خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!
  • با توجه به عدم اقدام فرد واجد شرایط برای خرید انجمن، بالا رفتن هزینه ها و عدم امکان پرداخت، متاسفانه در سال 1404 کنار شما نخواهیم بود. رمان ها دلنوشته ها و سایر اطلاعات موجود در انجمن را ذخیره کنید. چند روز آینده تنها برای ذخیره سازی اطلاعات انجمن فعال است. از همراهی شما تا این لحظه ممنونم. اگر قصد خرید انجمن را دارید به آیدی Zahra_jim80 در تلگرام یا ایتا پیام بدهید. در صورت فروش، انجمن همچنان فعال می ماند. ❤️نکته مهم: سایت taakroman.ir از دسترس خارج نشده و رمان های شما حذف نمی شود. رمان های در حال تایپ خود را هم می توانید در آینده و زمانی که کامل شد، بفرستید تا روی سایت اصلی قرار گیرد.

کامل شده طعمِ بهشت | zahra jafarian کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع Zahra jafarian
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 29
  • بازدیدها 2K
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,436
کیف پول من
114,435
Points
10,637
لبخند به روی این لبان افتد،
تا نور درون آسمان افتد!

دنیا به دلم چه مژده‌ای داده،
می‌آیی و نبض یک جهان افتد!

از شوق وصال تو پر از نورم،
خورشید درونِ ما چنان افتد!

هر بار ز ر*ق*ص نازنین تو
صد شعر درونِ قلب و جان افتد!

امشب گذرت، به شعر من افتد،
لبخند به روی این لبان افتد!
کد:
لبخند به روی این لبان افتد،
تا نور درون آسمان افتد!

دنیا به دلم چه مژده‌ای داده،
می‌آیی و نبض یک جهان افتد!

از شوق وصال تو پر از نورم،
خورشید درونِ ما چنان افتد!

هر بار ز ر*ق*ص نازنین تو
صد شعر درونِ قلب و جان افتد!

امشب گذرت، به شعر من افتد،
لبخند به روی این لبان افتد!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,436
کیف پول من
114,435
Points
10,637
خداحافظ خزان خانم، بهار آمد! بهار آمد!
هوای خوب و شیرینش بر این باران سوار آمد!

کمی اندوه در دل بود و درگیر غمی بودم،
به قلب خسته‌ام گفتم غزل‌خوان شو! نگار آمد!

رها از خستگی‌ها و خیال بد شدم حالا،
همیشه غرق امّیدم، که او با این شعار آمد!

به دور ناامیدی بند پیچیدم، اسیر است او،
من از هر بند ترسیدم، ولی یک شب به کار آمد!

تمام است این شب تاریک و سردِ بی‌چراغ ما،
خداحافظ خزان خانم، بهار آمد! بهار آمد!
کد:
خداحافظ خزان خانم، بهار آمد! بهار آمد!
هوای خوب و شیرینش بر این باران سوار آمد!

کمی اندوه در دل بود و درگیر غمی بودم،
به قلب خسته‌ام گفتم غزل‌خوان شو! نگار آمد!

رها از خستگی‌ها و خیال بد شدم حالا،
همیشه غرق امّیدم، که او با این شعار آمد!

به دور ناامیدی بند پیچیدم، اسیر است او،
من از هر بند ترسیدم، ولی یک شب به کار آمد!

تمام است این شب تاریک و سردِ بی‌چراغ ما،
خداحافظ خزان خانم، بهار آمد! بهار آمد!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,436
کیف پول من
114,435
Points
10,637
بگو از راز خود با من، نگو بیگانه‌ام با تو!
چنین دور تو می‌گردم، چونان پروانه‌ام با تو!

میان شب‌نشینی‌ها، برایت شعر میریزم،
دچارت می‌شوم هر دم، عجب دیوانه‌ام باتو!

فقط یک آرزو دارم، در آغوشم بگیری تو،
در آ*غ*و*ش تو آرامم، درونِ خانه‌ام با تو!

امیدی در دلم دارم که یک باری در این دنیا،
ببینم روز خوبی را، که من هم شانه‌ام با تو!

عجب عطر خوشی داری، سراسر شعر و آهنگی
شدم عاشق‌تر از مجنون، چونان افسانه‌ام با تو!

کد:
بگو از راز خود با من، نگو بیگانه‌ام با تو!
چنین دور تو می‌گردم، چونان پروانه‌ام با تو!

میان شب‌نشینی‌ها، برایت شعر میریزم،
دچارت می‌شوم هر دم، عجب دیوانه‌ام باتو!

فقط یک آرزو دارم، در آغوشم بگیری تو،
در آ*غ*و*ش تو آرامم، درونِ خانه‌ام با تو!

امیدی در دلم دارم که یک باری در این دنیا،
ببینم روز خوبی را، که من هم شانه‌ام با تو!

عجب عطر خوشی داری، سراسر شعر و آهنگی
شدم عاشق‌تر از مجنون، چونان افسانه‌ام با تو!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,436
کیف پول من
114,435
Points
10,637
یه روزی از همین روزا، تو کم‌کم نرم‌تر میشی،
در آغوشم یهو از شوق میباری و تر میشی!

