کامل شده نبض دقایق| آشا آریا کاربر انجمن تک رمان

"ASHOB" · 2020-11-21

به نام یزدان

دلنوشته:
نبض دقایق
نویسنده:
آشا آریا("AshoB")
ویراستار:
م.صالحی
ژانر:
عاشقانه.تراژدی
مقدمه:
گوش‌هایم پر شده از صدای تپش.
دو نبض
یک جسم
"تاپ توپ"، "تیک تاک"
قلبم در رقابت با ساعت کم آورده.
نبض دقایق سریع‌تر می‌زند.

"ASHOB" · 2020-11-21

من دختر لجبازی هستم؛
لج می‌کنم با هرچه بر مدار خوشنودی من نچرخد.
عقربه‌های ساعت را عقب می‌کشم تا هنوز برای برگشتن وقت داشته باشی.
مهم زمان جهان من است.
ایرادی ندارد اگر بیرون از خانه‌ی من ساعت‌ها از موعود بازگشتت گذشته باشد.

"ASHOB" · 2020-11-21

بیا کمی دیوانه باشیم.
مثلاً علی‌رغم دردهایمان بخندیم.
دیوانه بودن حال خوبیست.
باور کن؛ از روی تجربه می‌گویم.

"ASHOB" · 2020-11-21

جا مانده‌ام از قافله‌ی زمان،
نمی‌دانم عمر ثانیه‌‌ها کوتاه شده یا من دیگر رمق زیستن ندارم.

"ASHOB" · 2020-11-21

یک لحظه صبر کن.
می‌شنوی؟
مرگش را فریاد می‌زند.
ساعت، مرگ ثانیه را فریاد می‌زند؛ اما هیچکس حواسش نیست.
اهالی این دیار فریادها را نمی‌شنوند.
سکوت کن؛ بلکه سکوتت به گوش کسی برسد.

"ASHOB" · 2020-11-21

دلم یک فنجان آرامش می‌خواهد و یک عصر نارنجی و یک پنجره‌ی رو به افق.
بنشینم و آرام افول خورشیدِ اندوه را نظاره‌گر باشم.
نفسی عمیق بکشم و عطر شادیِ غوطه‌ور در آ*غ*و*ش باد به مشامم برسد.
چه روز دل‌انگیزی!
چه رویای شیرینی!

"ASHOB" · 2020-11-21

هوا گرگ و میش است.
نه از گرگ و میش‌های دم طلوع آفتاب.
از آن گرگ و میش‎هایی که دلم با خودش درگیر است و نمی‌داند شاد است یا اندوهگین!
معمولاً بعد از گرگ و میش هوایم ابری، تا حدودی بارانی می‌شود.

"ASHOB" · 2020-11-21

موزون و آهنگین بر تـن سرد پنجره تازیانه می‌زنند قطره‌های باران و کلاویه‌های خاک نشسته به آواز خوشش غبطه می‌خورند.
لبخندی که خودسرانه جا خوش می‌کند کنج لبمان!
ثانیه‌ها را کش بده.
می‌خواهم به کنسرت آسمان گوشِ جان فرا دهم.

"ASHOB" · 2020-11-21

بگذار یک بار برای همیشه این موضوع را روشن کنیم.
تو آن‌ها را می‌سازی.
همه‌ی آن‌ها را نه اما حداقل نیمی از آن‌ها پرورانده‌ی ذهن توست.
غم‎ها را می‌گویم.
خودت را آزار نده.
زندگی دوربرگردان ندارد.