمیره ماجرای تو؟
به دستای تو جون دادم، همون دستا زدن من رو
چه نامردی... امان از دست های بی وفای تو...
تو خیلی سخت گیری، سردی و بی اعتنا با من
من اما آرزو دارم، یه شب باشم خدای تو...
دلتنگ توام! حال دلم حال غریبیست...
این حادثهی عشق، عجب چیز عجیبیست...
حوا شده ام آمده ام سیب بچینم...
دیدم که در آن ر*ق*صِ گل اندام تو سیبیست
صد بار دوا خوردم و بی فایده بوده...
داروی من انگار که در موی حبیبیست
هر چند تو گفتی بروم، آمده ام باز...
در خنده ی شیرین تو گویا که فریبیست....
یک بار بیا رخ بنما حضرت یارم...
بیمارم و چشمانِ شبت، همچو طبیبیست
کد:
دلتنگ توام! حال دلم حال غریبیست...
این حادثهی عشق، عجب چیز عجیبیست...
حوا شده ام آمده ام سیب بچینم...
دیدم که در آن ر*ق*صِ گل اندام تو سیبیست
صد بار دوا خوردم و بی فایده بوده...
داروی من انگار که در موی حبیبیست
هر چند تو گفتی بروم، آمده ام باز...
در خنده ی شیرین تو گویا که فریبیست....
یک بار بیا رخ بنما حضرت یارم...
بیمارم و چشمانِ شبت، همچو طبیبیست