خوش آمدید!

با عضویت در انجمن تک رمان از مزایای(چاپ کتاب،منتشر کردن رمان و...به صورت رایگان، خدمات ویراستاری، نقد و...)بهرمند شوید. با ما بهترین‌ها را تجربه کنید.☆

همین حالا عضویتت رو قطعی کن!

دخترها دیوانه‌اند...! | مهدیه بحرینی کاربر انجمن تک رمان

  • نویسنده موضوع rebecca
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 589
  • Tagged users هیچ

ساعت تک رمان

rebecca

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-22
نوشته‌ها
117
کیف پول من
86
Points
0
دلم را به آن راه می‌زنم، انگار که عاشقت نیستم!
گفتی فراموشت کنم...
عشق که دلیل و منطق سرش نمی‌شود..!
گفتم:
- هزاران تئوری مختلف هم که برای جدایی‌مان به هم ببافی، باز هم دوست داشتنت را گوشه‌ی ذهنم نگه می‎‌دارم:)
هنوز هم گوشه‌ی قلبم خاک می‌خوری! پس کی دست از منطقت خواهی‌کشید؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

rebecca

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-22
نوشته‌ها
117
کیف پول من
86
Points
0
چشم که باز می‌کنم، خود را در میان انبوهی از تنهایی می‌یابم.
وهم و ترس بر من چیره می‌شوند و به قعر اقیانوسی از سکوت فرو می‌روم.
صدای تیک‌تاک ساعت به گوش می‌رسد، شاید او نیز همانند من از تنهایی وحشت دارد که از خودش صدایی اینچنین بروز می‌دهد.
صدایی آهسته در ذهنم هشدار می‌دهد؛ این آرامش قبل از طوفان است... به آن دل نبند!
گمان ‌کنم علاقه‌ی چندانی به این آرامش نداشته باشم، اما دنیا همیشه اینگونه نمی‌ماند! شاید روزی حاضر شدم برای همین آرامش جان بدهم!
کسی چه می‌داند در پس پرده‌ی سرنوشت چه می‌گذرد؟
شاید شما در خواب هستید که این این جملات را می‌خوانید! شاید هم من توهم بیداری زده ام...
کسی چه می‌داند؟
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

rebecca

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-22
نوشته‌ها
117
کیف پول من
86
Points
0
نمی‌دانم چه شد یکدفعه دلم به دلت گره خورد...
نگاهم که به نگاهت خورد، غرق شدم در چشمانت و هنوز که هنوزه نای دست و پا زدن ندارم!
انگار همه‌ام را فلج کرده‌ای تا فقط به تو نگاه کنم. نمی‌دانم چه شگردی است ولی هرچه هست، قربانی‌ات را فدایت می‌کند و هر لحظه این را در گوش او زمزمه می‌کند:
- من برنده‌ام... حال دیگر تو نیز از آن منی!
زهر چشمانت، پادزهری بجز خودت ندارد و من آگاهم که هیچ‌گاه درمان نخواهم شد، چرا که تمام من غرق نداشتنت شده!
ندارایی تو، چه متناقض نمایی!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان

rebecca

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-22
نوشته‌ها
117
کیف پول من
86
Points
0
گل اطلسی من!
هم‌اکنون که تو را به خاطر می‌آورم، فرسخ‌ها از من دوری!
تو را نمی‌دانم، ولی من دلم بدجور هوای عطر تنت را کرده.
وقتی می‌گویم دلم هوایت را کرده یعنی؛ باید در هوای تو باشم تا سازم کوک شود! سازی که کوک نباشد وبال گر*دن است...
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
بالا