حباب آرزو |Angel's wing♡ کاربر انجمن تک رمان

[Kooki♡]

خاطره ها زیبا هستند
اما تا که یکی زشت شد
سیاهیش بر می‌دارد تمام وجودت را
فقط کافیست از روشنایی بیرون بیایند
دیگر خاطره نیستند
می‌شوند غصه‌ای در گذشته
می‌شوند گریه آینده
می‌شوند درد بی‌درمان
و آنگه است که دگر خاطره‌ای نیست
خاطره‌های تو مرا از پا در میاورد

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Kooki♡]

تا تو را دیدم بُت و صنم و ساغر را هیچ دیدم...
تویی مجمع خوبان رویان مه مه‌رویان
تا که تو بر زمین دیدم شصتم خبر دار شد که ستاره سهیل آسمان را ترک گفته، آخر جان من نمی‌گویی با این همه فروزش چه قرار است به سرم بیاید؟!
راستش را بخواهی حریفان گفتند هرچه به شید نزدیک‌تر شوی تباهی و مرگ زودتر به تو درود می‌فرستند.
گفتم‌شان این فروغ الهیست.
می‌رود در جان من و جانم از آن تابناک می‌شود.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Kooki♡]

تو آخرین رویای روح مرده‌ی من بودی
اما... نبودی، نماندی
آورده‌اند که رفتنی راه خود را پیدا می‌کند.
دلیل که نداشت خودش آن را ساخت، حقا که سازنده ماهری بود!
خودش که رفت به درک
در اثنای رفتنش گفتم شکسته‌ها را پس بده که یک تعمیریُ ترمیمی کمک‌شان، نداد و زنجیرکشان همراه خود کردُ برد. قلبم را می‌گویم ها!
جای خالی قلب توی چشم می‌زند بی قلب که نمی‌شود
شاید می‌بایست من هم همین کار را بکنم.

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان

[Kooki♡]

سهم من از تمام تو آموختن خود آ*غ*و*ش گیری در کناره‌های این زندگی بود

سیه گیسوانت کمند
چشمت نرگس
لبت چو انار سرخ و چو پسته خندان
کمر چو موی باریک
قد چو صنوبر راست
آنگاه میگویند کفر نگویید که بت معبود است
والا که اگر او معبود نباشد کاهلی عاشقست

 

انجمن رمان نویسی دانلود رمان