کامل شده آرزو مطار | Hnnaneh کاربر انجمن تک رمان

ساعت تک رمان

وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Hannaneh Mirbagheri

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-18
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
1,979
امتیازها
73
محل سکونت
از میون ابرها...
کیف پول من
410
Points
5
پرنده اگر در قفس باشد، مگر می‌برد ز یادش پرواز را؟
ار دور از آسمان باشد، مگر یادش می‌رود آزادیش؟
نمی‌رود به ولله جانا!
همان طور که او شوق و امید دوباره دارد، من هم دارم.
می‌دانم روزی می‌رسد با بال‌هایی به رنگ شادی و خوشی از قفس دوری آزاد می‌شوم. روزی که آن روز تا نفس دارم در آسمان قلبت پرواز خواهم کرد. آن‌قدر می‌گردم و می‌چرخم که نباشد دیگر در جهان کس دیوانه‌تر ز من.
*ار: اگر
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Hannaneh Mirbagheri

Hannaneh Mirbagheri

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-18
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
1,979
امتیازها
73
محل سکونت
از میون ابرها...
کیف پول من
410
Points
5
چرا انقدر پرواز را سخت می‌گیریم؟
چرا مفهوم آزادی انقدر سخت معنا شده؟
مگر ساختن بال‌هایی که بتواند تو را رها کند از وابستگی‌های دنیوی چقدر سخت است؟
مگر چقدر سخت است چشم بر روی بی‌بالان ببندی و بی‌توجه به این که در نگاه آن‌ها کوچیک می‌شوی بالا بروی؟
مگر چقدر می‌تواند سخت شود که قفس خود را بشکنی و جایی باشی که آزادیت معنا می‌شود؟
بی‌‌خیال بهانه شو پروانه جان.
فقط بخواه و پرواز کن!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Hannaneh Mirbagheri

Hannaneh Mirbagheri

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-18
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
1,979
امتیازها
73
محل سکونت
از میون ابرها...
کیف پول من
410
Points
5
با کمی درنگ کم‌کم درمی‌یابم،
عقاب بودن به از کبوتر بودن است.
گاه و ناگاه ترجیح می‌دهم تنها و در خفا عقاب باشم.
ترجیح می‌دهم این‌گونه سرد و نگد به‌نظر بی‌یایم تا این‌که در ظاهر خوش و در میان جمع باشم؛ اما درونم تنها باشد.
جمع پرنده‌های مهاجر را می‌گویم. آن‌ها را دیدی؟! باهمند؛ اما شاید هم را ندارند. این را نمی‌خواهم. ترجیح می‌دهم شوق پروازم را با کسی که آن را نمی‌فهمد، تقسیم نکنم!
*نگد: سرد
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Hannaneh Mirbagheri

Hannaneh Mirbagheri

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-18
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
1,979
امتیازها
73
محل سکونت
از میون ابرها...
کیف پول من
410
Points
5
داشتم فکر می‌کردم اگر من‌ هم بال داشتم، اگر می‌توانستم بال‌هایم را بسازم ...
با او تمام بارها را رها می‌کردم و باز می‌شدم.
بال‌هایی می‌ساختم کمند و از ج*ن*س یال سمند.
طرح‌هایش را با رنگ‌های شفاف رنگین کمان و زلالی آب باران تلفیق می‌کردم.
حاشیه‌های پرهایم را با ستاره‌های درخشان آذین بند می‌کردم.
نور و بویی که جا می‌گذاشت را با امید و سور می‌آمی‌ختم.
صدای بر هم خوردن وال‌هایم را با صدای شیرین پرستو جایگزین می‌کردم.
و در آخر بال‌هایم شولایی عر*یان می‌شدند تا نشان دهم، بال‌های من نماد آزادی و آزادگیست. بال‌هایی که خودم با آرزوهایم آن‌ها را خلق کرده‌ام.
*سمند: اسب
*کمند: بلند
*تلفیق: ترکیب
*سور: شادی
*شولا: لباس
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Hannaneh Mirbagheri

Hannaneh Mirbagheri

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-18
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
1,979
امتیازها
73
محل سکونت
از میون ابرها...
کیف پول من
410
Points
5
روزی که بال‌هایم توانستند پرواز کنند،
هم‌سو می‌شوم با هواپیما!
برایم مهم نیست، ج*ن*س بال‌های او با من فرق می‌کند.
فقط می‌دانم اوج گیری او از همه بیشتر است.
روزی که بال‌دار شوم، فقط با برترین‌ها رقابت خواهم کرد.
روزی که بال‌دار شوم، آسمان را مانند کوه اورست فتح خواهم کرد.
شاید دیر، شاید سخت؛ لیک
این کار را خواهم کرد!
*لیک: اما
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Hannaneh Mirbagheri