عجیبه کار من واست، سوالاتت رو می‌شناسم،
بهت میگم، تو از رازم یه روزی باخبر میشی!

یه روز خوب در راهه، به زودی عاشقم میشی،
رها میشی، جدا از شک و این اما اگر میشی!

بشم قربون لبخندت، الهی که بخندی تو،
تو وقتی من رو می‌بینی، یهو پر شور و شر میشی!

هنوزم میشه عاشق شد جدا از این دقایق شد،
بذار دستات رو تو دستم، تو با من یک گوهر میشی!
کد:
یه روزی از همین روزا، تو کم‌کم نرم‌تر میشی،
در آغوشم یهو از شوق میباری و تر میشی!

عجیبه کار من واست، سوالاتت رو می‌شناسم،
بهت میگم، تو از رازم یه روزی باخبر میشی!

یه روز خوب در راهه، به زودی عاشقم میشی،
رها میشی، جدا از شک و این اما اگر میشی!

بشم قربون لبخندت، الهی که بخندی تو،
تو وقتی من رو می‌بینی، یهو پر شور و شر میشی!

هنوزم میشه عاشق شد، جدا از این دقایق شد،
بذار دستات رو تو دستم، تو با من یک گوهر میشی!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,436
کیف پول من
114,435
Points
10,637
امان از ب*وسه‌های تو، سراسر نور و امّیدی!
درونِ شعرهایم می درخشی، مثل خورشیدی!

کنارم تا نشستی من زدم آهنگ خوشبختی!
عجب حالی! تو من را از جهان و از زمان چیدی!

تو را یک جور ناب و اختصاصی دوستت دارم!
تو می‌پرسی چطور آخر، بگو من را کجا دیدی؟

جوابت را به تو دادم: بهشتی تو! خدایی تو!
برایم بهترینی تو، ندارم شک و تردیدی!

خجالت می‌کشی از من، جسارت کردم و کم‌کم،
در آغوشت گرفتم، نازنین‌وارانه خندیدی!
کد:
امان از ب*وسه‌های تو، سراسر نور و امّیدی!
درونِ شعرهایم می درخشی، مثل خورشیدی!

کنارم تا نشستی من زدم آهنگ خوشبختی!
عجب حالی! تو من را از جهان و از زمان چیدی!

تو را یک جور ناب و اختصاصی دوستت دارم!
تو می‌پرسی چطور آخر، بگو من را کجا دیدی؟

جوابت را به تو دادم: بهشتی تو! خدایی تو!
برایم بهترینی تو، ندارم شک و تردیدی!

خجالت می‌کشی از من، جسارت کردم و کم‌کم،
در آغوشت گرفتم، نازنین‌وارانه خندیدی!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,436
کیف پول من
114,435
Points
10,637
تو که نزدیک‌ترین فرد به این قلب منی،
چه کنم من؟ چه کنم حرف ز رفتن نزنی؟

چه کنم باز شود قفل لبت بلبل من؟
که تو آواز بخوانی و بگویی سخنی!

چه کنم راه فرار دل تو بسته شود؟
شب تردید نیاید نکنی بد دهنی!

بخدا گفته خدا حال جهان خوب کنیم!
و محبت بنشانیم بر اندام و تنی!

بخدا ماندن تو عین ثواب است، بمان!
تو که نزدیک‌ترین فرد به این قلب منی!
کد:
تو که نزدیک‌ترین فرد به این قلب منی،
چه کنم من؟ چه کنم حرف ز رفتن نزنی؟

چه کنم باز شود قفل لبت بلبل من؟
که تو آواز بخوانی و بگویی سخنی!

چه کنم راه فرار دل تو بسته شود؟
شب تردید نیاید نکنی بد دهنی!

بخدا گفته خدا حال جهان خوب کنیم!
و محبت بنشانیم بر اندام و تنی!

بخدا ماندن تو عین ثواب است، بمان!
تو که نزدیک‌ترین فرد به این قلب منی!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,436
کیف پول من
114,435
Points
10,637
تو را در خواب دیدم من، رسیده وقت دیداری،
شدم آماده می‌آیم، تو را می‌بینم انگاری!

شنیدم خنده‌ی گل را درون باغ دانشگاه،
و فهمیدم نشستی در اتاقت شعر می‌باری!

قدم‌ها تند کردم، می‌دویدم سوی آغوشت،
تو در را باز کردی، سلام ای غیر تکراری!

ب*غ*ل کردی مرا گفتم که دارم خواب می‌بینم،
در آغوشم کشیدی بار دیگر بینِ بیداری!

مرا با ب*وسه‌هایت م*ست کردی جانِ شیرینم،
و گفتی عاقبت یک جمله‌ای را، دوستم داری!
کد:
تو را در خواب دیدم من، رسیده وقت دیداری،
شدم آماده می‌آیم، تو را می‌بینم انگاری!

شنیدم خنده‌ی گل را درون باغ دانشگاه،
و فهمیدم نشستی در اتاقت شعر می‌باری!

قدم‌ها تند کردم، می‌دویدم سوی آغوشت،
تو در را باز کردی، سلام ای غیر تکراری!

ب*غ*ل کردی مرا گفتم که دارم خواب می‌بینم،
در آغوشم کشیدی بار دیگر بینِ بیداری!

مرا با ب*وسه‌هایت م*ست کردی جانِ شیرینم،
و گفتی عاقبت یک جمله‌ای را، دوستم داری!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,436
کیف پول من
114,435
Points
10,637
یه آ*غ*و*ش خنک توی، شبای گرم تابستون!
بهار من، چه خوش عطری! چه دلچسبی! مثل بارون!

تو باهام آشنایی، من که خیلی راحتم باهات،
تو با من نسبتی داری، تو با روحم شدی همخون!

تو دستات رو به دورم حلقه کردی تا که لرزیدم،
یهو آروم گرفتش، این منه سرگشته و حیروون!

تو جنست مثل دریاهاس، روونی، خوش صدا، زیبا!
منه بی‌جون از اون چشمات گرفتم خیلی وقتا جون!

همون عشقی که حافظ واسه وصف تو کم آورده،
همون لیلا که عقل رو می‌پرونه از سر مجنون!
کد:
یه آ*غ*و*ش خنک توی، شبای گرم تابستون!
بهار من، چه خوش عطری! چه دلچسبی! مثل بارون!

تو باهام آشنایی، من که خیلی راحتم باهات،
تو با من نسبتی داری، تو با روحم شدی همخون!

تو دستات رو به دورم حلقه کردی تا که لرزیدم،
یهو آروم گرفتش، این منه سرگشته و حیروون!

تو جنست مثل دریاهاس، روونی، خوش صدا، زیبا!
منه بی‌جون از اون چشمات گرفتم خیلی وقتا جون!

همون عشقی که حافظ واسه وصف تو کم آورده،
همون لیلا که عقل رو می‌پرونه از سر مجنون!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,436
کیف پول من
114,435
Points
10,637
قلبم بهار گشت و زیباست سرنوشتم،
من بیخیال دنیا، یک گوشه در بهشتم!

بار غم و سیاهی، دیگر به دوش من نیست،
گفتم که غم نبوده، هرگز در این سرشتم!

در این دو روز دنیا، غم را چرا بکارم؟
من با خیال راحت، شادی، سُرور کِشتم!

من را نگاه کردی، قلبم عجیب لرزید!
از چشم نازنینت، صدها غزل نوشتم!

گفتم خدا بهاری، حالا نصیب من کن،
قلبم بهار گشت و زیباست سرنوشتم!
کد:
قلبم بهار گشت و زیباست سرنوشتم،
من بیخیال دنیا، یک گوشه در بهشتم!

بار غم و سیاهی، دیگر به دوش من نیست،
گفتم که غم نبوده، هرگز در این سرشتم!

در این دو روز دنیا، غم را چرا بکارم؟
من با خیال راحت، شادی، سُرور کِشتم!

من را نگاه کردی، قلبم عجیب لرزید!
از چشم نازنینت، صدها غزل نوشتم!

گفتم خدا بهاری، حالا نصیب من کن،
قلبم بهار گشت و زیباست سرنوشتم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Zahra jafarian

صاحب امتیاز سایت
پرسنل مدیریت
صاحب امتیاز سایت
کاربر ویژه انجمن
ادمین پورتال
کتابخوان انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2023-03-11
نوشته‌ها
6,436
کیف پول من
114,435
Points
10,637
رها کن غصه و افسردگی‌هاتو، مگه جنگه؟
نباشه نور امّیدی یه جای قصه می‌لنگه!

بخند و شاد و شادان باش و شیرین شو!
ل*ب آغشته به خنده، کجای این آخه ننگه؟

بزن دل رو به دریا و جدا شو از رفیق بد،
اگه تو اوج غوغا واسه آرامش دلت تنگه!

مزاحم میشه فکر بد، بزن رو دکمه‌ی خاموش،
تعلل واسه چی کردی؟ نمی‌تونی بگی هنگه!

بیا با من بشو بارون، بشو دریا، یه جنگل شو!
هزاران رنگه این دنیا و هر بخشش چه خوش رنگه!

برقص این جا کنار آب و فردا پیش بلبل‌ها،
جهان صد ساز داره انگاری و هرجایی یه آهنگه!


کد:
رها کن غصه و افسردگیتوها! مگه جنگه؟
نباشه نور امّیدی یه جای قصه می‌لنگه!

بخند و شاد و شادان باش و شیرین شو!
ل*ب آغشته به خنده، کجای این آخه ننگه؟

بزن دل رو به دریا و جدا شو از رفیق بد،
 اگه تو اوج غوغا واسه آرامش دلت تنگه!

مزاحم میشه فکر بد، بزن رو دکمه‌ی خاموش،
تعلل واسه چی کردی؟ نمی‌تونی بگی هنگه!

بیا با من بشو بارون، بشو دریا، یه جنگل شو!
هزاران رنگه این دنیا و هر بخشش چه خوش رنگه!

برقص این جا کنار آب و فردا پیش بلبل‌ها،
جهان صد ساز داره انگاری و هرجایی یه آهنگه!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا