مادر یعنی نماز، مادر یعنی کعبه، مادر یعنی خدا...!
مادر همان بزرگ بانوی کوچکی است که پا به پای لحظههایت همراه توست. همراهت میخندد، اشک میریزد و ثانیه ثانیه روزهایت را با تو زندگی میکند.
مادر همان بزرگ بانوی کوچکی است که با غم چشمانت غمگین شده و خوشیهایش به یکباره تیر و تارمیشود.
مادر همان بزرگ بانوی کوچکی است که خستگی برایش معنایی ندارد و در هر زمانی حتی مریضیاش خم خم به ابرو نمیآورد و تک تک کارهایت را انجام میدهد.
مادر همان بزرگ بانوی کوچکی است که گمان میشود هیچ گاه بیمار نمیشود و درد نمیکشد و در هیچ حالتی گل لبخند از لبانش پاک نمیشود.
مادر همان...
خدای جذاب زمینی...♡
انجمن رمان نویسی
دانلود رمان