• رمان ققنوس آتش به قلم مونا ژانر تخیلی، مافیایی/جنایی، اجتماعی، عاشقانه کلیک کنید
  • رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید
  • خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید

کامل شده دلنوشته یاد و کاش| حنانه میرباقری کاربر انجمن تک رمان

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Hannaneh Mirbagheri

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-18
نوشته‌ها
188
لایک‌ها
1,940
امتیازها
73
محل سکونت
از میون ابرها...
کیف پول من
340
Points
5
کاش می‌شد یاد بگیریم، همان‌گونه که آدم بدون تظاهر زیباست، قضاوت نکردن هم زیباست!
کاش همه بدانیم هرکه هرجوری که هست، به ما ربطی ندارد!
کاش یادمان بماند، ظاهر و رفتار هرکس، مربوط به خودش است!
یادمان بماند نخواهیم برای دوست داشتن، کسی را تغییر دهیم. یادمان بماند، برای دوست داشتن کسی، سر کسی منت نگذاریم.
روزی که همه، همچون انسان‌هایی این‌چنین شویم، دیگر در دنیا آدمی دورو نخواهد ماند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Hannaneh Mirbagheri

Hannaneh Mirbagheri

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-18
نوشته‌ها
188
لایک‌ها
1,940
امتیازها
73
محل سکونت
از میون ابرها...
کیف پول من
340
Points
5
یادش بخیر خدایا!
یاد آن روز‌ها که مثل کودکی در آغوشت، در خانه‌ی تو مهمان بودم، بخیر!
یادش بخیر آن روز‌ها که این دنیای نامرد نبود!
دنیایی که هر روزش هزاران درس یادت می‌دهد، نبود. درس‌هایی که بدون آموزش هستند و یک‌هو امتحان می‌شوند.
خدایا! دلم برای خانه‌ات تنگ شده!
مرا یادت نرود.
قبول دارم که خیلی وقت‌ها مراقبم هستی و به من خیلی چیز‌ها را یادآوری می‌کنی؛ اما من باز نادیده می‌گیرم.
خدایا! می‌دانم؛ ولی من جز تو کسی را ندارم.
حواست به من باشد.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Hannaneh Mirbagheri

Hannaneh Mirbagheri

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-18
نوشته‌ها
188
لایک‌ها
1,940
امتیازها
73
محل سکونت
از میون ابرها...
کیف پول من
340
Points
5
کاش دنیا دکمه‌ی مکث داشت!
کاش می‌شد بعضی وقت‌ها واقعاً بگویی:
-دنیا! صبر کن. کمی خسته‌ام!
قبول دارم نباید جا زد، قبول دارم نباید تسلیم شد؛ اما گاهی نیاز داری کسی، کمی درکت کند.
بگویی خسته‌ام و او هیچ حرفی نزند. حرف نزند و واقعاً تو را بفهمد.
بفهمد تسلیم نشدی، اما نیاز به استراحت داری.
این دکمه مکث‌، چیزی جز کمی آرامش و کمی استراحت نیست. کم است؛ اما چنان بلندت می‌کند که در باورت نمی‌گنجد.
کاش این دکمه مکث را فراموش نکنیم!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Hannaneh Mirbagheri

Hannaneh Mirbagheri

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-18
نوشته‌ها
188
لایک‌ها
1,940
امتیازها
73
محل سکونت
از میون ابرها...
کیف پول من
340
Points
5
یادت بخیر نیامده!
لحظه‌‌های نیامده را می‌گویم. دلم شدید هوایشان را کرده!
آن خنده‌های بی‌دغدغه، آن لبخندهای صادقانه و آن‌همه از تو که از آن من بود. یاد همه‌شان بخیر!
آهای تو! بدان که اگر گفتند دلت برای نداشته‌هایت تنگ نمی‌شود، دروغ است. آخر من خودم، بارها حسرت باور رویاهایم را خورده‌ام.
هرچند، همین حسرت‌ها مرا به جای بی‌حسرتی کشانده.
درست اینجا، جایی همین‌قدر دور، همین‌قدر دوست.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Hannaneh Mirbagheri

Hannaneh Mirbagheri

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-18
نوشته‌ها
188
لایک‌ها
1,940
امتیازها
73
محل سکونت
از میون ابرها...
کیف پول من
340
Points
5
سال‌ها خون دل خوردم تا سال‌های بعد، کاش بر زبان نیاورم!
می‌دانی چه شد؟
یافتم همیشه یک《کاش‌》هست که بگویی.
همیشه دردی هست که حس کنی و همیشه‌ی همیشه، فقط غم است که تنها نمی‌ماند.
پس کمی آرام برای دلت زندگی کن، برای حال الانت.
هروقت کاش گفتی، همان موقع دنبالش برو. اگر شد، همان موقع برطرفش کن.
حسرت‌های کوچکت را تبدیل به گردابی کثیف از عقده نکن.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Hannaneh Mirbagheri

Hannaneh Mirbagheri

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-18
نوشته‌ها
188
لایک‌ها
1,940
امتیازها
73
محل سکونت
از میون ابرها...
کیف پول من
340
Points
5
دوستت دارم!
با توام، خیلی دوستت دارم!
عقده جان! حسرت جان! هرکه هستی، هرچه هستی، دوستت دارم!
آخر تنها کسی که مرا به قله‌ی قوی بودن رساند، تو بودی.
اگر حسرتی نبود، هدف هم نمی‌آمد.
اگر عقده‌ای نبود، علاقه‌ای نمی‌آمد.
اگر امیدی نبود، زندگی هم نمی‌آمد.
همین نشیب‌های زندگی، به فراز‌ها ارزش داده است.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Hannaneh Mirbagheri

Hannaneh Mirbagheri

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-18
نوشته‌ها
188
لایک‌ها
1,940
امتیازها
73
محل سکونت
از میون ابرها...
کیف پول من
340
Points
5
ای‌کاش می‌شد گاهی وقت‌ها، مغز آدم را تنظیم کرد!
کاش می‌شد فقط برخی اوقات، مغز بی‌قلب، درک و فهم داشت!
کمی فکر کن. گاه در اوج خستگی‌ات، درماندگی‌ات و بی‌کسی‌ات، کسی می‌رسد که تمام وجودش را خرج کرده تا لبخند تو را ببیند؛ اما امان که این مغز بی‌درک، خستگی‌اش را بر یوسفی غریب خالی می‌کند.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Hannaneh Mirbagheri

Hannaneh Mirbagheri

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-18
نوشته‌ها
188
لایک‌ها
1,940
امتیازها
73
محل سکونت
از میون ابرها...
کیف پول من
340
Points
5
دلم دنیای خودم را می‌خواهد خدا!
جایی که کسی تک و تنها علمدار نباشد، جایی که کسی غریب کنعان نباشد، جایی که دغدغه، جای نداشته باشد و جایی که فقط من باشم و دلم.
باشد که روزی در دنیایم زندگی کنم.
در بی‌کسی و تنهایی، دلم آرام گیرد. با قطره‌ای باران، با قلمی رنگی و با فنجانی چای؛ همین‌قدر ساده.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Hannaneh Mirbagheri

Hannaneh Mirbagheri

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-18
نوشته‌ها
188
لایک‌ها
1,940
امتیازها
73
محل سکونت
از میون ابرها...
کیف پول من
340
Points
5
یاد شب‌گردی‌هایم در دل شب‌هایت، بخیر!
می‌دانی، دلم برایت تنگ می‌شود!
برای تو، برای هوایت، برای هوای شهرت، برای خیابون‌ها و کوچه‌های شلوغ این شهر و حتی ماشین‌های سفید و پرتردد شهرت تنگ می‌شود!
این دل برای غربت روز اول من و میزبانی تو، تنگ می‌شود!
دل است دیگر، حتی برای اسم و آوازه‌ات هم تنگ می‌شود.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Hannaneh Mirbagheri

Hannaneh Mirbagheri

کاربر تک رمان
کاربر تک رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-18
نوشته‌ها
188
لایک‌ها
1,940
امتیازها
73
محل سکونت
از میون ابرها...
کیف پول من
340
Points
5
کاش می‌شد گاهی آدم‌ها، ربات‌وار زندگی کنند!
از آن ربات‌هایی که نه قلب دارند و نه حسی احساس می‌کنند. آخر آدم‌ها، گاهی بین دردهایشان گیر می‌کنند.
نمی‌دانند دل بسوزانند یا اینکه دلتنگ شوند.
دلی که گاهی آنقدر گرفته و شبیه هوای پایتخت می‌شود که دیگر نای نفس کشیدن ندارد.
دل مگر چقدر طاقت دارد؟ مگر چقدر سخت است؟
دلی که با کوچک‌ترین تلنگری از هم می‌پاشد را می‌گویم.
دلی که با کوچک‌ترین خاطره‌ای آوار می‌شود را می‌گویم.
ای آدم‌هایی که این دل لطیف و نازپروده را سخت و سنگ کردید! ای آدم‌هایی که دور این دل، خط قرمز کشیدید! این روزها را یادتان بماند که مبادا از خط مرگتان رد شوید.
خورشید ما هم بالاخره روزی طلوع می‌کند.


پایان ویرایش.png
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Hannaneh Mirbagheri
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا