دلنوشته تسخیر| crazy کاربر انجمن تك رمان

  • نویسنده موضوع مهاجر.
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 10
  • بازدیدها 590
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مهاجر.

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2019-12-22
نوشته‌ها
5,677
لایک‌ها
27,888
امتیازها
128
محل سکونت
مادرید
کیف پول من
30,118
Points
217
چشم‌ها، گاهی در عذاب‌اند. چشم‌ها به ناگاه شکست می‌خورند، به‌ ناگاه غمزده می‌شوند. تقاص دردهایمان را چشم‌ها پس می‌دهند. می‌توانم با تمام اطمینان بگویم که اگر چشم‌ها زبان داشتند، اکنون از صدای جیغ‌های کرکنده‌اشان، دلمان می‌خواست، گوش، نداشته باشیم. گاهی چیزهایی را تجربه می‌کنند که آرزوی نابینا شدن را در خود می‌پرورانند. آن‌ها دردهایشان ناتمام است. چشم‌ها قلب ندارند؛ اما به قلب و ذهن ما متصل‌اند. آن‌ها، گاهی این اتصال را می‌خواهند قطع کنند. رنج می‌کشند و دم نمی‌زنند. چشم‌ها زانو ندارند که در آغوشش بگیرند. مغز ندارند که تفکر کنند. پا ندارند که فرار کنند. دست ندارند که جلوی دیدشان را بگیرند. مظلومند. آن‌ها به اجبار می‌بینند و مجبورند تحمل کنند. سرنوشتِ شومی برایشان رقم خورده!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا