تو رفتی و من ماندم... با دردی ماندگار!
-
رمان عاشقانه و جنایی کاراکال به قلم حدیثه شهبازی کلیک کنید -
خرید رمان عاشقانه، غمگین، معمایی دلداده به دلدار فریبا میم قاف کلیک کنید
حرارت سرد| متین کاربر انجمن تک رمان
- نویسنده موضوع Matthew
- تاریخ شروع
- پاسخ‌ها 23
- بازدیدها 1K
- Tagged users هیچ
ساعت تک رمان
با خنده‌هایم ز دنیای بی‌وفا رقاصه می‌سازم
ز عاقل، مجنون و ز عجول اولوالعزم می‌سازم
انفجار بغضم کوه را به لرزه اندازد
ز قلب دریای آرام ویرانه می‌سازد
ز عاقل، مجنون و ز عجول اولوالعزم می‌سازم
انفجار بغضم کوه را به لرزه اندازد
ز قلب دریای آرام ویرانه می‌سازد
آخرین ویرایش:
قلب تو می‌ساخت ز پایتخت قلبم عصیانه
باده ل*ب‌هایت دگر مرا نمی‌کند مستانه
دوست داشتنت چه زود شده تناقض ماهرانه
رویای باتو بودن دگر شده کابوس‌های شبانه
دوست داشتنت زین پس نمی‌شود عاشقانه
قلب بیچاره‌ی من، گشته در پی عشق تو دیوانه
سرنوشتم در مسیری که تو مقصدشی می‌شود ویرانه
قلبم زیر پایت له می‌شود بی‌رحمانه
اما هنوز هم دوستت دارم عاشقانه
باده ل*ب‌هایت دگر مرا نمی‌کند مستانه
دوست داشتنت چه زود شده تناقض ماهرانه
رویای باتو بودن دگر شده کابوس‌های شبانه
دوست داشتنت زین پس نمی‌شود عاشقانه
قلب بیچاره‌ی من، گشته در پی عشق تو دیوانه
سرنوشتم در مسیری که تو مقصدشی می‌شود ویرانه
قلبم زیر پایت له می‌شود بی‌رحمانه
اما هنوز هم دوستت دارم عاشقانه
آخرین ویرایش:
روز ها را در حسرت یک نگاه از جانبت میگذرانم
در س*ی*نه ام ارزوی محال ز تو دارم
مرا در تالاب زه شیرین عشقت ننداختی
درد انتظار را به جان عشق پرورم انداختی
مبادا تمنایم پوچ شود به پای یار
چنان شود میسوزم تا محشر با دردی ماندگار
در س*ی*نه ام ارزوی محال ز تو دارم
مرا در تالاب زه شیرین عشقت ننداختی
درد انتظار را به جان عشق پرورم انداختی
مبادا تمنایم پوچ شود به پای یار
چنان شود میسوزم تا محشر با دردی ماندگار
آخرین ویرایش:
قلب من بود چو ج*ن*س کوه استوار
نشست بر باورم عشقی ز تبار بهارشد عشق تو جاری در رگ‌هایم
به دیار کوچید ز دل همه غم‌هایم
بخشیدم به هوا ز خوشحالی آواز‌ها
آن عشق شد بالی بهر پرواز‌ها
دستان تو معنا کرد برایم زندگی را
عشق خواست کنم تجربه بردگی را
ز قبل تو بود حکمران قلبم زمستان
طلوع کردی بر دل چو مهر تابستان
لعل تو هست زاده‌ی باده‌ای ناب
هس
تی در کنارم نیست هستی سراب
آخرین ویرایش:
عشق تو برایم چو مه‌ای بر مسافر جاده است
نبودن هم برایم چو نیش عقرب جراره است
نبودن هم برایم چو نیش عقرب جراره است
آخرین ویرایش:
پر کشیدی ز آغوشم
الهه‌ی غم تنید در آغوشم
الهه‌ی غم تنید در آغوشم
نیست باد آن روزی که طلوع خورشید را بی‌تو به تماشا نشینم
قلب، پمپاژ خون را از یاد می‌برد، هنگامی که چشم تو را می‌بیند.
آخرین ویرایش:
دست‌هایی که حامل جیب‌هایت شده‌اند، بگو کی حامی دست‌هایم می‌شود