Hannaneh Mirbagheri

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-18
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
1,979
امتیازها
73
محل سکونت
از میون ابرها...
کیف پول من
410
Points
5
کمی فکر کن جانانم.
چطور می‌شود اشرف مخلوقات خداوند خلق، از نعمت پرواز محروم باشد؟!
پرنده‌ها می‌توانند پرواز کنند؛ اما انسان نمی‌تواند؟
مگر می‌شود؟ مگر امکان دارد؟
نه! نه عزیز من، امکان ندارد. می‌پرسی چرا؟ لحظه‌ای درنگ کن.
انسانی که من باشم، می‌توانم چشم‌هایم را ببندم.
ذهنم را خالی کنم، و به جایی بروم که دلم، تن را رها کرده و آن‌جا مانده.
به همین سادگی!
پرواز ساده‌ست عزیز. فقط کمی باور می‌خواهد و ذره‌ای شهامت در حد کبوتر.
*درنگ: مکث
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Hannaneh Mirbagheri

Hannaneh Mirbagheri

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-18
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
1,979
امتیازها
73
محل سکونت
از میون ابرها...
کیف پول من
410
Points
5
کودک که بودم، سخن پرواز که می‌آمد، مثل کبوتری که توان پرواز ندارد و دارد شوق پار، فکرم، ذهنم و تمام وجودم می‌رفت به روزی که از روی کله کوه خواهم پرید.
بزرگ‌تر که شدم، اذهان و اندیشه‌ام به پرواز، رسید به روزی که سوار هواپیما می‌شوم و بعدش‌ هم رسید به روزی که خود آن را ز زمین بلند خواهم کرد.
اما حال؛ سخن از پرواز که می‌شود ...
لبخندی می‌زنم و چشم‌هایم را می‌بندم. پرواز برای من، یعنی این.
*کله: قله
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Hannaneh Mirbagheri

Hannaneh Mirbagheri

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-18
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
1,979
امتیازها
73
محل سکونت
از میون ابرها...
کیف پول من
410
Points
5
از عارفی پرسیدم: چطور می‌شود پرواز کرد؟
سر از کتاب برداشت و گفت: با رفتن پیش خدا؛
اما نفهمیدم، گذر کردم. دوباره از کودکی سوالم را پرسیدم، که خندید و گفت:
-بپر و بال‌هایت را باز کن.
با دیدن خنده‌ی صادقانه آن کودک هم، راضی نشدم. سراغ کس دیگری رفتم. سوالم را از خلبانی پرسیدم، او زیبا‌تر ز قبل خندید و گفت:
-با اوج گرفتن ...
درست بود؛ لیک من هنوز ناراضی بودم! اما می‌دانی، مشکل از آن‌ها نبود. حرف آن‌ها درست بود؛ اما در نظر دیده خودشان.
پرواز هزار معنا دارد و هر معنا هزار فکر.
حال گر ز من پرسی، در یک کلام می‌گویم:
-پرواز یعنی رهایی!
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Hannaneh Mirbagheri

Hannaneh Mirbagheri

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-18
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
1,979
امتیازها
73
محل سکونت
از میون ابرها...
کیف پول من
410
Points
5
اگر قرار بود پرواز را بی‌یاموزم، از هر بال زنی نمی‌پرسیدم و نمی‌آموختم. شاید به راحتی می‌شد از مگس هم پرواز را آموخت؛ اما
هر کاری را باید از خبره خودش بپرسی.
بین هزار راه و روش و هزار استاد مختلف، به سراغ برترینشان می‌رفتم و از عقاب راه پرواز را می‌پرسیدم.
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Hannaneh Mirbagheri

Hannaneh Mirbagheri

کاربر تک‌رمان
کاربر تک‌رمان
تاریخ ثبت‌نام
2020-08-18
نوشته‌ها
182
لایک‌ها
1,979
امتیازها
73
محل سکونت
از میون ابرها...
کیف پول من
410
Points
5
یک‌هو به سرم زد، اگر به من می‌گفتند پرواز کن، کجا می‌رفتم؟ کجا پرواز می‌کردم و یا کجا زندگی می‌کردم؟
همیشه آرزو پرواز داشتم؛ اما تا به حال به تحققش فکر نکرده بودم!
تو چه جانا؟ فکر کرده‌ای که کجا خواهی رفت؟ غوطه‌وری روی ابر و اسما رو انتخاب می‌کردی یا پرواز روی دریا و جنگل را؟ یادم باشد یک دل سیر به تحقق پروازم بی‌اندیشم.
*اسما: جمع آسمان
 
انجمن رمان نویسی دانلود رمان
آخرین ویرایش توسط مدیر:
امضا : Hannaneh Mirbagheri
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
بالا