مجموعه اشعار عبور ناگزیر| Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ کاربر انجمن تک رمان

ساعت تک رمان

Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ

نویسنده افتخاری + شاعر انجمن
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر افتخاری انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-11
نوشته‌ها
378
لایک‌ها
5,419
امتیازها
93
محل سکونت
تهران
کیف پول من
912
Points
7
این منم!
ویرانه‌ای از بنایی باشکوه!
اندوهی از خنده‌های بسیار؛
و پرنده‌ای بی‌بال در آرزوی پرواز!
این منم!
رمیده از روزهای دور،
و مسافرِ راهیهِ خط خاکستری بی‌بازگشت!
و اندیشه‌ی تو، سایه انداخته بر ذهن شبرنگ خاطره!
انگار که خستگی از روحم آویزان است.
و وزنه‌های سنگینی که به زیر می‌کشد روح سبک بالم را.
تو کجای این را*بطه ایستاده‌ای؟
در سکوت، خاموش!
که حتی حس نمی‌شود حضور بی‌رنگت.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ

نویسنده افتخاری + شاعر انجمن
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر افتخاری انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-11
نوشته‌ها
378
لایک‌ها
5,419
امتیازها
93
محل سکونت
تهران
کیف پول من
912
Points
7
سخت است دل سپردن به بیهودگی،
و آب ریختن پای گل‌های مرداب!
به راستی که هر چه کردیم هیچ بود از برای هیچ!
و تلاشی بی‌حاصل برای رسیدن به سراب.
ای تو که معنای واژه‌ را بی‌وقفه به یغما بردی،
و گنجینه‌ی دلم را با خود به تباهی،
با تو هر چه بود دلشکستگی تمام بود!
و خاطراتی پست در پستوهای ذهن.
دیگر تمام شو و دور شو خیال پریشان خواب،
تو از برای من یک رنگ پریدگی احساس بودی
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ

نویسنده افتخاری + شاعر انجمن
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر افتخاری انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-11
نوشته‌ها
378
لایک‌ها
5,419
امتیازها
93
محل سکونت
تهران
کیف پول من
912
Points
7

بیا که با خیال تو شب را سحر کنیم،
آرامش آرمیده به دل را ما محتمل کنیم.
بیا که تلخ است درد هجران و خشم است رنگ شب،
از ریشه بخواهیم یکدیگر و هزاران خطر کنیم!
بیا که دوری ز خوبرویان جستن هزار باره خطاست؛
چشم از نگاه آتشین ماه‌تاب ندزدیم و به سوی آن سفر کنیم.
بیا که آتش به جان خاطره‌های رنگ باخته زبانه می‌کشد،
از نو بسازیم این بنای عشق و طوری دگر کنیم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ

نویسنده افتخاری + شاعر انجمن
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر افتخاری انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-11
نوشته‌ها
378
لایک‌ها
5,419
امتیازها
93
محل سکونت
تهران
کیف پول من
912
Points
7
کاش امشب که ببارد ابری
رد پای همه‌ی خاطره‌ها از دل ما پاک کند
کاش امشب که بجوشد شعری
تا که خشم همه‌ی واژه‌ها فریاد کند
کاش امشب گریه‌های بی‌امان آرام بود
تا که خنده غصه را درمان کند
کاش چشم‌های منتظر در خواب بود
تا که بیداری پس از آن دیده را روشن کند
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ

نویسنده افتخاری + شاعر انجمن
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر افتخاری انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-11
نوشته‌ها
378
لایک‌ها
5,419
امتیازها
93
محل سکونت
تهران
کیف پول من
912
Points
7
همچو باد که در لایه‌های شب می‌کشد زوزه
صدای درونم در حنجره فریادها می‌زد
و چشم‌های همیشه منتظر جغد شب بیدار
امشب به خواب رفته و آشفته پلک می‌زد
نگاه یخ زده‌ی مهتاب بر برکه
ناگفته‌های ماهی دلشکسته را می‌دید
و نقاب بی‌تفاوتی جنگل فرتوت
به خنده‌های تلخ ابر طعنه‌ها می‌زد
امشب سکوت بیش از پیش خاطره‌ها
یاد او را هر لحظه مجسم می‌ساخت
و تجسم حضور سبز دو چشم سیاه
بر مویرگ‌های دل بی‌رحمانه چنگ میزد
صدای خوش نی از دوردست‌ها می‌آمد
و تمامی جنبندگان را در خواب می‌کرد
و سکوت پس‌زمینه‌ی آوای نی حتی
ستارگان قلب آسمان کبود را بی‌تاب می‌کرد

 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:

Bʀɪʟᴀ Sᴛᴇʟʟᴏ

نویسنده افتخاری + شاعر انجمن
نویسنده انجمن
شاعر انجمن
کاربر افتخاری انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2020-05-11
نوشته‌ها
378
لایک‌ها
5,419
امتیازها
93
محل سکونت
تهران
کیف پول من
912
Points
7

ای راز نهفته در سیاهی چشمان شب
که پشت پلک‌های ابر، چون ستاره می‌خزید
ای تاریکی تو ورای روشنایی روز
و تپش‌های قلب زمین که می‌جهید،
در آستانه‌ی سقوط ابرهای سرگردان
آرام و بی‌صدا بیا
و دربر بگیر برگ‌های فروافتاده‌ی پاییز را
و شکوه نارنجی درختان فرتوت را به یکباره بازگردان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش:
بالا