در سردیباران و سوزهایش،
قدم بزن آرام که شاید سنگِ در دلت، آرام گیرد.
شاید که دگر برای معشوق، نگرید.
گاهی خوب است کمی شوی دور؛
اما بدان او، بیتوست و تو بیآن، در دامِغم گرفتار!.
به خود بیا و رها کن عشق را؛
مباش دگر برای نامردان، غمخوار!.
قدم بزن آرام که شاید سنگِ در دلت، آرام گیرد.
شاید که دگر برای معشوق، نگرید.
گاهی خوب است کمی شوی دور؛
اما بدان او، بیتوست و تو بیآن، در دامِغم گرفتار!.
به خود بیا و رها کن عشق را؛
مباش دگر برای نامردان، غمخوار!.
آخرین ویرایش توسط مدیر: