علی خسروشاهی
مدرس زبان انگلیسی + مدیر بازنشسته ادبیات
نویسنده انجمن
دلنویس انجمن
کاربر ویژه انجمن
مقامدار بازنشسته
پری بودی و با من راز کردی
به ناز و عشوه عشق آغاز کردی
مرا آواز دادی ، چون رسیدم
کبوتر گشتی و پرواز کردی
چو نی می نالم از د*اغ جدایی
دریغا ای نسیم آشنایی
چنان گشتم غبار آلود غربت
که نشناسم که خود بودم کجایی
گل پرپر ، کجا گیرم سراغت ؟
صدای گریه می اید ز باغت
صدای گریه می اید شب و روز
که می سوزد دل بلبل ز داغت
جوانی گر چه نقش دلپذیر ست
ازو دل بر گرفتن ناگزیرست
پرید آن خواب نوشین سحرگاه
بیا ای دل که هنگام تو دیرست
دلم گر قصه گوید ، اینک آن گوش
ل*بم گر ب*وسه خواهد ، این ل*ب نوش
اگر شب زنده دارم ، این سر زلف
چو خوابم در رباید ، اینک آ*غ*و*ش
سحرگه در چمن خوش رنگ شد گل
نگاهش کردم و دل تنگ شد گل
به دل گفتم که نازست این ، میندیش
چو دستی پیش بردم ، سنگ شد گل
به ناز و عشوه عشق آغاز کردی
مرا آواز دادی ، چون رسیدم
کبوتر گشتی و پرواز کردی
چو نی می نالم از د*اغ جدایی
دریغا ای نسیم آشنایی
چنان گشتم غبار آلود غربت
که نشناسم که خود بودم کجایی
گل پرپر ، کجا گیرم سراغت ؟
صدای گریه می اید ز باغت
صدای گریه می اید شب و روز
که می سوزد دل بلبل ز داغت
جوانی گر چه نقش دلپذیر ست
ازو دل بر گرفتن ناگزیرست
پرید آن خواب نوشین سحرگاه
بیا ای دل که هنگام تو دیرست
دلم گر قصه گوید ، اینک آن گوش
ل*بم گر ب*وسه خواهد ، این ل*ب نوش
اگر شب زنده دارم ، این سر زلف
چو خوابم در رباید ، اینک آ*غ*و*ش
سحرگه در چمن خوش رنگ شد گل
نگاهش کردم و دل تنگ شد گل
به دل گفتم که نازست این ، میندیش
چو دستی پیش بردم ، سنگ شد گل